عدم‌تمرکز فدرالیسم نیست

عدم‌تمرکزی که ما به تعریف می‌کشیم بر عکس فدرالیسم از واحدهای کوچک شروع می‌شود تا به عدم‌تمرکز در دولت‌مرکزی برسد. درحالیکه فدارلیسم از بالا شروع شده و در دولت‌های فدرال خاتمه می‌یابد و جلوتر نمی‌رود. …

عدم‌تمرکزی که ما به تعریف می‌کشیم بر عکس فدرالیسم از واحدهای کوچک شروع می‌شود تا به عدم‌تمرکز در دولت‌مرکزی برسد. درحالیکه فدارلیسم از بالا شروع شده و در دولت‌های فدرال خاتمه می‌یابد و جلوتر نمی‌رود.

اسلامگرایان معتقدند که «هدایتگری قرآن از تکرار مطلبی واحد با زبانی خاص نشأت می‌گیرد». در رابطه با مفهوم واژه فدارلیسم هم سکولارهای سبز بر این باور هستند که با تکرار این واژه می‌توانند آن را در گفتمان سیاسی کشور وارد کنند تا در آینده از آن بهره‌برداری کنند. درس‌های که سکولارهای سبز از اسلامگرایان یاد گرفته‌اند، در اینجا سکولاریزم را زیر سوال می‌برد که آیا سکولاریزم نو مطرح شده آنان خود مذهب جدیدی را ایجاد کرده است؟
می‌فرمایند عدم‌تمرکز همان فدارلیسم است. یعنی قدرت دولت‌مرکزی مابین دولت‌های محلی تقسیم می‌شود. تا اینجا برای من مشکلی پیش نمی‌آید ولی مسئله عدم‌تمرکز حل نشده برای من باقی می‌ماند! عدم‌تمرکز قدرت در دولت‌های فدرال چگونه تعریف می‌شود را کسی پاسخ نمی‌دهد، چون مسئله اصلی آنان در مرحله اول تضعیف دولت‌مرکزی می‌باشد با نهادینه کردن واژه فدرالیسم حل شده است. در واحد‌های کوچکتر مانند شهر‌ها و روستاها دولت‌های فدرال چگونه عمل خواهند کرد؟ در اینجاست که عدم‌تمرکز از فدارلیسم جلوتر رفته و تمامی واحدهای اجتماعی را پوشش می‌دهد در حالیکه فدارلیسم تنها یک قدم به همراه عدم‌تمرکز بوده است.
آیا شهرهای و روستا‌های کشور هم برای رسیدن به عدم‌تمرکز باید به دولت‌های فدارل منطقه‌ای، شهری و روستایی کوچکتر تقسیم شوند. بدین صورت: استان اصفهان دارای یک دولت فدرال می‌شود و شهرهای گلپایگان، خوانسار، نطنز، نائین و دیگر شهرهای آن استان برای رسیدن به عدم‌تمرکز دولت‌‌های فدرال خود را تشکیل خواهند داد؟ روستاهای آن شهرهای هم باید برای رسیدن به حقوق خود دولت‌های فدارلیسم کوچکتری را باز‌تولید کنند؟

عدم‌تمرکزی که ما به تعریف می‌کشیم بر عکس فدرالیسم از واحدهای کوچک شروع می‌شود تا به عدم‌تمرکز در دولت‌مرکزی برسد. درحالیکه فدارلیسم از بالا شروع شده و در دولت‌های فدرال خاتمه می‌یابد و جلوتر نمی‌رود.

تاریخچه تضعیف دولت‌مرکزی ( تعریف فدارلیسم امروزین ) را اگر در کشورمان دنبال کنیم، می‌بینیم که در مراحل اولیه نظریه‌پردازان چپ از «خلق‌های ستم‌دیده» می‌گویند که بازتابی از افکار لنین و استالین برای انقلابات محلی و شوراندن اقوام بر علیه دولت‌مرکزی ریشه گرفته است. بعد از فروپاشی کمونیزم، غرب برای تضعیف کشورهای قدرتمند منطقه‌ای به فدارلیسم روج می‌کند و همان نظریه لنین را برای از بین بردن دولت‌های قدرتمند منطقه‌ای بکار می‌برد. کشورهای فدرال عراق، افغانستان و پاکستان به کدام دموکراسی رسیده‌اند که ما بخواهیم الگوبرداری از آنان بکنیم. مطرح کردن فدرالیسم در ایران برای اروپائیان، امریکا و بخصوص اسرائیل دلگرم کننده می‌باشد. چون آنان همان سیاستی که برای یوگسلاوی سابق به اجرا گذاشتند می‌توانند در هر زمانی که خواستند برای کشورهای فدرال شده به اجرا بگذارند.
اگر نگاهی به احزاب منطقه‌ای و قومی در غرب کشور خودمان بکنیم، می‌بینیم که چگونه از اکنون خود را مسلح کرده‌اند و پیش‌مرگانشان را در دورترین مناطق کاشته‌اند تا بتوانند در زمان معینی به کشتار‌های نژادی و یا پاک‌سازی نژادی بپردازند. هنوز چند ماهی از انشعاب حزبی در کُردستان نگذشته، برخورد آن حزب با هموندان حزبی مخالف خود چگونه بود؟ این دموکراسی را شاید سکولارهای سبز بپسندند ولی من برای آینده ایران آرزومند نیستم.
عدم‌تمرکز از فدارلیسم فرمایشی سکولارهای سبز فراتر می‌رود و تضمین کننده حقوق شهروندی تمامی اقوام ایرانی می‌باشد. حقوق شهروندی در فدرالیسم به تعریف کشیده شده آقای نوری‌علا جایگاهی ندارد و فقط برای از بین بردن ملت و کشور واحد ایران مطرح شده تا گروه‌های مسلح و وابسته به غرب (وابسته به شرق سابق) میدان عمل بیشتری داشته باشند.
در این چند مدت که مقالات آقای نوری‌علا را دنبال می‌کنم به این نتیجه رسیده‌ام که سکولاریزم نو تنها پوششی برای نهادینه کردن واژه فدرالیسم می‌باشد و آنان به سکولاریزم اعتقادی نداشته و ندارند. در واقع سکولاریزم نو آقای نوری‌علا سپر دفاعی فدارلیسم فرمایشی ایشان شده است.

دیدگاهتان را بنویسید