متفاوت اندیشیدن، اشتباه اندیشیدن نیست. ‏(پاسخی کوتاه به آقای اسماعیل نوری‌علا)‏‏

  ما قبل از اینکه سلطنت‌طلب و یا مشروطه‌خواه ‏و یا مخالف سرسخت جمهوری اسلامی ‏باشیم، ایرانی هستیم. نه برای بازگشت به ‏گذشته، بلکه برای آینده‌ای که تمامی ایرانیان ‏را سریع‌تر از هر اندیشه‌ی دیگری به لیبرال ‏دموکراسی برساند. ما مشروطه‌خواهان نه ‏غرب‌زده هستیم و نه شرق‌زده و نه دشمن این ‏و آن! ما ایرانمان را به هیچ قیمتی رها نخواهیم ‏کرد. همین که امریکا به تحریم‌های اقتصادی بر ‏علیه سران مافیای اقتصادی در جمهوری ‏اسلامی تن داده است و جمهوری اسلامی را ‏به گدائی اندخته (گدایی یک از صفتای ذاتی ‏علمای عالم می‌باشد) برای ما کافیست که ‏قدم بعدی را برای سیاست‌گذاری‌های دراز ‏مدت برای آینده کشورمان «ایران» بیان کنیم. ‏اپوزیسیون جمهوری اسلامی می‌تواند «عدم ‏وابستگی بانک مرکزی ایران به سیاست» را ‏شرطی برای برداشتن تحریم‌ها بکند. در ایران ‏قبل از ظهور نکبت‌بار جمهوری اسلامی، بانک ‏مرکزی ایران استقالی نسبی داشته، چون ‏توانسته بودند رابطه ریال و ارزهای دیگر را ‏متعادل (باز هم نسبی) نگاه دارد. اگر آقای ‏نوری‌علا می‌خواهند اثر گذار باشند، بهتر است ‏که نظرات خود را در این رابطه بیان کنند. به ‏مشروطه‌خواهان پرداختن و یا دکتر مصدق را در ‏آرامگاه خود به لرزش درآوردند در این زمانه تنها ‏وقت تلف کردن است. غرب برای فروش کالا به ‏ایران و نه جمهوری اسلامی احتیاج به یک ‏سیستم بانکی با استاندارهای جهانی در ایران ‏دارد. حتا ببرها و پلنگ‌های آسیا هم خواستار ‏چرخش پولی با ایران در حد استانداردهای ‏جهانی می‌باشند. بازار ایران بیشتر از هر زمان ‏دیگری به وجود یک بانک مرکزی مستقل از ‏سیاست را احساس می‌کند تا بتواند تولید کار ‏و ثروت را تقویت کند (عرب‌های حاشیه‌نشین ‏خلیج فارس باید این بار از ما دوباره تقلید کنند). ‏گسترش این گفتگو را به آقای نوری‌علا به جای ‏پرداختن به حزب مشروطه ایران (لیبرال ‏دموکرات) توصیه می‌کنم.‏

در سیاست مسئله مهم آن است که نگذاریم ‏دیگران ما را به میل خودشان تعریف و تحریف ‏کنند و خودمان باید خود را چنانکه هستیم ‏بشناسانیم. ما در مدتی که از مقدمات و ‏پایه‌گذاری حزب می‌گذرد بسیار روی فلسفه ‏سیاسی و اقتصاد سیاسی خود کار کرده‌ایم و ‏نتیجه این کوشش‌ها این بوده است که خود را ‏بطور قطع در سُنت لیبرال دمکراسی که ‏ریشه‌هایش به دو هزار و پانصد سال پیش ‏یونان و ایران می‌رسد و در رنسانس سده ‏شانزدهم و روشنگری سده هژدهم تکامل ‏یافت جا داد‌ایم. ما درست همان گونه لیبرال ‏دمکرات هستیم که نویسندگان اعلامیه ‏استقلال و قانون اساسی امریکا بودند. اگر در ‏امریکا تعبیر دیگری از لیبرال شده است به بقیه ‏دنیا ربطی ندارد. در اروپا لیبرال به احزاب ‏راست و محافظه‌کار گفته می‌شود و در ایران ‏نیز بحث سیاسی در سی سال گذشته بسیار ‏پیش آمده است و لیبرال اکنون در معنای ‏درست آن فهمیده می‌شود و بزرگ‌ترین اسلحه ‏ایدئولوژیک در برابر آخوند‌ها و نو مارکسیست‌ها ‏و فاشیست‌های نو و ملی‌مذهبی‌هاست. ما ‏نمی‌گوئیم لیبرال، می‌گوئیم لیبرال دمکرات و آن ‏را هم تعریف کرده‌ایم: حکومت اکثریت محدود ‏به اعلامیه جهانی حقوق بشر. اما لیبرالیسم ‏بی‌بند و باری نیست که بعضی‌ها به آن ‏می‌چسبانند، بی‌بند و باری لیبرتاریانیسم ‏است. (۱)‏

گه‌گاهی افرادی که خود را اندیشمند سیاسی ‏می‌نامند و اندیشه‌ای را برای آینده ایران ‏می‌خواهند ترویج ‌کنند، در نوشته‌های خود ‏دچار اشتباهاتی می‌شوند. اشتباهاتی که از ‏چندین زاویه متفاوت می‌توان به آن نگاه کرد و ‏شاید هم در عمل این اشتباهات یک حرکت ‏سیاسی پشتوانه‌دار باشند، که در آن یک ‏مشروطه‌خواه نمی‌تواند خود را به نویسنده ‏مطلب نزدیک کند. آنچه مسلم نظر می‌آید و از ‏کسی هم پنهان نیست این می‌باشد که: ‏‏«آینده ایران در بر گیرنده تمامی اندیشه‌های ‏ایرانی می‌باشد»، اندیشه‌ای که آقای نوری‌علا ‏برای آینده ایران مطرح می‌کند، تنها زیر ‏مجموعه‌ای کوچک از خواست‌های یک ‏مشروطه‌خواه را پوشش می‌دهد. ما فراتر از ‏‏«سکولار دموکراسی» نامفعوم به «لیبرال ‏دموکراسی» از نوع ایرانی آن نظر افکنده‌ایم. ‏هنوز معلوم نیست سکولار دموکرات‌های ایران ‏چگونه برنامه‌ای برای آینده ایران طراحی ‏کرده‌اند، آنها حتا تاکنون به ساختار نظام ‏پارلمانی ایران بعد از جمهوری اسلامی ‏اشاره‌ای نکرده‌اند. راه‌حل انسانی و ایرانی ‏برای دموکراتیزه کردن نظام اداری کشور را، ‏هنوز سکولار دموکرات‌های ایران به ذهن خود ‏وارد نکرده‌اند! امنیت کشور بعد از سرنگونی ‏‏(انحلال) را چگونه می‌توان بدون دخالت اجنبی ‏تضمین کنیم؟ تا به این پرسش‌ها، پاسخ‌های ‏مردمی داده نشود، نمی‌توان انتظار تغییر ‏گسترده‌ای را در ساختار اپوزیسیون همیشه ‏ناهماهنگ ایران داشت. آقای نوری‌علا به جای ‏پرداختن به آنچه که می‌خواهد به ایرانیان ‏تقدیم کند، بیشتر میل دارند رقبای سیاسی ‏خود را از میدان بدر کنند. ای کاش ایشان از ما ‏می‌پرسید که مشروطه‌خواهان چگونه ‏می‌خواهند سیستم خدمات درمانی، بانکی، ‏بیمه بازنشستگی، بیمه کار و بی‌کاری را ‏مردمی و کارآمد کنند! آزادی رسانه‌های ملی، ‏چگونه از طریق قانون اساسی آینده کشور ‏تضمین می‌شود؟ چگونه تمامی ایرانیان را ‏دعوت به نواندیشی سیاسی بکنیم؟ چه ‏انگیزه‌هایی را می‌خواهیم در این راه به مردم ‏ایران ارایه دهیم. اگر در این رابطه‌ها آقای ‏نوری‌علا با ما به گفتگو می‌نشست، نوشته ‏ایشان جذابیت دیگری می‌یافت.‏

می‌گویند یک اشتباه قابل بخشش می‌باشد ‏ولی اگر در نوشته‌ای، تمامی محتوا پر از ‏اشتباهات باشد، آن نوشته را چه باید نامید؟ ‏آقای اسماعیل نوری‌علا خود را رهبر تمامی ‏سکولار دموکرات‌های ایران نام نهاده و آرزوی ‏رهبری تمامی ایرانیان را می‌توان در ‏نوشته‌های ایشان به خوبی یافت! مشکلی با ‏آرزوی ایشان ندارم، اگر ایشان هم با ‏خواست‌های سیاسی من مشکلی نداشته ‏باشد. آقای نوری‌علا شوربختابه در نوشته‌ای ‏به نام « معنای گمشدهء مشروطیت» دچار ‏سردرگمی مزمنی شده است که جای بحث ‏فراوانی را باز کرده. ولی قبل از پرداختن به ‏نوشته ایشان بهتر است تعریف واژه‌های که ‏ایشان از آنان استفاده کرده را، از منظرگاه یک ‏مشروطه‌خواه یک بار برای همیشه تکرار کنیم.‏

مشروطه ‏

‏ واژه مشروطه در فارسی با شرط اشتباه ‏گرفته شده است و در نخستین نگاه به معنی ‏حکومت مشروط ‏که اختیارات نامحدود ندارد ‏می‌آید. ولی هر حکومتی به این معنی مشروط ‏است. حتا خودکامه‌ترین ‏حکومت‌ها نیز مشروط ‏به قانون‌های نوشته و نانوشته و رسم‌هائی ‏است که اختیارات فرمانروا را محدود می‌‏کند ‏‏(مانند قانون “سالیک” که پادشاهی را از پدر به ‏پسر بزرگ‌تر پادشاه می‌رساند). در تحلیل ‏آخر، ‏بزرگترین مستبدان تاریخ نیز تابع موازنه ‏نیروها بوده‌اند و نمی‌توانسته‌اند هرچه ‏می‌خواهند بکنند.‏

‏مشروطه در نیمه دوم سده نوزدهم از راه ‏عثمانی به واژگان فارسی راه یافت و ترک‌ها آن ‏را از روی ‏واژه “شارتر” فرانسه یا “کارتا” و ‏کارتولای لاتین ساختند که در آغاز به معنی ‏لوحی بود که فرمان‌ها را ‏روی آن می‌نوشتند و ‏بعد به قانون اطلاق گردید. ماگناکارتا که ‏اختیارات پادشاه را محدود می‌کرد و ‏نخستین ‏‏”قانون اساسی” جهان به‌شمار می‌رود و ‏فرمانی بود که در آغاز سده سیزدهم از سوی ‏پادشاه ‏انگلیس به مجلس لردان صادر شد به ‏معنی لغوی لوح بزرگ است.) قانون اساسی ‏به معنی امروزی با ‏انقلاب امریکا آغاز شد و ‏امروز همه کشورهای جهان دارای قانون ‏اساسی هستند (در انگلستان قوانین ‏موجود و ‏عرف یا رسوم، کار قانون اساسی را انجام ‏می‌دهد و آن کشور یکی از قانونی‌ترین ‏حکومت‌ها را ‏دارد.) حکومت مشروطه را ‏روشنفکران زمان در برابر ‏‎ constitutional ‎government‎‏ اصطلاح کردند به معنی ‏حکومت ‏قانونی و دارای مشروعیت برخاسته از اراده ‏عمومی، در برابر حکومت استبدادی سلطنتی. ‏در ‏ادبیات دوره مشروطه تا مدتی مشروطه و ‏‏”کنسطیطوسیون” با هم بکار می‌رفتند. در ‏حکومت قانونی یا ‏کنستیتوسیونل، شکل ‏حکومت پادشاهی یا جمهوری اهمیت ندارد ‏زیرا هردو پارلمانی هستند. (۲)‏

ناسیونالیسم و آزادیخواهی و توسعه و عدالت ‏اجتماعی در یک مجموعه بهم پیوسته، ‏طرح ‏مشروطه را می‌ساختند. تجدد در آغاز ‏سده گذشته برای رهبران فکری و سیاسی ‏مشروطه در هر چهار ‏صورت آن جلوه می‌کرد. ‏مشروطه‌خواهان نوین این طرح را در تمامیت‌ش ‏گرفته‌اند و آن را پیراسته از ‏تناقضات و کم و ‏کاستی‌های فلسفی و سیاسی دوران صد ‏ساله مشروطه به جامه پایان سده ‏بیستمی‌اش در‌‏آورده‌اند. (۳)‏

مشروطه‌خواه

اندیشه مشروطه‌خواهی بر چندین پایه اصلی ‏بنا شده، انسان‌گرایی، خردگرایی، ‏حقیقت‌گرایی، قانون‌گرایی. در اندیشه ‏مشروطه «انسان» و «ایران» محور تمامی ‏تفکرات یک مشروطه‌خواه است. تجدد‌خواهی، ‏در همه زمینه‌ها (اجتماعی، سیاسی، ‏اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، منطقه‌ای) را یک ‏مشروطه‌خواه تجربه کرده و یا در تجربیات ‏دیگران فراگرفته و رابطه سُنت و مدرنیته را فقط ‏در یک محدوده زمانی نمی‌خواهد، بلکه این ‏تجدد‌خواهی را چاشنی رشد اندیشه خود ‏کرده و توان نواندیشی را در خود پرورش داده. ‏ارزش‌های که یک مشروطه‌خواه به آنها ‏می‌بالد، سرچشمه‌های ملی و ایرانی فراوانی ‏دارند. یک مشروطه‌خواه در قبال کشورش ‏مسئولیت دارد و هرگز خود را انسانی کامل ‏نمی‌پندارد و همچنین یک مشروطه‌خواه خود را ‏نمی‌تواند در زندان‌های ایدولوژیکی پنهان کند. ‏زمانیکه که یک مشروطه‌خواه خود را یک ‏‏«لیبرال دموکرات» هم بنامد، تازه طراوت سبزی ‏سبزه «جنبش سبز» را می‌توان تجربه کرد. ‏

ما قبل از اینکه سلطنت‌طلب و یا مشروطه‌خواه ‏و یا مخالف سرسخت جمهوری اسلامی ‏باشیم، ایرانی هستیم. نه برای بازگشت به ‏گذشته، بلکه برای آینده‌ای که تمامی ایرانیان ‏را سریع‌تر از هر اندیشه‌ی دیگری به لیبرال ‏دموکراسی برساند. ما مشروطه‌خواهان نه ‏غرب‌زده هستیم و نه شرق‌زده و نه دشمن این ‏و آن! ما ایرانمان را به هیچ قیمتی رها نخواهیم ‏کرد. همین که امریکا به تحریم‌های اقتصادی بر ‏علیه سران مافیای اقتصادی در جمهوری ‏اسلامی تن داده است و جمهوری اسلامی را ‏به گدائی اندخته (گدایی یک از صفتای ذاتی ‏علمای عالم می‌باشد) برای ما کافیست که ‏قدم بعدی را برای سیاست‌گذاری‌های دراز ‏مدت برای آینده کشورمان «ایران» بیان کنیم. ‏اپوزیسیون جمهوری اسلامی می‌تواند «عدم ‏وابستگی بانک مرکزی ایران به سیاست» را ‏شرطی برای برداشتن تحریم‌ها بکند. در ایران ‏قبل از ظهور نکبت‌بار جمهوری اسلامی، بانک ‏مرکزی ایران استقالی نسبی داشته، چون ‏توانسته بودند رابطه ریال و ارزهای دیگر را ‏متعادل (باز هم نسبی) نگاه دارد. اگر آقای ‏نوری‌علا می‌خواهند اثر گذار باشند، بهتر است ‏که نظرات خود را در این رابطه بیان کنند. به ‏مشروطه‌خواهان پرداختن و یا دکتر مصدق را در ‏آرامگاه خود به لرزش درآوردند در این زمانه تنها ‏وقت تلف کردن است. غرب برای فروش کالا به ‏ایران و نه جمهوری اسلامی احتیاج به یک ‏سیستم بانکی با استاندارهای جهانی در ایران ‏دارد. حتا ببرها و پلنگ‌های آسیا هم خواستار ‏چرخش پولی با ایران در حد استانداردهای ‏جهانی می‌باشند. بازار ایران بیشتر از هر زمان ‏دیگری به وجود یک بانک مرکزی مستقل از ‏سیاست را احساس می‌کند تا بتواند تولید کار و ‏ثروت را تقویت کند (عرب‌های حاشیه‌نشین ‏خلیج فارس باید این بار از ما دوباره تقلید کنند). ‏گسترش این گفتگو را به آقای نوری‌علا به جای ‏پرداختن به حزب مشروطه ایران (لیبرال ‏دموکرات) توصیه می‌کنم.‏

یک حزب سیاسی ارتباط خاصی با جمهوری یا ‏پادشاهی ندارد. ما شاهزاده را به عنوان ‏کاندیدای پادشاهی اعلام کرده‌ایم و پایش هم ‏ایستاده‌ایم ولی موضوع مهم اندیشه‌های یک ‏حزب است. ما شاهزاده را وسط نگذاشته‌ایم ‏که از او برای خود استفاده کنیم و مانند دیگران ‏نیستیم که اگر او با امری موافق بود موافق ‏هستند و اگر چیزی نگفت مخالفت می‌کنند. ‏حزب ما می‌خواهد به نیروی اندیشه و روش ‏خود توده‌های مردم را جذب کند و سبب شود ‏که پادشاهی هم در ایران زمینه بهتری پیدا ‏کند. (۴)‏

نتیجه‌گیری

آقای اسماعیل نوری‌علا، خود فرد شریفی ‏می‌باشد ولی به علت اینکه به اطرافیانش ‏اعتماد زیادی پیدا کرده، اطلاعات دریافت شده ‏را کُنترل نمی‌کند و به همین علت به توهمی ‏احساسی درگیر شده. در اروپا روز مشروطیت ‏‏(چهارده مرداد ماه) برابر است با تعطیلات ‏سراسری در آلمان و اروپا. تمامی ایرانیان ‏ساکن اروپا در مرخصی هستند، ایرانیان ‏نمی‌توانند و نباید خانواده خویش را بخاطر امری ‏سیاسی خانه‌نشین کنند. به همین علت ما ‏مشروطه‌خواهان اروپا و امریکا کنفرانس‌ها و ‏کُنگره‌هایمان را در فصل پاییز برگذار می‌کنیم. ‏

آقای نوری‌علا یک بار هم که شده، اساسنامه ‏و منشور حزب مشروطهء ایران را مطالعه ‏نکرده‌اند! اگر کرده بودند فرق منشور و ‏اساسنامه را می‌دانستند. ماده چهار ‏اساسنامه به اصل سوم منشور ربطی ندارد، ‏ولی ایشان لطف کرده‌اند و به یکدیگر وصل ‏کرده‌اند. اگر تمامی سکولار دموکرات‌های ایران ‏اینچنین عمل کنند، باید هم ناامید شد! آقای ‏نوری‌علا گرامی، یک مشروطه‌خواه از چیزی که ‏نمی‌داند، هیچگاه نقدی نمی‌کند، ولی شما ‏می‌کنید! شما می‌توانید در آینده ایران، مانند ‏تمامی ایرانیان سهمی داشته باشید، حق ‏شماست! ولی نه اینگونه که شما رفتار ‏می‌کنید. خوشبختانه چون نوشته‌های شما را ‏چه با ارزش و چه بی‌ارزش می‌خوانم، بر من ‏هم ثابت شده که شما گه‌گاهی یک روند ‏‏«جنگ فرسایشی» را طی می‌کنید و این بار ‏شوربختانه قرعه به نام حزب مشروطه ایران ‏‏(لیبرال دموکرات) افتاده. ‏

در پایان بد نیست به این هم اشاره کرد که ‏زمانیکه سیاست‌بازانی که توانائی تولید ‏اندیشه را در خود نمی‌بینند، ما ‏مشروطه‌خواهان را یا تحقیر می‌کنند و یا مانند ‏آن دیگری از شهبانوی ایران می‌نویسند. باید از ‏عمل‌کردهای این افراد در گذشت زمان آموخته ‏باشیم که گفته‌های آنها از یک گوش بشنویم و ‏از گوش دیگر بیرون کنیم و ارزشی به آنها ‏ندهیم و به همین علت به خود اجازه نمی‌دهم ‏که به تک تک محتوایات نادرست و تاریخ معاصر ‏تحریف شده در نوشته ایشان بپردازم (البته این ‏هدف اولیه و رسانه‌ای ایشان برای خود مطرح ‏کردن بوده است).‏ ‏ ‏

اگر مردم در یک انتخابات آزاد برای تعیین شکل ‏نظام آینده ایران بخواهند به یک نظام جمهوری ‏مشروطه رای دهند، حزب مشروطه ایران ‏‏(لیبرال دموکرات) می‌تواند با تغییر در یک اصل ‏منشور خود، در آینده ایران سهم خود را برای ‏کامیابی ملی ایرانیان ادامه و ارائه دهد. ‏کسانیکه که خود را جمهوری‌خواه می‌نامند، اگر ‏زمانیکه مردم ایران به پادشاهی رای دادند، ‏چه ‌خواهند کرد؟ شاید مانند دهه چهل و پنچاه ‏دوباره خود را خانه‌نشین کنند! و مانند کودکان با ‏خود و مملکت خود قهر کنند. یک مشروطه‌خواه ‏این را نمی‌خواهد. زمانیکه شکل نظام آینده ‏ایران را ایرانیان در یک انتخابات آزاد تعیین ‏کردند، تازه آغاز بازسازی ایران و قدرت‌طلبی ‏سیاسی این حزب شروع می‌شود.‏

‏ ما مشروطه‌خواهان کمی بیشتر از دیگران ‏آینده‌نگر هستیم، این فرق اساسی مابین ‏جمهوری‌خواهان ایران و ما مشروطه‌خواهان ‏می‌باشد. به امید اینکه آقای نوری علا از منِ ‏مشروطه‌خواه رنجیده خاطر نشوند. عمر ‏طولانی و پر بار برای ایشان آرزومندم. آقای ‏نوری‌علا امیدوارم بیشتر با ما مشروطه‌خواهان ‏‏(لیبرال دموکرات) در باره -» آینده ایران -» به ‏گفتگو بنشنید.‏

‏۱- نشست ۳۹ دفتر پژوهش نشست ‏فوق‌العاده منشور و اساسنامه حزب مشروطه ‏ایران

‏۲- حزبی برای اکنون و آینده ایران (فصل اول)‏‎ ‎

‏۳ – حزبی برای اکنون و آینده ایران (فصل ‏اول)‏‎ ‎

‏۴- نشست ۴۱ دفتر پژوهش ارتباط پادشاهی و ‏یک حزب لیبرال دمکرات

دیدگاهتان را بنویسید