آگاهی زمانیکه با تجربه اندوختن صیقل داده شود، در جلای خود جلوهای از آینده را از خود نشان خواهد داد که کسی انتظارش را نخواهد داشت. جُنبش سبز یا همان جُنبش آگاهی به جوانان امروز ایران این را آموخت که آینده را باید اول در …
آگاهی زمانیکه با تجربه اندوختن صیقل داده شود، در جلای خود جلوهای از آینده را از خود نشان خواهد داد که کسی انتظارش را نخواهد داشت. جُنبش سبز یا همان جُنبش آگاهی به جوانان امروز ایران این را آموخت که آینده را باید اول در پندار خود به تصور بکشند تا بتوانند راهی بسوی آن بجویند. آینده همان جلوهای از خواستهای فردیست که در جمع آن، به خواستهای عمومی یک جامعه تبدیل شده و هدفمندی جامعهای را تبلور میبخشد. آموختهای چند سال گذشته به ما کمک میکنند تا هدف را بهتر بشناسیم و محور حرکات اجتماعی را در حول آن هدف قرار دهیم. هر آنچه را که به هدف نزدیکتر است بهتر بشناسیم و هر آنچه را که از هدف فاصله میگیرد به کناری بگذاریم، ولی مهمترین چیز برای اندیشهورزان جوان ایران، همان هدف خواهد بود و نه چیز دیگری.
هدف رسیدن به جامعهای میباشد که بتواند استعدادهای فردی را شکوفا کند و مابین طبقات اجتماعی فاصلهها را کمتر و متعادل کند. تقسیم عادلانه ثروت و فرصتها، در کنار خدمات اجتماعی ضامن پویایی جامعه میشوند. اقتصاد به امنیت و امنیت به دولت و دولت به مردم وابسته است. حلقههای به هم وابسته اجتماعی را اگر بتوانیم در کنار همدیگر به توازن برسانیم به جامعه مدنی ایران خواهیم رسید، که تمامی شهروندان آن حقوقی برابر با هم دارند و هیچ ایدئولوژی و مذهبی نمیتواند آزادیهای فردی آن شهروندان را به نفع خود تغییر و تفسیر کند. هدف برای آینده ایران را باید «بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردمان» بگذاریم، و اندیشه خود را از آن اشباع کنیم و آنگاه بسویش حرکت کنیم. شکل نظام آینده برای رسیدن به این مقصود در وحله اول مهم نظر نمیرسد، ولی با آگاهیهای که امروز در برابر ما قرار دارند و تجربه سه دهه اخیر، بهترین شکل نظام برای رسیدن به «بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردمان» پادشاهی پارلمانی به پادشاهی رضا شاه دوم ایران میباشد. گزینههای دیگر مانند «جمهوری» هدفشان در حال حاضر کاملا مشخص و شفاف نیستند!
ناموفقی منشورهای گوناگون و پیشنهادی را در همین عدم تعیین شکل نظام آینده میتواند یافت. امروز دیگر از جمهوریخواهان رنگارنگ نمیتوانیم این انتظار را داشته باشیم که جمهوریاسلامی را فراموش کنند. جمهوریخواهان (آنهایی که خود را سران سیاسی جمهوریخواهان مینامند) در آخرین نشست خود، به برقرار ماندن جمهوریاسلامی تاکید ورزیدهاند. جمهوریخواهانی که حتا نتوانستهاند در این مدت سی و چند سال یک حزب سیاسی را تشکیل دهند، چگونه میخواهند آیندهای روشن را به جوانان ایران امروز نشان دهند! همان افرادی که در آغاز جُنبش سبز، آن را جُنبشی گُذرا، مختص به طبقه متوسط جامعه و متمرکز در پایتخت برمیشمردند و هیچگونه حمایتی از آن نکردند، امروز خود را در مرکزیت آن قلمداد میکنند و دیگرانی را که از این جُنبش حمایت میکردند را پس میزنند تا بتوانند در کنار اصلاحطلبان فراری جمهوریاسلامی خواست مردمی و غیر قابل انکار ملت ایران برای سرنگونی جمهوریاسلامی را بیرنگ کنند. جمهوریخواهانی که خواستار بقای جمهوریاسلامی هستند، میدان سیاست را با میدان بازار خرید و فروش کالا اشتباه گرفتهاند و خود را به مانند کالایی بیارزش به معرض فروش حراجگرایانهای گذاشتهاند.
سرنگونی جمهوریاسلامی همان رفراندوم برای شکل نظام آینده کشور است
تا قبل از برگذاری نشست اتحادیه جمهوریخواهان، ملیگرایان و مشروطهخواهان برای اینکه به شکل نظام مطلوب مردم برسند، خواستار برگذاری انتخاباتی آزاد و مردمی برای تعیین شکل نظام آینده ایران میبودند، تا این مهم را مردم به رای خود انتخاب کنند. حال که جمهوریخواهان تصمیم به برقرار ماندن جمهوریاسلامی گرفتهاند، به رای گذاشتن شکل نظام آینده پس از سرنگونی جمهوریاسلامی لازم به نظر نمیرسد، چون مردم با سرنگون کردن جمهوریاسلامی انتخاب خود را خواهند کرد. انتخابات آزاد برای تعیین شکل نظام آینده ایران خواست مشروطهخواهان میبود، تا بعد از جمهوریاسلامی تمامی نیروهای سیاسی بتوانند با کنار گذاشتن اختلافات گذشته خود، شروع جدیدی را برای ساختن دوباره ایران آغاز کنند. جمهوریخواهانی که سرنگونی جمهوریاسلامی را شراط اولیه رسیدن به دموکراسی برمیشمارند، میتوانند در آینده ایران در یک نظام مشروطه پادشاهی به فعالیتهای خود ادامه دهند، ولی آنانی که امروز شیشه عمر خود را با جمهوریاسلامی یکی کردهاند با جمهوریاسلامی از بین خواهند رفت (منظور جبر تاریج و نه جبر جبار).
مرحل سهگانه برای رسیدن به لیبرال دموکراسی
هر مسئلهای را اگر بتوانیم به اجرای آن تجزیه کنیم هم شناخت بهتری از کل مسئله پیدا خواهیم کرد و هم اجزای آن را میتوانیم بصورت جداگانه مورد بررسی قرار دهیم. برای رسیدن به لیبرال دموکراسی که هدف اصلی تمامی حرکات سیاسی ملیگرایان و مشروطهخواهان میباشد، سه مرحله را باید طی کنیم که هر کدام از این مراحل برای خود زمان و عملکردهای مختص به خود را میطلبد ولی جدا از هم نمیباشند و نتیجه هر مرحلهای میتواند به کمک و یا ضرر مرحله بعدی تمام شود.
مرحله اول: سرنگونی
سرنگونی مرحله و قدم اول بسوی هدف نهایی میباشد. در این مرحله که در طول آن حرکت میکنیم و در مراحل پایانی آن قرار گرفتهایم، متشکل کردن نیروهای مردمی پیشزمینهای برای حرکات بعدی میباشد. جُنبش سبز که ما آن را جُنبش آگاهی نامیده بودیم توانست به جوانان ایران، نسل انقلابی و پیشکسوتان جامعه ثابت کند که مماشات با نظام اسلامی حاکم در ایران به نفع هیچ کسی نیست و سران جمهوریاسلامی، به ایران بصورت کشوری تصرف شده مینگرنند و برای آینده آن هیچ هدفی بغییر از ویرانی آن در سر نمیپرورانند. اسلام ابزاری بدست روحانینمایان شده و سرنگونی جمهوریاسلامی با از بین بردن اسلام رابطهای ندارد، بلکه در مواردی سرنگونی جمهوریاسلامی به نفع اسلام هم تمام خواهد شد.
در این مرحله باید شناخت بیشتری در باره نظام اداری کشور و ساختارهای دولتی و نظامی بدست آورد. هدف در این مرحله مبارزه، از بین بردن این ساختارها نیست بلکه مدیریت آنان را باید دموکراتیزه کرد و در خدمت مردم درآورد. عدم خشونت یکی از راهکارهای میباشد که جوانان ایران آن را بخوبی تجربه کردهاند ولی در روز نهایی برای خنثی کردن عوامل سرسپرده نظام که دست به خشونت خواهند زد، جایز میباشد که از خود دفاع کنیم. دفاع از خود ابراز خشونت نیست بلکه حق مسلم هر شهروند برای ادامه حیات میباشد.
در این مرحله اولیه باید دوران گذر از جمهوریاسلامی کاملا بررسی کرده و با برنامههای از پیش تعیین شده به مرحله بعدی وارد شد تا هر شهروند ایرانی به وظایف و مسئولیتهای خود آگاهانه برخورد کند.
مرحله دوم: دوران گذار
در این مرحله مهمترین چیز دفاع از تمامیت ارضی و یگانگی ملی میباشد تا حاکمیت ملی که بدست مردم رسیده است، بتواند هم به جامعه آرامش بدهد و هم از آن اگر لازم باشد دفاع کند. در این مرحله هیچ کسی از سران جمهوریاسلامی نه محاکمه میشود و نه از نظر جانی در خطر خواهند بود. دادرسی به جنایات سران جمهوریاسلامی در مرحله بعدی مبارزه، زمانیکه قانون اساسی جدید کشور به تصویب مردم رسید و دادگاههای صلاحیتدار مشخص شدند، انجام خواهد گرفت. جستجوی حقیقت و بیان آن، به آیندگان کمک خواهد کرد که با نگاهی آگاهانه به تاریخ معاصر و جمهوریاسلامی بنگرند. تاریخ معاصر کشور را میتوانیم شفاف و روشن به آیندگان هدیه دهیم تا آنان مانند ما در گذشته زندگی نکنند و آینده ایران را با استفاده از تجربههای تاریخی بسازنند.
آزاد کردن مطبوعات، زندانیان سیاسی و رادیو و تلوزیون برای آگاهی رساندن به کُل جامعه میتواند با قواعدی که در مرحله اول مبارزه به توافق همگان رسیده، انجام شود. برنامههای که در دوران گذار باید انجام شود، باید در طول مبارزه برای سرنگونی جمهوریاسلامی مشخص و بررسی شده باشند. این برنامهریزیها هنوز بطور دقیق انجام نشدهاند و لازم است که در نشستهای آینده ما بین احزاب و نیروهای سرنگونیطلب مورد بحث و توافق قرار گیرند و به آگاهی مردم برسند.
مرحله سوم: بازسازی کشور
شاید تصور همگانی بر این باشد که این مرحله از اهمیت زیادی برخوردار نیست، چون به هدف خود رسیدهایم. درست برعکس این تصور، این مرحله سرنوشتساز میباشد و باید تمامی نیروهای مردمی در این مرحله با حضور خود پایههای دموکراسی را محکم کنند تا هیچ نیروی نتواند ایران را بسوی دیکتاتوری جدیدی بکشاند. برنامههای عمرانی و زیرسازهای اقتصادی مانند قوانین بانکی و مالیاتی باید مشخص و زمانبندی شده به اجرا گذاشته شوند تا فشارهای اجتماعی و اقتصادی تا حد امکان برای مردم کم شوند. مُدرنیزه کردن سیستم اداری کشور و آیندهنگری در هر رابطهای با کمک خرد فردی و جمعی باید انجام گیرد تا مردم در تمامی مراحل بتوانند با آگاهی کامل تصمیم نهایی خود را بگیرند.
آنچه در بالا آمد، نگاه کوتاه و مختصر برای رسیدن به لیبرال دموکراسی در ایران میباشد که ابعاد گستردهاش کار این نوشته نیست. انقلاب رهایی مردم ایران هنور اندیشمندیهای زیادی را بر میطلبد، که با نیروی یک نفر، یک حزب و یک طبقه اجتماعی بجای نخواهد رسید، بلکه همه ایرانیان چه در داخل و چه در خارج از کشور میبایستی با آن همراه شوند این همراهی در طول زمان هر روزه بیشتر خواهد شد، وقتیکه شفافیت در هدف و عملکرد سیاسی به مردم ثابت شود.
انقلاب رهایی مردم ایران با سرنگونی جمهوریاسلامی تازه آغاز میشود. برای رسیدن به فردایی روشن و درخشان از امروز باید به فکر فردا باشیم تا روزمُردگی که ثمره انقلاباسلامی میباشد با خود جمهوریاسلامی با هم در یک قبر دفن کنیم.