عدم‌تمرکز و رهبری

فرق اساسی «عدم‌تمرکز» و «فدرالیسم» در این می‌باشد که عدم‌تمرکز را ما به مردم ایران برای سیاست‌گذای آینده کشور بعد از گذر از جمهوری‌اسلامی توصیه می‌کنیم و فدارلیسم را کسان برای شکست احتمالی ایران بعد از جنگ …

فرق اساسی «عدم‌تمرکز» و «فدرالیسم» در این می‌باشد که عدم‌تمرکز را ما به مردم ایران برای سیاست‌گذای آینده کشور بعد از گذر از جمهوری‌اسلامی توصیه می‌کنیم و فدارلیسم را کسان برای شکست احتمالی ایران بعد از جنگ (جمهوری‌اسلامی و امریکا) به ارتش و دولت امریکا توصیه (بازخوانی) می‌کنند.

امروزه در باره عدم‌تمرکز گفتگوهای فراوانی ما بین روشنفکران می‌شود و در انتها به این نتیجه می‌رسند که پاره‌پاره کردن ایران همان عدم‌تمرکز است. در حالی که رهبری را در خود متمرکز می‌بینند و نمی‌خواهند رهبری را تقسیم کرده و یا پاره‌پاره کنند. این گونه شیوه تفکر را نمی‌توان برای آینده ایران انتخاب کرد.

«عدم‌تمرکز به معنی تقسیم اختیارات میان حکومت مرکزی و حکومت‌های محلی برای کارایی و دمکراسی بیشتر ضرورت دارد. تصمیم‌گیری امور محلی در هر محل باید تا پایین‌ترین واحد تقسیمات کشوری توسط مردم محل انجام گیرد (۱).» در این جا حقوق اقوام ایرانی در نظر گرفته شده و بر اساس حقوق شهروندی افراد پایه‌گذاری شده است. «در تقسیم‌بندی استان‌های ایران که بطور سنتی جنبه جغرافیایی داشته است علاوه بر نظر مردم هر محل، ملاحظات مربوط به توسعه اقتصادی باید در نظر گرفته شود. ایرانیان و کسانی که اجازه اقامت در ایران دارند، می‌توانند آزادانه در هر جای کشور سکونت کنند. در تخصیص منابع ملی میان استان‌ها به آنها که از امکانات کمتری برخوردارند باید بیشتر داده شود تا به میانگین ملی برسند. در ادامه سیاست عدم‌تمرکز، یک مجلس سنا با نمایندگان برابر از همه استان‌ها در کنار مجلس ملی در قانون‌گزاری شریک خواهد بود(۲).» در تعاریفی که رسانه‌های فارسی زبان از عدم‌تمرکز منتشر می‌کنند به حقوق شهروندی اقوام ایرانی توجه نمی‌شود و بیشتر آنچه را که گروه‌های مسلح بیگانه با ایران به پنتاگون و یا وزارت امور خارجه امریکا توصیه می‌کنند، بازخوانی می‌شود. این تجربه رسانه‌ای را در عراق و یا افغانستان بزور جنگ فدرال شده را می‌توان بهتر درک کرد.

فرق اساسی «عدم‌تمرکز» و «فدرالیسم» در این می‌باشد که عدم‌تمرکز را ما به مردم ایران برای سیاست‌گذای آینده کشور بعد از گذر از جمهوری‌اسلامی توصیه می‌کنیم و فدارلیسم را کسان برای شکست احتمالی ایران بعد از جنگ (جمهوری‌اسلامی و امریکا) به ارتش و دولت امریکا توصیه (بازخوانی) می‌کنند.

در رابطه با «رهبری مردم» باز هم اختلاف نظر فراوانی وجود دارد. رهبری در لیبرال‌دموکراسی‌های جا افتاده غربی در دست سران احزاب مختلف می‌باشد و رهبری در یک شخص یا یک اندیشه سیاسی خلاصه و متمرکز نمی‌شود. عدم‌تمرکز رهبری در لیبرال‌دموکراسی نهادینه شده است. در همین جوامع غربی اگر روشنفکری با اندیشه خود بتواند گروهی را متشکل کند، حزب جدیدی را پایه‌گذاری می‌کند و خود را به رای مردم واگذار می‌کند و در رهبری جامعه به رای مردم جایگاه خود را پیدا می‌کند. در حالیکه که روشنفکران ایرانی اکثراً بصورت فردی می‌خواهند در سیاست دخالت کنند و تشکلی را هم نمی‌توانند بوجود آورند. سازمان‌های سیاسی کلاسیک ایران هم نمی‌خواهند از هویت انقلابی چهل سال گذشته خود فاصله بگیرند و با زمان به جلو بروند. بزرگترین مشکل روشنفکران ایرانی در عدم مسئولیت‌پذیری آنان می‌باشد. سیاست در لیبرال‌دموکراسی با مسئولیت‌پذیری در قبال جامعه است که می‌تواند بر آینده کشور اثر گذار شود.

رهبری متمرکز در فرد، آغار استبداد است هر چقدر هم فرد «رهبر» شده آزادمنش باشد، طبیعت انسانی او را به دیکتاتوری خواهد کشید. رهبری فردی و نه حزبی با مرگ یا خاموش شدن افراد از بین می‌رود. در سه سال گذشته که رهبری جنبش سبز را در آقایان موسوی و کروبی متمرکز کردند، آن دو توانستند در مراحل اولیه از این رهبری استفاده کنند ولی از زمانیکه زندانی و خانه‌نشین شدند، کمبود رهبری با ابهاد گسترده‌ای بر جنبش سبز اثر گذاشت. اگر این رهبریت متمرکز در این دو شخص نمی‌بود جمهوری‌اسلامی نمی‌توانست جنبش سبز را سرکوب کند.

رهبری در دست سران احزابی می‌باشد که می‌خواهند مسئولیت‌پذیری کنند و هر چه احزاب بیشتر شوند رهبریت از تمرکزیت فردی فاصله خواهد گرفت. افرادی که نتوانسته‌اند در سی و سه سال گذشته تشکلاتی را پایه‌گذاری بکنند و برنامه‌ای برای آینده ایران ارایه دهند، نمی‌توانند ادعای رهبری را در سر خود بپرورانند. نشست‌ها و کنفرانس‌های که از روشنفکران منفرد ایرانی و غیر وابسته به احزاب متشکل برگذار می‌کنند، نمی‌توانند آلترناتیوی را بوجود آورند و بیشتر نشانگر بی‌مسئولیتی این افراد شرکت کننده در قبال مردم و آینده کشور می‌باشند.

باید بیاموزیم که با همکاری تشکلات حزبی می‌توان یک (شورای) رهبری از سران احزاب مختلف بوجود آورد نه با روشنفکرانی که به صورت منفرد و غیر متشکل می‌خواهند برای آینده کشور سیاست‌گذاری بکنند و تاکنون هم هیچ‌گونه مسئولیت‌پذیری را هم قبول نکرده‌اند.

(۱) منشور حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)

http://www.irancpi.net/menshor/menshor.htm

(۲)
همان جا

دیدگاهتان را بنویسید