در کوچه و پس کوچههای بازارچهای در تونس دستفروشی کیف زنانهای را در دست گرفته بود و فریاد میزد «اصل کُپی» (۱). از او پرسیدم که اگر این کیفدستی اصل است، پس کُپی آن چیست؟ سریع پاسخ داد: اصل را از روی این کُپی تولید …
در کوچه و پس کوچههای بازارچهای در تونس دستفروشی کیف زنانهای را در دست گرفته بود و فریاد میزد «اصل کُپی» (۱). از او پرسیدم که اگر این کیفدستی اصل است، پس کُپی آن چیست؟ سریع پاسخ داد: اصل را از روی این کُپی تولید کردهاند.
بیصبرانه شش ماهی در انتظار منشور شورای ملی روز را به شب میرساندم. در هر گفتگوی بر آن بودم که بدانم افرادی که در تدارک این منشور ملی هستند به چه پیشرفتهای رسیدهاند. هر خبر کوتاهی برایم ارزش داشت و به دنبالش بودم که بیشتر بدانم. تمامی نوشتهها و مقالههای را که در این رابطه منتشر شده بودند دنبال میکردم. در پوست خود نمیگنجیدم. بعد از سی و چهار سال زمان اتحاد ملی برای سرنگونی جمهوریاسلامی و آغار بازسازی ایران فرا رسیده بود و آنگاه منشور پیشنهادی شورای ملی را خواندم و چند باره خواندم.
به عنوان مدیر سامانه حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) وظیفه خود میدانم هر چند مدتی منشور حزب را دوباره بخوانم و در نوشتههایم و مقالاتی «از دیگران» که برای سامانه حزب انتخاب میکنم، اصول و ارزشهای را که در منشور حزب (۲) به تعریف کشیدهایم در نظر بگیرم. منشوری که به نام منشور شورای ملی (۳) انتشار یافته است بیش از نود درصدش در منشور حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) موجود میباشد و تفاوتش در دو نکته اساسی خلاصه میشود.
یک: سرنگونی جمهوریاسلامی تبدیل شده به گذار دموکراتیک و «لیبرال دموکراسی» شده استقرار «دموکراسی» بدونِ تعریف.
دو: اصل سوم منشور حزب که بیان میکند: ” ما پادشاهی مشروطه را بهترین و مناسبترین رژیم و شکل حکومت برای ایران میدانیم و از هیچگونه تلاش قانونی و دمکراتیک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگزار نخواهیم کرد.”
کسانیکه منشور شورای ملی را نوشتهاند با تفسیرهای خود نشان دادهاند که مطالبی که در منشور حزب درج شده را یا نفهمیدهاند و یا اینکه با اضافه کردن جملاتی نامهفوم و کودکانه (عدم داشتن تجربه سیاسی، چه در نظریهپردازی و چه در عمل) به آن خواهان کمرنگ شدنش بودهاند. برای روشنگری بیشتر در اینجا فقط به ماده یازده این منشور که همان « اصل کُپی» میباشد میپردازم.
“
۱۱- پذیرش اصل ساختار حکومت غیرمتمرکز مبتنی بر تقسیم قدرت میان بخش های مختلف کشور، با فراهم نمودن زمینه مشارکت مستقیم مردم مناطق مختلف ایران از طریق ایجاد ـ نهادهای دمکراتیک محلی ـ جهت اداره امور سیاسی (انتخاب مسئولین محلی)، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی محلی خود،
مسئولیت های اصلی دولت مرکزی از جمله شامل امور زیر خواهد بود:
– سیاست اقتصادی کلان کشور همانند تقسیم عادلانه درآمد ملی، مدیریت منابع زیرزمینی، چاپ و ضرب پول واحد ملی کشور،
– پدافند ملی (حفاظت از مرزها و تمامیت ارضی توسط نیروهای نظامی)،
– تعیین خط مشی های کلان در سیاست خارجی، امضای عهدنامه ها و قراردادهای بین المللی که بر عهده قوه قانون گزاری ملی است .
– تعیین حداقل استانداردهای بهداشتی و آموزشی در سطح ملی،
“
واژه «قدرت» در این اصل نامفهوم است. کدام قدرت؟ قدرت الله؟ قدرت اسلحه؟ قدرت مالی؟ کدامین قدرت را میخواهند در اینجا تقسیم کنند، سوال برانگیز است! «بخشهای مختلف کشور» باز نامفهومی خاص خود را دارد. محله «نارمک» یا «تهران پارس» در شرق تهران هم میتوانند بعنوان بخشی از ایران خواهان تقسیم قدرت بشوند. همه اینها به کناری، دولت مرکزی بازیچهای بیش نیست. دولت مرکزی ایران در آینده فقط مرکز تقسیم عادلانه درآمد ملی میباشد و باید پول چاپ کند.
آقایان و خانمهای که این جملات را نوشتهاید (کُپی کردهاید ولی درک نکردهاید) صد و پنچاه سال پیش اگر میگفتید که پول را دولت مرکزی باید چاپ کند قبول میکردیم ولی امروز فقط در چند کشور بازمانده از بلوک شرق که در خفقان کامل بر مردمانشان حکومت میکنند، دولت مسئولیت چاپ پول را دارد و در مابقی کشورها بانک مرکزی این مسئولیت را سالهاست از دولت گرفته است.
دفاع از کشور وظیفه ارتش است نه دولت. نیروهای نظامی کشور در مرحله اول برای دفاع از کشور بوجود آمدهاند ولی قدرت نظامی یک کشور تنها نباید به دفاع محدود شود. با اینکه ما هیچگاه نخواسته و نمیخواهیم به کشوری تعرض نظامی کنیم ولی در مواردی داشتن قدرت حمله نظامی میتواند عاملی بازدارند برای متعرضین به کشور باشد.
دولتی که شما به تعریف میکشید حتا نمیتواند عهدنامهای را امضا کند. این را هم به مجلس واگذار کردهاید.
دولت مرکزی منتخب شما، مانند تعریف دبیر کل سازمان ملل متحد میباشد که هیچ قدرت اجرائی در دست ندارد و سمتش تشریفاتیست. اینگونه تعریف دولت مرکزی برای کشوری مانند ایران قابل قبول و اجرا نیست. شما رئیس اتحادیهای از کشورهای متحد شده را به عنوان دولت مرکزی ایران معین کردهاید.
اگر مینوشتند:” پذیرش اصل ساختار حکومت غیرمتمرکز منشور حزب مشروطه ایران” بهتر میبود تا تفسیر «آخوندی» یا «قرانی» که برای آن نوشتهاید. برای لاسزدن سیاسی با تجزیهطلبان مسلحی که میخواهند حکومت غیر متمرکز را به همان معنای واژه فدرال تبدیل کنند، این عمل شما برای من نه قابل قبول است و نه منطقی. همان بهتر که مینوشتید ایران را میخواهید پاره پاره کنید و تبدیل به یک کشور فدرال کنید.
با اینکه این منشور پیشنهادی میباشد ولی میتوان از متن آن درک کرد که چه کسانی با چه سواد سیاسی و اجتماعی آن را تنظیم کردهاند و چه افکاری در پشت این منشور میخواهند زمینههای نابودی ایران را مهیا کنند.
****
از آنچه در این چند روز شنیدهام و خواندهام به این نتیجه رسیدهام که چند نفری در یک رسانه لوسآنجلسی و فردی جمهوریخواه در دفتر شاهزاده (دربار) میخواهند خود را به عنوان سیاستمداران آینده کشور و قهرمانان ملی معرفی کنند (مشکل پادشاهان پهلوی بیشتر عملکردهای نادرست «دربار» بوده تا خود پادشاهان پهلوی). امروز زمان اینگونه بازیهای بچهگانه نیست.
ایران در خطر حمله نظامی و تجزیه میباشد. مردم در زیر شکنجههای اسلامگرایان به ستوه آمدهاند و امکان پدید آمدن شورشهای محلی زیاد شده است. از اینکه افرادی منشور حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) را به عنوان منشور شورای ملی مطرح میکنند ناخشنود نیستم بلکه زحمات اعضای این حزب را که در هیچده سال گذشته این منشور را تدوین کردهاند، نباید فدای جاهطلبیهای چند نفری در پشت پرده آهنین کرد.
شاهزاده رضا پهلوی از این تگنای سیاسی باز هم سرفراز بیرون خواهد آمد و تجربهای سنگینی را به دوش خود خواهد کشید ولی ما مشروطهخواهان (لیبرال دموکراتهای ایران) ایشان را باز به عنوان کاندید پادشاهی برای آینده ایران حفاظت خواهیم کرد و امیدواریم که ایشان هم درسهای خود را آموخته باشند.
زمانی نه چندان دور اصلاحطلبانِ جمهوریاسلامی خواهان این بودند که سرنگونی جمهوریاسلامی و اصل سوم منشورمان را حذف کنیم تا آنان بتوانند با ما همکاری کنند. اینک دیپلماتهای فراری جمهوریاسلامی به نام «سفارت سبز» هستند که منشور حزب را بدون در نظر گرفتن این دو اصل نامبرده بالا در منشوری به نام منشور شورای ملی میخواهند به امضای مردم برسانند. آنچه برای ما اعضای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) باعث افتخارست این میباشد که فعالیتهای هیچده ساله ما برای نوشتن منشوری پر محتوا به هدر نرفته و در گذشته، آینده را آنگونه که باید پیشبینی میکردهایم، دریافته بودیم. حرکتی که هنوز آغار نشده به گل نشسته را نمیتوان حرکتی سیاسی نامید! حزب و گروه قابل توجهای از روشنفکران ایرانی در این شش ماه گذشته در تلاش بودند تا با دستاندرکاران نوشتن منشور شورای ملی همکاری بکنند ولی این همکاریها بعلت رفتار غیراخلاقی و کودکانه دو تا سه نفری تصمیمگیرنده اصلی در آن شورا به نتیجهای نرسید و اکنون این ما هستیم که باز دوباره باید فضای سیاسی را با عملکردهایمان سالم نگهداریم و رو به آینده به مبارزه خود ادامه دهیم.
من به عنوان عضو سادهای از حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) پای منشورم را هیچده سال پیش امضا کردهام و امضای من بر پای این «اصل کُپی» فایدهای ندارد.
اعضای بینام و نشان شورای ملی که این منشور پیشنهادی را بیرون دادهاند، من را به یاد آن دستفروش تونسی میاندازد که فریاد میزد این «اصل کُپی» است. به آن دستفروش تونسی بیشتر اعتماد دارم تا کسانیکه شورای ملی را تشکیل دادهاند، حداقل در کلام آن دستفروش صداقتی نهفته بود.
۱- Orginal copy
۲- منشور حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) http://www.irancpi.net/menshor/menshor.htm
۳- منشور شورای ملی http://www.irancpi.net/digran/matn_5704_0.html
نظرات نویسنده این نوشتار میتواند مطابق با دیدگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نباشد.