کمونیسم سلطنت مطلقه ایدولوژی است

  برای ما ایرانیان ساکن اروپا عید نوروز و عید پاک مسیحیان در آمیخته شده است. این درآمیختی را می‌توان در کشور کرواتیا (۱) که با ما ایرانیان رابطه‌ای نژادی و فرهنگی نزدیکی دارند، بخوبی لمس کرد. به همین جهت تعطیلات نوروزی خود …

برای ما ایرانیان ساکن اروپا عید نوروز و عید پاک مسیحیان در آمیخته شده است. این درآمیختی را می‌توان در کشور کرواتیا (۱) که با ما ایرانیان رابطه‌ای نژادی و فرهنگی نزدیکی دارند، بخوبی لمس کرد. به همین جهت تعطیلات نوروزی خود را اکثرا” در این کشور بسر می‌برم. زگرب (۲) پایتخت کرواتیا را تهران کوچک برای خود می‌نامم. کوه‌های شمال این شهر و تکاپوی مردمانش همچون ترافیک سنگین‌ش مرا به یاد زادگاهم تهران می‌اندازد.
در نظر داشتم مانند هر مشروطه‌خواه دیگری از فرصت بدست آمده استفاده کرده و تجدید نظری بر افکارم داشته باشم. در طبیعت تازه سبز شده خود را از تمامی مشغولیات فکری، کاری، سیاسی و حزبی رها سازم و استراحتی بکنم.

در یکی از کافه‌تریا‌های خیابانی مرکز شهر بر سر میزی به دوره‌گردی که سبزی می‌فرخت چیره شده بودم. مراسم عید پاک این مردم همچون نوروز ما همراه با سبزی‌کاری می‌باشد. همان‌طور که ما بر سر هفت‌سین سبزی می‌گذاریم اینها هم برای عید پاک سبزی می‌کارند. به یاد سبزی‌فروشان شب عید در ایران بودم که یک زوج پا به سن گذاشته‌ به زبان کرواتیای از من پرسیدند: که آیا می‌توانند در سر میز من بنشینند؟ به عادت معمول پاسخم را به آلمانی دادم “بله حتما چرا نه”. لبخندی زدند و به آلمانی شروع به گفتگو کردیم. گفتگو از مراسم سبزی‌کاری تا مراسم‌های دیگری که مشترکا” داریم به درازا کشیده شد. گفتگو مانند تمامی گفتگوها به سیاست کشیده شد و سوال من از این ذوج این بود که چگونه یوگوسلاوی از هم پاشیده شد؟ که در اینجا چکیده‌ای از این گفتگو را بیان می‌کنم.

بهمن:یوگوسلاوی چگونه بوجود آمد؟

دراگو: نوجوانی من هم‌زمان با جنگ جهانی دوم بود. زمانی که جنگ به پایان رسید ۱۵ ساله بودم. پدرم که از پارتیزان‌های ژنرال تیتو بود، برایم تعریف می‌کرد که قبل از جنگ جهانی اول در این منطقه دو پادشاهی اطریش، مجارستان و چندین کشور پادشاهی کوچک وجود داشته که بعد از جنگ جهانی اول هر دو پادشاهی اطریش و مجارستان به جمهوری تبدیل شدند و کشورهای کوچکتر زیر نفوذ مجارستان، اطریش و ایتالیا در حال از بین رفتن بودند.

بهمن: دراگو از تاریخچه قبل جنگ جهانی دوم کمتر صحبت می‌کرد و می‌گفت: هنوز نتوانسته تاریخچه قبل از جنگ جهانی دوم را را بخوبی مطالعه کند چون حزب سوسیالیست ( کمونیست ) یوگوسلاوی تاریخ معاصر را به نفع خودش تحریف می‌کرده است. ولی این را می‌داند که ایتالیا به سواحل زیبای دریای آدریا (۳) اطریش به مزارع منطقه می‌اندیشیدند و مجارستان سودای دسترسی به آبهای آزاد را در سر می‌پروراند و به همین دلایل نا‌آرامی‌های منطقه‌ای را دامن می‌زدند.

دراگو: ژنرال تیتو یک سوسیالیست ملی بود و می‌خواست با اروپای غربی همکاری کند، چون به استالین و ارتش سرخ شوروی اعتمادی نداشت و جنایت‌های ارتش سرخ را دیده بود.

یوبیسیا: ارتش سرخ شوروی به تمامی دختران، زنان و پیرزن‌ها تجاوز جنسی کرده بود. امروز من می‌توانم از آن جنایت‌ها صحبت کنم، شاید زنان بخاطر شرم و حیا هنوز قادر به گفتن این حقایق نباشند. یکی از دلایل اینکه ما نمی‌خواستیم با شوروی همکاری کنیم همین حرمت شکنی‌های ارتش سرخ بود. آلمانی‌ها ما را می‌کشتند ولی به ما تجاوز جنسی نمی‌کردند.

دراگو: در سال ۱۹۴۵ کنفرانس یالتا به سرپرستی استالین، روزولت و چرچیل تشکیل شد و آنها دنیا را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کردند که متاسفانه منطقه ما به بلوک شرق واگذار شد. تیتو توانست با همکاری کمونیستها کنفدارسیون یوگوسلاوی را در سال ۱۹۴۶ بنیانگذاری کند. از کنفرانس یالتا به بعد تیتو پخش آهنگ‌های روسی را در رادیو ممنوع کرد. از آن تاریخ شش جمهوری خودمختار تحت نظارت حکومت مرکزی و حزب کمونیست که تیتو رئیس آن بود، شکل گرفت.

بهمن: سوسیالیست ملی چیست؟

دراگو: ما با تقسیم منافع ملی کشورمان با بلوک شرق مخالف بودم و برای دفاع از منابع طبیعی خود، مانند مس، سرب و زغال سنگ را ملی اعلام کردیم و با قیمت بازار آزاد به فروش می‌رساندیم. زمین‌های کشاورزی که متعلق به کلیسا بود بین کشاوزان، مطابق با ظرفیت و کارایی کشاورزان تقسیم شدند. البته پارتیزان‌ها زمین‌های بهتر و بیشتری را گرفتند که فکر می‌کنم حقشان بود. درآمد کارگران و کشاورزان در حد بازدهی کارشان متغییر بود و مالکیت خصوصی تا حد مشخصی آزاد بود. بانک‌ها هم ملی اعلام شدند. اینجا باید مابین ملی کردن و دولتی کردن فرق گذاشت.

یوبیسیا: سوسیالیست ملی در اروپای غربی به اجرا گذاشته می‌شود و تمامی احزاب سویالیستی در اروپای غربی ملی هستند. آنان بیشتر فکر کارگران کشورهای خودشان هستند و انترناسیونالیزم را زمانی می‌خواهند که کارگران‌شان به رفاه رسیده باشند.

بهمن: فرق یوگوسلاوی فدرال با کشورهای فدرال آلمان و امریکا در چه بود؟

یوبیسیا: آلمان را بعد از جنگ جهانی دوم به صورت فدرال قدیمی آن در آوردند تا قدرت سیاسی در آن کشور متمرکز نباشد. آنها یک ملت در یک کشور فدرال هستند ولی ما چندین ملت در یک کشور فدرال بودیم. در امریکا هم بهمین صورت آنها از هر ایالتی که باشند خود را امریکائی می‌دانند. در یوگوسلاوی ولی ما خود را کرواتیای تابع یوگوسلاوی بیان می‌کردیم. ما اگر به صورت یک کنفدارسیون فدرال در نمی‌آمدیم در مقابل کشورهای اطراف خود شانسی برای بهروزی پیدا نمی‌کردیم.

بهمن: آیا یک کشور را می‌توان بر حسب زبان منطقه‌ای فدرال اعلام کرد؟

دراگو: اگر بر حسب زبان می‌خواهید کشورتان را تقسیم کرده و فدرال اعلام کنید ،درست نیست چون بعد باید بر حسب دین، نژاد، عقاید و ایدولوژی دوباره کشورتان را تقسیم کنید. این عملی بچه‌گانه است. شما یک ملت را بر حسب فرهنگ، آداب و رسوم ، منافع و منابع اجتماعی مشترک در یک محدوده ارضی بهتر می‌توانید به تعریف بکشانید. ما یک ملت کرواتیای هستیم در این محدوده ارضی با زبان‌ها، ادیان و اعتقادات متفاوت.

بهمن: روابط یوگوسلاوی با دنیای غرب چگونه بود؟

دراگو: تیتو مخالف بلوک شرق بود و به همین دلیل اتحایه کشورهای غیر متحد را پایه‌گذاری کرد. اولین نشست این اتحادیه در سال ۱۹۶۱ در پایتخت یوگوسلاوی سابق برگذار شد که سران ۲۵ کشور در آن شرکت کردند. این یک افتخار ملی برای ما بود. فکر می‌کنم پادشاه کشور شما هم در آن اجلاس شرکت داشت.
بعد‌ها فهمیدیم که تیتو در سال ۱۹۵۲ یک خلبان رومانی با هواپیمای از نوع «یاک ــ ۲۳» ساخت شوروی را که به یوگوسلاوی پناهنده شده بود به خواست خلبان به امریکائی‌ها تحویل داده است. روابط ما با غرب متعادل بود. امریکائی‌ها یک نیروگاه اتمی برای ما ساختند که هنوز هم کار می‌کند.
تیتو توانست با امضای قرادادهای زیادی نیروی کار یوگوسلاوی را به اروپای غربی بفرستد من خودم ۱۵ سال در آلمان غربی کار کردم و بعد به یوگوسلاوی برگشتم. تقریبا دویست هزار کارگر از یوگوسلاوی در اواخر دهه ۶۰ میلادی در زمینه‌های مختلف در اروپای غربی مشغول کار بودند که این رقم هر ساله بیشتر می‌شد.

یوبیسیا: من به قدرت خرید آلمانها حسادت می‌کردم، چون ما آن قدرت خرید را نداشته و هنوز هم نداریم. قهوه، موز و شکولات محصولاتی بودند که ما در ایام مرخصی به صورت محدود می‌توانستیم همراه‌مان به یوگوسلاوی وارد کنیم.

بهمن: وضعیت تحصیل چگونه بود؟

یوبیسیا: ما از دبستان تا دانشگاه در سطح بین‌المللی پیشرفت داشتیم. به غیر از علوم انسانی که در تدریس سوسیالیزم خلاصه می‌شد.

بهمن: ژنرال تیتو چگونه انسانی بود؟

دراگو: گفتاوردی را بیان می‌کنم که برای تیتو گفته شده است: “شخصی که بتواند ملت‌های کاملا متفاوتی را متحد کرده و مرزها را بدون خونریزی بگشاید یک انسان است.” تیتو به نظر من و اکثر این مردم اول یک انسان بود و بعد یک سوسیالیست ملی. تیتو هم مانند همه انسانها که در یک محدوده زمانی زندگی کرد. او در سال ۱۹۸۰ در گذشت. مرگ او آغازی بر پایان یوگوسلاوی شد.

یوبیسیا: تیتو پادشاه خوبی برای یوگوسلاوی بود.

بهمن: پادشاه در یک سیستم سوسیالیستی؟

یوبیسیا: بله، یگوسلاوی مانند تمامی کشورهای کمونیستی یا بصورت مدرن آن سوسیالیستی با سیستم سلطنتی اداره می‌شدند و می‌شوند. اشکال در ایده نیست بلکه در ساختار این نظام‌هاست. یک سیستم تک حزبی که دبیر کل آن رئیس جمهور شود و محدودیت زمانی برای حکومت کردن نداشته باشد سلطنتی است و نه جمهوری.

دراگو: بلوک شرق با یک سیستم تک حزبی بیانگذاری شده بود و دبیر کل حزب کمونیست همه کاره کشور بود. اشکال این سیستم در همین جا نمایان می‌شود. ما یک دبیر کل خوبی مانند تیتو داشتیم، شوروی هم دبیر کلی مانند استالین را داشت. کدام کشور در جهان با نظام کمونیستی در حال حاضر واقعا” جمهوری هستند؟ از کره شمالی در شرق آسیا تا کوبای سوسیالیستی در امریکای مرکزی چند بار رئس جمهور را با رای مردم تغییر داده‌اند. کمونیسم سلطنت مطلقه ایدولوژی است.

بهمن: آیا یوگوسلاوی هم بصوت تک حزبی اداره می‌شد؟

دراگو: بله، با این تفاوت فاحش که فراکسیونهای مختلفی در رقابت با هم ایده‌‌‌های جدید‌تری را بیان می‌کردند که گاهی مورد استقبال مردم قرار می‌گرفت. بطور کلی سیستم‌های تک حزبی به دیکتاتوری خواهند رسید، چه این دیکتاتوری‌ها به نفع مردم تمام شود و چه به ضرر آنان.

بهمن: پس دیکتاتوری همیشه جنبه منفی ندارد؟

یوبیسیا: بستگی به شریط زمانی دارد. دیکتاتوری تیتو در زمان خود برای ما واجب و کار‌آمد بود، چون تیتو به نظر من دیکتاتور خوبی بود که بیشتر به دنبال منافع اکثریت مردم بود تا منافع حزب کمونیست و یا خودش.

بهمن: آیا در آن زمان زندانی سیاسی هم وجود داشت؟

دراگو: بله، ولی کسی که زندانی می‌شد، متهم به برهم زدن صلح می‌شد تا مخالفت با نظام حاکم. ولی ما زندانی سیاسی زیادی نداشتیم، دلیلش هم اجازه مسافرت به اروپای غربی بود. اکثر مخالفین نظام در خود‌تبعیدی به سر می‌بردند.

بهمن: چگونه بلوک شرق از هم پاچیده شد؟

یوبیسیا: پاسخ دادن به این سوال ساده بسیار سخت است، چون پیش‌زمینه‌‌‌‌های فراوانی را در بر می‌گیرد. از امپراطوری روس‌ها بر ایده سوسیالیزم باید شروع کرد تا مخارج بی‌رویه تسلیحاتی و سرکوب‌های جنبش‌های مردمی در لهستان و چکوسلواکی سابق، تا بر‌سیم به مافیای حزب کمونیست حاکم در کشورهای مختلف بلوک شرق سابق. ساده گفته باشم به یک جامعه دو طبقه‌ای رسیده بودیم. یک طبقه حاکم بر همه چیز و سوار بر قدرت و یک طبقه مردم!

بهمن: چرا جنگ داخلی در یوگوسلاوی شروع شد؟

دراگو: مقصر اصلی ما بودیم! در انتخابات جمهوری کرواتیا ژنرال تودمن (۴) با سو‌ استفاده از احساسات ناسیونالیتی مردم به حکومت رسید. او یک فاشیست نژاد‌پرست بود که برای منفعت شخصی خود کنفدارسیون یوگوسلاوی را متلاشی کرد.

یوبیسیا: باز هم شوهرم احساساتی شد ولی حق هم دارد. دارگو یک ناسیونالیست کرواتیای است. همیشه ملی‌گرا بوده و خواهد بود. همین که مقصر جنگ داخلی را صراحتا “ما” می‌داند پیشرفت زیادی کرده است. تا چند سال پیش نمی‌خواست حقیقت را پذیرا باشد.
مسئله اصلی تقسیم ثروت در سیستم فدارل سابق بود. درآمد ما در سه قسمت مختلف بیشتر از دیگران بود. یک در کشاورزی، دو در توریست‌های دریای آدریا و سه سرازیر شدن حقوق کارگران کرواتیای که در اروپای غربی کار می‌کردند و همچنین حقوق باز‌نشستگانی که حقوق باز‌نشستگی خود را از ممالک اروپای غربی می‌گرفتند ولی به یوگوسلای سابق باز گذشته بودند.
با این سه درآمد کرواتیا حاضر به تقسیم ثروت نمی‌شد. و واقعا” هم نمی‌شد تقسیم ثروت را در یک سیستم فدرال مانند یوگوسلای عملی کرد.

دراگو: بعد از فروپاشی بلوک شرق ما باز با همان خطرهای منطقه‌ای سابق مواجه شده بودیم. اطریش، مجارستان و ایتالیا به کمک واتیکان در امور داخلی ما دخالت می‌کردند. واتیکان به دنبال کسب زمین‌های ملی شده، مسیحیان را بر عیله دولت مرکزی تحریک می‌کرد. اطریش خواهان همکاری‌های گسترده در زمینه کشاورزی بود و مجارستان در آرزوی رسیدن به دریای آزاد.
مسئله ای که پیش آمد تغییر در جغرافیای شش جمهوری یوگوسلاوی بود. در زمان تیتو جمعیت زیادی به مناطق دیگر کوچ کرده بودند و ملت‌های مختلف با هم و در کنار هم زندگی می‌کردند. صربها می‌خواستند بر حسب زبانهای مختلف تقسیمات ارضی جمهوری‌های یوگوسلاوی را تغییر دهند که با مخالفت دیگر جمهوری‌ها مواجه شد. بخصوص که این تقسیمات در سواحل دریای آدریا و قسمت مرکزی کرواتیا که مناطق کشاورزی هستند و کوچ کرده‌های صربی در آن مکانها سکونت می‌کردند قرار گرفته بود.

یوبیسیا: هنوز نمی‌دانیم چه کسی شتشوی نژادی را آغاز کرد. وقتی خون ریخته شود و مردم به خون‌ریزی عادت کنند، فاجعه به بار خواهد آمد. هنوز تمامی داستان جنگ داخلی یوگوسلاوی سابق و دست‌های پشت پرده آن فاش نشده است. زمان به آیندگان ما حقیقت را بازگو خواهد کرد. ما با باورهای خود زنده هستیم و می‌دانیم که این باورها شاید درست نباشند. سختی زندگی در همین است که می‌باید باورهایمان را به حقیقت نزدیک کنیم.

دراگو: اطریش با یک حرکت سیاسی یوگسلاوی را از بین برد. اسلوونیا (۵) که بین اطریش و کرواتیا قرار دارد و در جنگ صدمه‌ای هم ندیده بود از طرف اطریش بعنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته شد. اسلونیا خود را به اطریش فرخت. جمهوری‌های دیگر هم یکی پس از دیگری کنفدارسیون یوگوسلاوی را ترک کردند و مستقل شدند. یوگوسلاوی به تاریخ پیوست.

بهمن:نمی‌دانستم چه بپرسم و یا چه بگویم احساسات بر هر دو آنان غلبه کرده بود. خودم هم در زیر سنگینی خاطرات جنگ ایران و عراق ساکت شده بودم به یاد جانباختگان جنگ بودم. چرا نمی‌دانم؟

یوبیسیا: در ایران جنبش سبز به کجا رسید؟

بهمن: با کمک تکنولوژی غرب اکثر مبارزان در داخل کشور به زندان افتاده‌اند. در دادگاه‌های فرمایشی بعد از شکنجه‌های استالینی و تجاوزات جنسی به مردان و زنان زندانی از آنان اعترافات از پیش ساخته شده می‌گیرند. تظاهرات خیابانی کمتر شده ولی مبارزه ادامه دارد.
در خارج از کشور عده‌ای با فانوس‌ به دنبال رهبری می‌گردند. عده‌ای هم تازه از خواب سی ساله بیدار شده‌اند و می‌خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند. عده دیگری هم اتاق فکر تشکیل داده‌اند و در تفکر اسلامی خود زندانی شده‌اند. چپ‌ها یا کمونیست‌ها بفکر ایدولوژی کردن جنبش سبز هستند. تجریه‌طلبان باج‌خواهی از جنبش می‌کنند. هر کسی ساز خود را می‌‌زند. گروهی می‌خواهد که جمهوری اسلامی بماند، گروه دیگری نمی‌خواهد که جمهوری اسلامی بماند. ولی کسی هنوز ناامید نشده است.

دراگو: شما چه سازی می‌زنید؟

بهمن: ساز حقوق بشر. ساز احترام به موجودیت بشریت. ساز همبستگی ملی برای رسیدن به یک جامعه باز و آزاد مُتکی بر مسئولیت فردی و حقوق شهروندی. جدایی دین از سیاست. همزیستی عقاید مختلف زیر چتر قانون اساسی نوینی که تمامی آزادی‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در بر بگیرد. کوتاه بگویم خواستار لیبرال دموکراسی و مدرنیته هستم.

یوبیسیا: پس جنبش سبز زنده است.

بهمن: بله زنده است و به فاز جدیدی وارد شده، من این فاز را، فاز اندیشدن به آینده و گذر از گذشته می‌دانم. با اینکه جنبش سبز در ایران بصورت قبلی خود ظاهر نمی‌شود و احتیاجی هم نیست مانند گذشته در خیابان ظاهر شود ولی پختگی را آموخته است.

دراگو: رئیس جمهور پیشین ایران سفری به کشور ما کرده بود ولی استقبال مردمی از او به عمل نیامد. بیشتر مردم ما با او مخالف بودند و آمدن او را توهین به فرهنگ ما می‌دانستند.

بهمن: به چه دلیلی؟ محمد خاتمی یک اصلاح‌طلب بود و با رای مردم به قدرت رسید.

یوبیسیا: قبل از آمدن خاتمی به کرواتیا گفته می‌شد که رژیم اسلامی ایران کراوات را یک سمبل غربی می‌شمارد و زدن کراوات نشان از افکار امپریالیسی داشتن شخص است. در حالی که کراوات همانطور که از نامش پیداست یکی از افتخارات ملی ما می‌باشد. اولین بار یک کرواتیای در دربار فرانسه با یک تکه پارچه‌ای که به گردنش زده بود جلب توجه می‌کند. کراوات سمبل غربی بودن یا غرب ‌زدگی نیست بلکه همانطور که گفتم از فرهنگ ما به غرب رفته و ما که خود را با ایرانیان هم‌نژاد می‌دادنم انتظار اینگوه برخوردهای بی منطق را نداشتیم.

بهمن: منطق همان چیزی است که این رژیم اسلامی در ایران ندارد و نمی‌خواهد داشته باشد.

بعد ار چهار ساعت گفتگوی دوستانه زمانی دیگر برای گفتگو نمانده بود. در تمام ایام مدت توقفم در کرواتیا به این گفتگو می‌اندیشدم.
چگونه است که انسان همشه در تکامل افکار خود می‌بایستی کوشا باشد و نباید مطلق‌گرا شود. زیرا بعد از اینکه دانسته‌ای به دانسته‌هایمان اضافه می‌‌شود احساس می‌کنیم که هنوز هیچ نمی‌دانیم.

تذکر: این نوشتار بر پایه یک گفتگوی دوستانه نوشته شده است و هیچگونه مدرک و سندی برای اثبات نکات گفته شده وجود ندارد.

۱ – Croatia
۲ – Zagreb
۳ – Adria
۴ – Franjo Tudman
۵ – Slovenia

دیدگاهتان را بنویسید