گرداب شکست‌خوردگان انقلاب‌اسلامی

آخرین گروه‌هی که به صف طویل شکست‌خوردگان انقلاب‌اسلامی پیوستند، اصلاح‌طلبان جمهوری‌اسلامی بودند که به اروپا و امریکا مهاجرت کردند. غرب برای شناخت بهتری از جمهوری‌اسلامی به آنان این فرصت را می‌دهد که در …

آخرین گروه‌هی که به صف طویل شکست‌خوردگان انقلاب‌اسلامی پیوستند، اصلاح‌طلبان جمهوری‌اسلامی بودند که به اروپا و امریکا مهاجرت کردند. غرب برای شناخت بهتری از جمهوری‌اسلامی به آنان این فرصت را می‌دهد که در دانشگاه‌های اروپا و امریکا به کارهای تحقیقاتی دست بزنند. سوالی که برای غرب مطرح می‌باشد و برای رسیدن به پاسخ آن حاضر هستند به غرب‌ستیزان امکانات خود را بدهد این می‌باشد. که چگونه انقلابی نا‌لازم توانسته است سی و سه سال دوام آورد؟ در صورتیکه اکثر انقلابیون آن در صف شکست‌خوردگان قرار گرفته‌اند؟

پاسخی که غرب در جستجوی آن می‌گردد برای استفاده در خاورمیانه نفت‌خیز می‌باشد. «بهار عربی» بارک اوباما ادامه همان سیاست تکامل یافته جیمی کارتر یا حزب دموکرات امریکا می‌باشد ( تئوری توطئه را اینجا باید فاکتور گرفت و جبر‌زمانه را اضافه کرد)، تا کشورهای که پایه‌های اولیه مُدرن شدن را تجربه کرده‌اند به دیکتاتورهای مذهبی تبدیل کنند. «استثمار نوین» غرب بر پایه تجربه‌ای بوجود آمده، که انقلاب‌اسلامی به آنان داده است. غرب‌ستیزان ایرانی آموزگاران غرب در به ثمر رسیدن استثمار نوین هستند. غرب از اندیشه آنان برای باز تولید استثمار خود بهترین استفاده‌ها را کرده است. بعد از جنگ جهانی دوم اندیشه ناسیونالیسم بزرگترین مانع برای استثمارگران بود. بیشترین انقلابات، کودتاهای نظامی و تحولات اجتماعی چه از نوع امپریالیستی یا سوسیالیستی بر پایه ناسیونالیسم منطقه‌ای به عمل رسیده‌اند (تعریف ناسیونالیسم در خاورمیانه با تعریف ناسیونالیسم در امریکای جنوبی یکی نیستند). پیشرفت ناسیونالیسم در افکار عمومی ایران سال‌های قبل از انقلاب‌اسلامی، غرب را نگران کرده بود. ناسیونالیسم استقامت ملی کشورها را در مقابل استثمار تقویت می‌کند. در جوامع پیشرفته‌تر در علوم انسانی، ناسیونالیسم متحد کنند و عامل اصلی همبستگی ملی می‌باشد. ژاپن و یا ویتنام با ناسیونالیسم خود در مقابل استثمارگران پیروز شدند. شکست ناسیونالیسم ایرانی آغازی بر پایان ایرانیت ما خواهد بود، چون ایرانیت زاده شده از ناسیونالیسم ایرانیست.

در دهه چهل و پنچاه افکار انترناسیونالیسمی در اقلیتی بی‌ارزش قرار داشت که با ایران هیچگونه رابطه‌ای عاطفی نمی‌توانست برقرار کند و بیشتر در افکار روشنفکران چپ ایران مستقر بود و توانایی رسوخ در لایه‌های اجتماعی را نداشت و به خشنوت در سیاست کشانده شد. اسلامگرایان که تازه به مفهوم «ملت و کشور» آشنا شده بودند در پی آمیختن انترناسیونالیسم به اسلام شدند و واژه‌های «اُمت و جهان اسلام» را آفریدند. بهترین راه حلی که غرب در مقابله با ناسیونالیسم در خاورمیانه پیدا کرد «اسلامگرایی» بود که در اشکال مختلف بوجود آورد ولی نتوانست به زیر کنترل دائمی خود در آورد.

کمک غرب برای استقرار جمهوری‌اسلامی و ماندگار شدنش را نمی‌توان فراموش کرد. منافع غرب در برقرار ماندن جمهوری‌اسلامی بنا شده است و هیچ کمکی را نمی‌توان از غرب برای بهبود وضعیت ملت ایران توقع داشت. حقوق‌بشر در ایران بی‌اهمیت‌ترین واژه‌ای می‌باشد که می‌توان برای غرب بکار بُرد، برای آنان خبر نجات گربه‌ای از روی درختی با ارزش‌تر از اعدام همزمان چندین ایرانی می‌باشد و تا زمانیکه منافع‌شان در ایران تامین شده باشد، هیچگونه فعالیتی را در مقابل جمهوری‌اسلامی تقویت نخواهند کرد و با بحث‌های انحرافی مانند «فدرالیسم» آن دسته از ایرانیان را که برای کشورشان ارزشی قائل هستند سرگرم نگه خواهد داشت.

در این گرداب آن دسته از جمهوری‌خواهان که با اصلاح‌طلبان حکومتی همکاری می‌کند هم گرفتار آمده‌اند و به تنهای نمی‌تواند خود را نجات دهند و راه نجاتی برای خود به غیر از سر‌سپردگی به مرکز گرداب ولایت‌فقهى نمی‌بیند. گرداب شکست‌خوردگان انقلاب‌اسلامی هر روزه وسعتر می‌شود. برای از بین بردن این گرداب و نجات گرفتاران به این گرداب تنها به نظر من یک راه وجود دارد و آن اعتقاد به «ناسیونالیسم ایرانی» می‌باشد که نجات دهنده ایران در وحله اول است و بعد ناجی دگراندیشانش در مراحل بعدی تا پایانی آن خواهد بود..

ایرانیان می‌دانند، چگونه خود را آزاد کنند و احتیاجی به نظریه‌پردازان و جامعه‌شناسان غرب (غرب ستیز) ندارند. آزادی را می‌توان هنوز از ایرانیان («”دربند”») آموخت. به آنان تبریک نورزوی خود را تقدیم می‌کنم.

دیدگاهتان را بنویسید