از انقلابیون گذشته تا دیکتاتورهای امروز

  اینک آغاز دوره جدیدی را نگاره می‌کنیم که تجربه دو جنگ جهانی، چهل سال جنگ سرد، بیست سال دوره آگاهی بی‌واسطه و تجربه دیکتاتوری‌های مذهبی، ایدولوژیک، نتیجه نظام‌های جمهوری و سلطنتی را در کوله‌بار خود دارد. هدف نهائی این …

اینک آغاز دوره جدیدی را نگاره می‌کنیم که تجربه دو جنگ جهانی، چهل سال جنگ سرد، بیست سال دوره آگاهی بی‌واسطه و تجربه دیکتاتوری‌های مذهبی، ایدولوژیک، نتیجه نظام‌های جمهوری و سلطنتی را در کوله‌بار خود دارد. هدف نهائی این روند روزافزون را در کوتاه مدت رسیدن به جامعه‌ای آزاد با اندیشه‌های پویا و فراوان می‌‌‌تواند تعریف کرد که انسان در مرکزیت آن قرار خواهد داشت. بهترین راه برای رسیدن به این هدف را برقراری “لیبرال دموکراسی” نامیده‌اند. در لیبرال دموکراسی اندیشه‌های متفاوت با گفتگو از قالب مطلق‌گرای خود خارج می‌شوند و رواداری رمز موفقیت جوامع برای رسیدن به جامعه مدنی خواهد بود.

جنگ سرد بین کمونیسم شرق و امپریالیسم غرب بعد از شکست آلمان و تقسیم آلمان به دو کشور مستقل به نام‌های جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی و جمهوری فدرال آلمان غربی آغاز شد. مرزهای این جنگ سرد به زودی به امریکای جنوبی و شرق آسیا گسترش پیدا کرد. جنگ کُره پنج سال بعد از اتمام جنگ جهانی دوم با حمله حکومت کمونیستی “کیم ایل سونگ” برای تصرف مناطق جنوبی آن کشور شروع شد و به اولین جنگ تمام عیار امریکا علیه کمونیست‌ها تبدیل گشت. دو قدرت جهانی برای تصرف منابع طبیعی مورد مصرف خود به رقابتی خونین دست زدند و تمام تلاش خود را برای گسترش مناطق زیر نفوذ خود به کار بردند. فیدل کاسترو در کوبا حکومت ژنرال باتیستا را با انقلاب کارگری (کمونیستی) برکنار کرد. معادن مس در شیلی، تقریبا بیست سال بعد، امریکا را مجبور به پشتیبانی از کودتای پینوشه علیه دولت سالوادور آلنده کرد. در مصر جمال عبدالناصر انقلاب سوسیالیستی خودش را به ثمر رسانده بود. و مصدق در ایران به خاطر ضعف دولتش در تصمیم‌گیری برای امضای قرار‌داد جدید نفت و افزایش گرایش‌های کمونیستی وابسته به شوروی بر کنار شد. این روند جابجایی حکومت‌ها در چهارچوب “جنگ سرد” دو ابر قدرت شکل می‌گرفت و به انجام می‌رسید.

دو دهه پنجاه و شصت انقلاب‌ها و کودتای زیادی به همراه داشت. با اعمال نفوذ دو قدرت جهانی امریکا و اتحاد جماهیر شوروی حکومت‌های محلی برای دسترسی آنان به مواد اولیه ارزان قیمت مانند نفت، مس و اورانیم سرنگون و یا جایگزین می‌شدند تا دو قدرت جهانی بتوانند هزینه‌های این جنگ را بپردازند و رونق اقتصادی خود را افزایش دهند. در جنگ ویتنام امریکا بزرگترین شکست خود را چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ انسانی متحمل شد. این جنگ باعث تغییر سیاست امریکا در مقابل پیشرفت روزافزون اتحاد جماهیر شوروی گشت. اواخر دهه شصت تا اویل دهه هفتاد گروه‌های تروریستی چپ در اروپا، امریکای جنوبی و آسیا با حمایت شوروی کار خود را آغار کردند که مرحله جدیدی در جنگ سرد به حساب می‌آمد. با سر کار آمدن حزب دموکرات امریکا و ریاست جمهوری جیمی کارتر سیاست امریکا تغییر آشکاری کرد. نظریه کمربند سبز را اولین بار زبیگنیو برژینسکی لهستانی تبار که مخالف سرسخت اتحاد جماهیر شوروی بود با کمک جیمی کارتر به مرحله اجرا گذاشت. بسیاری از کارشناسان انقلاب اسلامی را بخشی از پروژه کمربند سبز می‌دانند. نه تنها در خاورمیانه بلکه در اروپای شرقی تحت تصرف شوروی نیز مذهب ابزاری برای مقابله غرب با شرق کمونیست شده بود.

با حمله شوروی به افغانستان، امریکا با مسلح کردن اسلامگرایان به مقابله شوروی رفت. با شروع جنگ ایران و عراق میدان تجاری اسلحه برای تمامی کشورهای بلوک شرق و اروپای غربی باز شد. زمانی که این دو کشور ثروتمند با هم می‌جنگیدند سیل اسلحه از تمامی نقاط جهان به کشورهای ثروتمند حومه خلیج فارس سرازیر شد. دهه «طلایی» هشتاد اروپائیان را ثروتمندتر و دو کشور ایران و عراق را تا مرز فقر و فلاکت پایین برد.

با فروپاشی دیوار برلین در آخرین سال دهه هشتاد کشورهای ورشکسته شده بلوک شرق از اتحاد جماهیر شوروی جدا شدند. جمهوری‌های سوسیالیستی تک حزبی که اکثرا یک رئیس جمهوری برای تمام عمر داشتند از وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی در آمده و عمدتا به دیکتاتورهای فردی منطقه‌ای تبدیل شدند.

غرب برنده جنگ سرد نبود، بلکه میراث ورشکستگی عظیم کشورهای بلوک شرق را که تازه آزاد شده بودند بر دوش خود حس می‌کرد. جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی که مانند دیگر کشورهای بلوک شرق عنوان “جمهوری دموکراتیک” را یدک می‌کشید، سربار جمهوری فدرال آلمان شد. بعد ار چهل سال جدایی، کشور آلمان تقسیم شده دوباره متحد شد. بار سنگین اقتصادی چهل ساله کمونیسم را آلمانی‌ها هنوز بعد از بیست سال با پرداخت “مالیات همبستگی” نتوانسته‌اند جبران کنند.

انقلابیون دیروز تبدیل به دیکتاتورهای تازه به دوران رسیده شدند. غرب که دشمن شرقی خود را دیگر در مقابلش نمی‌دید، توانست اکثر دیکتاتورهای انقلابی را وابسته به خود کند. بیست سالی طول کشید تا چین کمونیست هم خود را از میراث مائو جدا کرده و به سوی اقتصاد آزاد حرکت کند. دیکتاتورهای انقلابی توانستند با کمک اروپائیان و امریکای ضعیف شده به ثروت‌های فردی رئیس جمهوری‌های حاکم خود بیافزایند و جمهوری‌های موروثی از کوبا تا سوریه، جمهوری‌خواهی انقلابیون دهه‌‌های گذشته را زیر سوال کشید: جمهور مردم اساسا چه نقشی در این جمهوری‌های دیکتاتور بازی می‌کند؟!

پیشرفت در سیستم ارتباطات که با به کار افتادن اینترنت آغاز شده بود، توانست مردم کشورهای مختلف از جمله غربیان را از وابستگی به اطلاع‌رسانی دولتی و تحت کنترل جدا کند. آگاهی از امور کشورهای دیگر و استفاده از دانشکده‌های اینترنتی سطح آگاهی جوانان را در سرتاسر جهان چنان بالا برد که یا بر ضد حکومت‌های مستبد خود قیام کردند و یا دیر یا زود چنین خواهند کرد.

آنچه را که غرب نتوانسته بود به کشورهای جهان سوم صادر کند، اندیشه آزاد زیستن بود. آزادی به مفهوم واقعی آن در فرد به وجود می‌آید و نه در جامعه. واقف شدن به حقوق شهروندی بعد از رسیدن به آزادی درونی که با آگاهی شروع می‌شود مانع کنترل مردم توسط دولت‌ها شده است. هراس دیکتاتورها از بالا رفتن سطح اطلاعات عمومی افراد جامعه باعث تشدید عمل آنان در امر اطلاع‌ رسانی یک ‌طرفه و خودسانسوری رسانه‌های وابسته به قدرت حاکم می‌شود. آگاهی سر‌آغاز مدرنیته‌ای است که انقلابیون و مذهبیون نمی‌خواستند در جامعه نهادینه شود. با نهادینه شدن مدرنیته در افراد که تشکیل دهنده جامعه هستند روند اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جوامع نیز تغییر می‌یابد و در این مسیر هیچ نیرویی نمی‌تواند جلوی سیر تکاملی انسان را بگیرد.

اینک آغاز دوره جدیدی را نگاره می‌کنیم که تجربه دو جنگ جهانی، چهل سال جنگ سرد، بیست سال دوره آگاهی بی‌واسطه و تجربه دیکتاتوری‌های مذهبی، ایدولوژیک، نتیجه نظام‌های جمهوری و سلطنتی را در کوله‌بار خود دارد. هدف نهائی این روند روزافزون را در کوتاه مدت رسیدن به جامعه‌ای آزاد با اندیشه‌های پویا و فراوان می‌‌‌تواند تعریف کرد که انسان در مرکزیت آن قرار خواهد داشت. بهترین راه برای رسیدن به این هدف را برقراری “لیبرال دموکراسی” نامیده‌اند. در لیبرال دموکراسی اندیشه‌های متفاوت با گفتگو از قالب مطلق‌گرای خود خارج می‌شوند و رواداری رمز موفقیت جوامع برای رسیدن به جامعه مدنی خواهد بود.

تا آن روزها فاصله‌ای نداریم و باید آمادگی برای رسیدن به آن آزادی را در خود از هم اکنون فراهم کنیم.

http://bahman.zahedi.com/index_0_0_0_0_80.html

دیدگاهتان را بنویسید