ما قبل از اینکه سلطنتطلب و یا مشروطهخواه و یا مخالف سرسخت جمهوری اسلامی باشیم، ایرانی هستیم. نه برای بازگشت به گذشته، بلکه برای آیندهای که تمامی ایرانیان را سریعتر از هر اندیشهی دیگری به لیبرال دموکراسی برساند. ما مشروطهخواهان نه غربزده هستیم و نه شرقزده و نه دشمن این و آن! ما ایرانمان را به هیچ قیمتی رها نخواهیم کرد. همین که امریکا به تحریمهای اقتصادی بر علیه سران مافیای اقتصادی در جمهوری اسلامی تن داده است و جمهوری اسلامی را به گدائی اندخته (گدایی یک از صفتای ذاتی علمای عالم میباشد) برای ما کافیست که قدم بعدی را برای سیاستگذاریهای دراز مدت برای آینده کشورمان «ایران» بیان کنیم. اپوزیسیون جمهوری اسلامی میتواند «عدم وابستگی بانک مرکزی ایران به سیاست» را شرطی برای برداشتن تحریمها بکند. در ایران قبل از ظهور نکبتبار جمهوری اسلامی، بانک مرکزی ایران استقالی نسبی داشته، چون توانسته بودند رابطه ریال و ارزهای دیگر را متعادل (باز هم نسبی) نگاه دارد. اگر آقای نوریعلا میخواهند اثر گذار باشند، بهتر است که نظرات خود را در این رابطه بیان کنند. به مشروطهخواهان پرداختن و یا دکتر مصدق را در آرامگاه خود به لرزش درآوردند در این زمانه تنها وقت تلف کردن است. غرب برای فروش کالا به ایران و نه جمهوری اسلامی احتیاج به یک سیستم بانکی با استاندارهای جهانی در ایران دارد. حتا ببرها و پلنگهای آسیا هم خواستار چرخش پولی با ایران در حد استانداردهای جهانی میباشند. بازار ایران بیشتر از هر زمان دیگری به وجود یک بانک مرکزی مستقل از سیاست را احساس میکند تا بتواند تولید کار و ثروت را تقویت کند (عربهای حاشیهنشین خلیج فارس باید این بار از ما دوباره تقلید کنند). گسترش این گفتگو را به آقای نوریعلا به جای پرداختن به حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) توصیه میکنم.
در سیاست مسئله مهم آن است که نگذاریم دیگران ما را به میل خودشان تعریف و تحریف کنند و خودمان باید خود را چنانکه هستیم بشناسانیم. ما در مدتی که از مقدمات و پایهگذاری حزب میگذرد بسیار روی فلسفه سیاسی و اقتصاد سیاسی خود کار کردهایم و نتیجه این کوششها این بوده است که خود را بطور قطع در سُنت لیبرال دمکراسی که ریشههایش به دو هزار و پانصد سال پیش یونان و ایران میرسد و در رنسانس سده شانزدهم و روشنگری سده هژدهم تکامل یافت جا دادایم. ما درست همان گونه لیبرال دمکرات هستیم که نویسندگان اعلامیه استقلال و قانون اساسی امریکا بودند. اگر در امریکا تعبیر دیگری از لیبرال شده است به بقیه دنیا ربطی ندارد. در اروپا لیبرال به احزاب راست و محافظهکار گفته میشود و در ایران نیز بحث سیاسی در سی سال گذشته بسیار پیش آمده است و لیبرال اکنون در معنای درست آن فهمیده میشود و بزرگترین اسلحه ایدئولوژیک در برابر آخوندها و نو مارکسیستها و فاشیستهای نو و ملیمذهبیهاست. ما نمیگوئیم لیبرال، میگوئیم لیبرال دمکرات و آن را هم تعریف کردهایم: حکومت اکثریت محدود به اعلامیه جهانی حقوق بشر. اما لیبرالیسم بیبند و باری نیست که بعضیها به آن میچسبانند، بیبند و باری لیبرتاریانیسم است. (۱)
گهگاهی افرادی که خود را اندیشمند سیاسی مینامند و اندیشهای را برای آینده ایران میخواهند ترویج کنند، در نوشتههای خود دچار اشتباهاتی میشوند. اشتباهاتی که از چندین زاویه متفاوت میتوان به آن نگاه کرد و شاید هم در عمل این اشتباهات یک حرکت سیاسی پشتوانهدار باشند، که در آن یک مشروطهخواه نمیتواند خود را به نویسنده مطلب نزدیک کند. آنچه مسلم نظر میآید و از کسی هم پنهان نیست این میباشد که: «آینده ایران در بر گیرنده تمامی اندیشههای ایرانی میباشد»، اندیشهای که آقای نوریعلا برای آینده ایران مطرح میکند، تنها زیر مجموعهای کوچک از خواستهای یک مشروطهخواه را پوشش میدهد. ما فراتر از «سکولار دموکراسی» نامفعوم به «لیبرال دموکراسی» از نوع ایرانی آن نظر افکندهایم. هنوز معلوم نیست سکولار دموکراتهای ایران چگونه برنامهای برای آینده ایران طراحی کردهاند، آنها حتا تاکنون به ساختار نظام پارلمانی ایران بعد از جمهوری اسلامی اشارهای نکردهاند. راهحل انسانی و ایرانی برای دموکراتیزه کردن نظام اداری کشور را، هنوز سکولار دموکراتهای ایران به ذهن خود وارد نکردهاند! امنیت کشور بعد از سرنگونی (انحلال) را چگونه میتوان بدون دخالت اجنبی تضمین کنیم؟ تا به این پرسشها، پاسخهای مردمی داده نشود، نمیتوان انتظار تغییر گستردهای را در ساختار اپوزیسیون همیشه ناهماهنگ ایران داشت. آقای نوریعلا به جای پرداختن به آنچه که میخواهد به ایرانیان تقدیم کند، بیشتر میل دارند رقبای سیاسی خود را از میدان بدر کنند. ای کاش ایشان از ما میپرسید که مشروطهخواهان چگونه میخواهند سیستم خدمات درمانی، بانکی، بیمه بازنشستگی، بیمه کار و بیکاری را مردمی و کارآمد کنند! آزادی رسانههای ملی، چگونه از طریق قانون اساسی آینده کشور تضمین میشود؟ چگونه تمامی ایرانیان را دعوت به نواندیشی سیاسی بکنیم؟ چه انگیزههایی را میخواهیم در این راه به مردم ایران ارایه دهیم. اگر در این رابطهها آقای نوریعلا با ما به گفتگو مینشست، نوشته ایشان جذابیت دیگری مییافت.
میگویند یک اشتباه قابل بخشش میباشد ولی اگر در نوشتهای، تمامی محتوا پر از اشتباهات باشد، آن نوشته را چه باید نامید؟ آقای اسماعیل نوریعلا خود را رهبر تمامی سکولار دموکراتهای ایران نام نهاده و آرزوی رهبری تمامی ایرانیان را میتوان در نوشتههای ایشان به خوبی یافت! مشکلی با آرزوی ایشان ندارم، اگر ایشان هم با خواستهای سیاسی من مشکلی نداشته باشد. آقای نوریعلا شوربختابه در نوشتهای به نام « معنای گمشدهء مشروطیت» دچار سردرگمی مزمنی شده است که جای بحث فراوانی را باز کرده. ولی قبل از پرداختن به نوشته ایشان بهتر است تعریف واژههای که ایشان از آنان استفاده کرده را، از منظرگاه یک مشروطهخواه یک بار برای همیشه تکرار کنیم.
مشروطه
واژه مشروطه در فارسی با شرط اشتباه گرفته شده است و در نخستین نگاه به معنی حکومت مشروط که اختیارات نامحدود ندارد میآید. ولی هر حکومتی به این معنی مشروط است. حتا خودکامهترین حکومتها نیز مشروط به قانونهای نوشته و نانوشته و رسمهائی است که اختیارات فرمانروا را محدود میکند (مانند قانون “سالیک” که پادشاهی را از پدر به پسر بزرگتر پادشاه میرساند). در تحلیل آخر، بزرگترین مستبدان تاریخ نیز تابع موازنه نیروها بودهاند و نمیتوانستهاند هرچه میخواهند بکنند.
مشروطه در نیمه دوم سده نوزدهم از راه عثمانی به واژگان فارسی راه یافت و ترکها آن را از روی واژه “شارتر” فرانسه یا “کارتا” و کارتولای لاتین ساختند که در آغاز به معنی لوحی بود که فرمانها را روی آن مینوشتند و بعد به قانون اطلاق گردید. ماگناکارتا که اختیارات پادشاه را محدود میکرد و نخستین ”قانون اساسی” جهان بهشمار میرود و فرمانی بود که در آغاز سده سیزدهم از سوی پادشاه انگلیس به مجلس لردان صادر شد به معنی لغوی لوح بزرگ است.) قانون اساسی به معنی امروزی با انقلاب امریکا آغاز شد و امروز همه کشورهای جهان دارای قانون اساسی هستند (در انگلستان قوانین موجود و عرف یا رسوم، کار قانون اساسی را انجام میدهد و آن کشور یکی از قانونیترین حکومتها را دارد.) حکومت مشروطه را روشنفکران زمان در برابر constitutional government اصطلاح کردند به معنی حکومت قانونی و دارای مشروعیت برخاسته از اراده عمومی، در برابر حکومت استبدادی سلطنتی. در ادبیات دوره مشروطه تا مدتی مشروطه و ”کنسطیطوسیون” با هم بکار میرفتند. در حکومت قانونی یا کنستیتوسیونل، شکل حکومت پادشاهی یا جمهوری اهمیت ندارد زیرا هردو پارلمانی هستند. (۲)
ناسیونالیسم و آزادیخواهی و توسعه و عدالت اجتماعی در یک مجموعه بهم پیوسته، طرح مشروطه را میساختند. تجدد در آغاز سده گذشته برای رهبران فکری و سیاسی مشروطه در هر چهار صورت آن جلوه میکرد. مشروطهخواهان نوین این طرح را در تمامیتش گرفتهاند و آن را پیراسته از تناقضات و کم و کاستیهای فلسفی و سیاسی دوران صد ساله مشروطه به جامه پایان سده بیستمیاش درآوردهاند. (۳)
مشروطهخواه
اندیشه مشروطهخواهی بر چندین پایه اصلی بنا شده، انسانگرایی، خردگرایی، حقیقتگرایی، قانونگرایی. در اندیشه مشروطه «انسان» و «ایران» محور تمامی تفکرات یک مشروطهخواه است. تجددخواهی، در همه زمینهها (اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، منطقهای) را یک مشروطهخواه تجربه کرده و یا در تجربیات دیگران فراگرفته و رابطه سُنت و مدرنیته را فقط در یک محدوده زمانی نمیخواهد، بلکه این تجددخواهی را چاشنی رشد اندیشه خود کرده و توان نواندیشی را در خود پرورش داده. ارزشهای که یک مشروطهخواه به آنها میبالد، سرچشمههای ملی و ایرانی فراوانی دارند. یک مشروطهخواه در قبال کشورش مسئولیت دارد و هرگز خود را انسانی کامل نمیپندارد و همچنین یک مشروطهخواه خود را نمیتواند در زندانهای ایدولوژیکی پنهان کند. زمانیکه که یک مشروطهخواه خود را یک «لیبرال دموکرات» هم بنامد، تازه طراوت سبزی سبزه «جنبش سبز» را میتوان تجربه کرد.
ما قبل از اینکه سلطنتطلب و یا مشروطهخواه و یا مخالف سرسخت جمهوری اسلامی باشیم، ایرانی هستیم. نه برای بازگشت به گذشته، بلکه برای آیندهای که تمامی ایرانیان را سریعتر از هر اندیشهی دیگری به لیبرال دموکراسی برساند. ما مشروطهخواهان نه غربزده هستیم و نه شرقزده و نه دشمن این و آن! ما ایرانمان را به هیچ قیمتی رها نخواهیم کرد. همین که امریکا به تحریمهای اقتصادی بر علیه سران مافیای اقتصادی در جمهوری اسلامی تن داده است و جمهوری اسلامی را به گدائی اندخته (گدایی یک از صفتای ذاتی علمای عالم میباشد) برای ما کافیست که قدم بعدی را برای سیاستگذاریهای دراز مدت برای آینده کشورمان «ایران» بیان کنیم. اپوزیسیون جمهوری اسلامی میتواند «عدم وابستگی بانک مرکزی ایران به سیاست» را شرطی برای برداشتن تحریمها بکند. در ایران قبل از ظهور نکبتبار جمهوری اسلامی، بانک مرکزی ایران استقالی نسبی داشته، چون توانسته بودند رابطه ریال و ارزهای دیگر را متعادل (باز هم نسبی) نگاه دارد. اگر آقای نوریعلا میخواهند اثر گذار باشند، بهتر است که نظرات خود را در این رابطه بیان کنند. به مشروطهخواهان پرداختن و یا دکتر مصدق را در آرامگاه خود به لرزش درآوردند در این زمانه تنها وقت تلف کردن است. غرب برای فروش کالا به ایران و نه جمهوری اسلامی احتیاج به یک سیستم بانکی با استاندارهای جهانی در ایران دارد. حتا ببرها و پلنگهای آسیا هم خواستار چرخش پولی با ایران در حد استانداردهای جهانی میباشند. بازار ایران بیشتر از هر زمان دیگری به وجود یک بانک مرکزی مستقل از سیاست را احساس میکند تا بتواند تولید کار و ثروت را تقویت کند (عربهای حاشیهنشین خلیج فارس باید این بار از ما دوباره تقلید کنند). گسترش این گفتگو را به آقای نوریعلا به جای پرداختن به حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) توصیه میکنم.
یک حزب سیاسی ارتباط خاصی با جمهوری یا پادشاهی ندارد. ما شاهزاده را به عنوان کاندیدای پادشاهی اعلام کردهایم و پایش هم ایستادهایم ولی موضوع مهم اندیشههای یک حزب است. ما شاهزاده را وسط نگذاشتهایم که از او برای خود استفاده کنیم و مانند دیگران نیستیم که اگر او با امری موافق بود موافق هستند و اگر چیزی نگفت مخالفت میکنند. حزب ما میخواهد به نیروی اندیشه و روش خود تودههای مردم را جذب کند و سبب شود که پادشاهی هم در ایران زمینه بهتری پیدا کند. (۴)
نتیجهگیری
آقای اسماعیل نوریعلا، خود فرد شریفی میباشد ولی به علت اینکه به اطرافیانش اعتماد زیادی پیدا کرده، اطلاعات دریافت شده را کُنترل نمیکند و به همین علت به توهمی احساسی درگیر شده. در اروپا روز مشروطیت (چهارده مرداد ماه) برابر است با تعطیلات سراسری در آلمان و اروپا. تمامی ایرانیان ساکن اروپا در مرخصی هستند، ایرانیان نمیتوانند و نباید خانواده خویش را بخاطر امری سیاسی خانهنشین کنند. به همین علت ما مشروطهخواهان اروپا و امریکا کنفرانسها و کُنگرههایمان را در فصل پاییز برگذار میکنیم.
آقای نوریعلا یک بار هم که شده، اساسنامه و منشور حزب مشروطهء ایران را مطالعه نکردهاند! اگر کرده بودند فرق منشور و اساسنامه را میدانستند. ماده چهار اساسنامه به اصل سوم منشور ربطی ندارد، ولی ایشان لطف کردهاند و به یکدیگر وصل کردهاند. اگر تمامی سکولار دموکراتهای ایران اینچنین عمل کنند، باید هم ناامید شد! آقای نوریعلا گرامی، یک مشروطهخواه از چیزی که نمیداند، هیچگاه نقدی نمیکند، ولی شما میکنید! شما میتوانید در آینده ایران، مانند تمامی ایرانیان سهمی داشته باشید، حق شماست! ولی نه اینگونه که شما رفتار میکنید. خوشبختانه چون نوشتههای شما را چه با ارزش و چه بیارزش میخوانم، بر من هم ثابت شده که شما گهگاهی یک روند «جنگ فرسایشی» را طی میکنید و این بار شوربختانه قرعه به نام حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) افتاده.
در پایان بد نیست به این هم اشاره کرد که زمانیکه سیاستبازانی که توانائی تولید اندیشه را در خود نمیبینند، ما مشروطهخواهان را یا تحقیر میکنند و یا مانند آن دیگری از شهبانوی ایران مینویسند. باید از عملکردهای این افراد در گذشت زمان آموخته باشیم که گفتههای آنها از یک گوش بشنویم و از گوش دیگر بیرون کنیم و ارزشی به آنها ندهیم و به همین علت به خود اجازه نمیدهم که به تک تک محتوایات نادرست و تاریخ معاصر تحریف شده در نوشته ایشان بپردازم (البته این هدف اولیه و رسانهای ایشان برای خود مطرح کردن بوده است).
اگر مردم در یک انتخابات آزاد برای تعیین شکل نظام آینده ایران بخواهند به یک نظام جمهوری مشروطه رای دهند، حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) میتواند با تغییر در یک اصل منشور خود، در آینده ایران سهم خود را برای کامیابی ملی ایرانیان ادامه و ارائه دهد. کسانیکه که خود را جمهوریخواه مینامند، اگر زمانیکه مردم ایران به پادشاهی رای دادند، چه خواهند کرد؟ شاید مانند دهه چهل و پنچاه دوباره خود را خانهنشین کنند! و مانند کودکان با خود و مملکت خود قهر کنند. یک مشروطهخواه این را نمیخواهد. زمانیکه شکل نظام آینده ایران را ایرانیان در یک انتخابات آزاد تعیین کردند، تازه آغاز بازسازی ایران و قدرتطلبی سیاسی این حزب شروع میشود.
ما مشروطهخواهان کمی بیشتر از دیگران آیندهنگر هستیم، این فرق اساسی مابین جمهوریخواهان ایران و ما مشروطهخواهان میباشد. به امید اینکه آقای نوری علا از منِ مشروطهخواه رنجیده خاطر نشوند. عمر طولانی و پر بار برای ایشان آرزومندم. آقای نوریعلا امیدوارم بیشتر با ما مشروطهخواهان (لیبرال دموکرات) در باره -» آینده ایران -» به گفتگو بنشنید.
۱- نشست ۳۹ دفتر پژوهش نشست فوقالعاده منشور و اساسنامه حزب مشروطه ایران
۲- حزبی برای اکنون و آینده ایران (فصل اول)
۳ – حزبی برای اکنون و آینده ایران (فصل اول)
۴- نشست ۴۱ دفتر پژوهش ارتباط پادشاهی و یک حزب لیبرال دمکرات