طبیعت آفرینده انسان هست. طبیعت زمین توانسته بعد از فرگشتهای (تکامل زیستی) متناوب و پیدرپی، انسان را بهصورت امروزی خود به کمال تکاملی خود برساند. با اینکه هنوز علم امروزی نتوانسته تمامی رازهای آفرینش طبیعت را کشف کند ولی این ثابتشده که انسانها نخواهند توانست بدون محیط زیستی اطرافشان به زندگی خود ادامه دهند. ادیان مختلف از روی نادانی انسان را آفریده خدا و شناخت به خصوصی از طبیعت بروز نمیدهند. به گفته اکثریت ادیان موجود، هر چه هست برای زندگی انسانها به دست خدا ظرف هفت روز ساختهشده که در خود واحد زمانی را به کار میبرد که قبل از آفرینش نمیتوانسته وجود خارجی داشته باشد و با کشفیات علمی امروزی در تضاد کامل قرار دارد. افرادی که میخواهند گمراه بمانند و برای گمراه ماندن خود به کاهنان پوشالی و عاری از دانش حق حساب میدهند، میخواهند که خود را در پشت دیوار مذهب پنهان کنند، زیرا اعمال غیرانسانیشان را تنها با اعتقاد به مذهبی خاص میتوانند برای خود توجیه کنند. طبیعت ولی استثنای چندانی برای کسی قائل نمیشود و محدوده زندگی انسانها با اینکه بهواسطه رعایت بهداشت و پیشرفت علم پزشکی طولانیتر شده ولی هیچگاه نخواهد توانست ابدی شود، زیرا قانون طبیعت برای فرگشتهای بعدی خود به نسلهای تازهتر نیازمند است. قوانین طبیعت در فرگشتهای خود هیچگاه به عقب برنمیگردند بلکه همیشه راهی بهسوی پیشرفت به جلو پیدا میکنند. این انسانها هستند که برای گریز از اکنون و آینده به گذشته پناه میبرند!
پیش از انقلاب اسلامی در خیابان ویلای شمالی بالاتر از خیابان تخت جمشید، ساختمانی وجود داشت که در ویترین شیشهای خود نمونهای از انواع حیوانات موجود در ایران را بهصورت مجسمههای آکنده (پوست آرائی، تاکسیدرمی) گنجانیده بود. سازمان حفاظت از محیط زیست ایران در آن ساختمان واقعشده بود و هرگاه از آنجا گذر میکردم به داخل ساختمان رفته و جدیدترین نوشتهها و بروشورهای آن سازمان را با خود به خانه میبردم و مطالعه میکردم. طبیعت ایران زیباتر از آن است که شخصی بهمانند من که از وطنش به دورافتاده بتواند آن را جلوهگر شود، تنها خاطراتی از آن طبیعت هنوز در افکار من وجود دارد که شاید دیگر با واقعیت امروز طبیعت ایران همخوانی نداشته باشد. از سر سبزی شمال ایران، شکوه دریاچه نمک قم، زیبایی مرداب گاوخونی، آبخنک زایندهرود، کوسههای کارون، دریاچه رضائیه که بدون شنا کردن میشد روی آب آن ماند تا شن زارهای کویرهای ایران، کوههای سر به فلک کشیده زاگرس و کوه دماوند تا آفتاب داغ لب بندرهای جنوب ایران همگی نشان از زنده بودن و نشاط طبیعت ایران میدادند. چهارفصل طبیعت را میشد در یک روز دید و لمس کرد. از آن طبیعت سرزنده که گاه با زلزلهها و سیلهایش به انسانها ساکن آن دشت و برزن یادآور میشد که هنوز پر از شگفتی و رازهای نهان هست، چه مانده؟
طبیعت آفرینده انسان هست. طبیعت زمین توانسته بعد از فرگشتهای (تکامل زیستی) متناوب و پیدرپی، انسان را بهصورت امروزی خود به کمال تکاملی خود برساند. با اینکه هنوز علم امروزی نتوانسته تمامی رازهای آفرینش طبیعت را کشف کند ولی این ثابتشده که انسانها نخواهند توانست بدون محیط زیستی اطرافشان به زندگی خود ادامه دهند. ادیان مختلف از روی نادانی انسان را آفریده خدا و شناخت به خصوصی از طبیعت بروز نمیدهند. به گفته اکثریت ادیان موجود، هر چه هست برای زندگی انسانها به دست خدا ظرف هفت روز ساختهشده که در خود واحد زمانی را به کار میبرد که قبل از آفرینش نمیتوانسته وجود خارجی داشته باشد و با کشفیات علمی امروزی در تضاد کامل قرار دارد. افرادی که میخواهند گمراه بمانند و برای گمراه ماندن خود به کاهنان پوشالی و عاری از دانش حق حساب میدهند، میخواهند که خود را در پشت دیوار مذهب پنهان کنند، زیرا اعمال غیرانسانیشان را تنها با اعتقاد به مذهبی خاص میتوانند برای خود توجیه کنند. طبیعت ولی استثنای چندانی برای کسی قائل نمیشود و محدوده زندگی انسانها با اینکه بهواسطه رعایت بهداشت و پیشرفت علم پزشکی طولانیتر شده ولی هیچگاه نخواهد توانست ابدی شود، زیرا قانون طبیعت برای فرگشتهای بعدی خود به نسلهای تازهتر نیازمند است. قوانین طبیعت در فرگشتهای خود هیچگاه به عقب برنمیگردند بلکه همیشه راهی بهسوی پیشرفت به جلو پیدا میکنند. این انسانها هستند که برای گریز از اکنون و آینده به گذشته پناه میبرند!
***
طبیعت هم از نادانی سران جمهوری اسلامی در امان نمانده
آنچه در خبرها میآید از خشکسالی در ایران، بیآبی زایندهرود و کارون، بیآب ماندن دریاچه رضائیه و هامون و انقراض نسل حیوانات یکی پس از دیگری به ما ایرانیان هشدار میدهد که جمهوری اسلامی به طبیعت ایران هم رحمی نداشته! هر چه در ایران موجود بوده برای حرامزادگان آیتاللههای پولپرست باید از بین برود تا این مستضعفین دروغین دیروز و تازه به دوران رسیدگان امروزی بتوانند در دوره زندگانی خود از لذتهای زمینی سیراب شوند، چون در جهنم درون خود اسیرند. هر چه را که آخوندها به روی آن دستاندازی کردهاند از بین رفته است. نهتنها دست آخوندها نمک ندارد بلکه زهرآگین و از بین برنده زندگیست! سدسازی بیرویه و غیرعلمی، مصرف بیرویه آب در باغها و دشتهایی که کاخهای آیتاللهها در آن امکان ساختهشدهاند، تنها خبر از نادانی و بیهویتی آیتاللهها نمیدهد بلکه آنان تازه فهمیدهاند که زندگی فقط یکبار و بهشت موعد همین زمین خاکیست! آخوند چون نگاهش به گذشته متمرکزشده نه اکنون را میشناسد و نه برای آیندگان ارزشی قائل است. مالپرستی و خودبزرگبینی آخوندها را به آنجا رساند که دیگر در این جهان هیچ فرد و دولتی اعتمادی به آنان ندارد و دولتهای غرب و شرق از نعمتی که آخوندها برای آنان فراهم آوردهاند بسیار خرسند هم هستند. آخوند همان گوشدرازی هست که برای رفع معاش خود باید سواری بدهد و چه گوشدرازی بهتر از آخوندها میتوانست ایران و طبیعت ایرانی را اینچنین ویران کند که هیچ بیگانهای تاکنون نتوانسته بود اینچنین کند. بیخردی حاکمان امروزی ایران را میتوان از موقعیت وخیم کشورمان در جهان بعد از انقلاب اسلامی صدای امریکا و بیبیسی بهخوبی درک کرد.
تنها مردم ایران در عذاب جمهوری اسلامی به سر نمیبرند، جمهوری اسلامی حتا به سگها هم رحم نمیکند، اگر ایرانیان به خاطر پایبندی به حقوق بشر نمیخواهند از آخوندها انتقامی بگیرند، طبیعت ایران از آنان انتقام خود را دارد میگیرد. در آینده نزدیک جمهوری اسلامی درآمد صدور نفت را باید برای واردات آب آشامیدنی به مصرف رساند، چون ایران همانند امام حسین لبتشنهای پیداکرده، زیرا یزیدی به نام جمهوری اسلامی آب را به رویش بسته است! تا چه زمانی باید ما ایرانیان شاهد نادانی آخوندها و از بین رفتن کشورمان باشیم و تا چه زمانی طبیعت ایران توان تحمل ویرانگریهای آخوندی را خواهد داشت؟
کشوری که از اولین محافظان محیط زیست در جهان بوده امروز طبیعتش در حال جان دادن است و هیچکسی حتا «الله» پوشالی مسلمانان نخواهد توانست، طبیعت ایران را دوباره زنده کند. آیتاللهها میتوانند سالیان سال نماز باران بخوانند تا به آنها هم ثابت شود (گرچه ثابتشده ولی به روی خود نمیآورند) که «الله» تکه سنگی دستساز به دست انسانی بیش نیست! طبیعت ایران به دولتی نیازمند است که برای حفظ زندگی ایرانیان به طبیعت ایران هم ارج بگذارد و برای محافظت از آن برنامهریزی علمی و عقلانی به کار گیرد. باوجود جمهوری اسلامی و آیتاللههای مالپرست و عاری از انسانیت، طبیعت ایران بهمانند ایرانیت و انسانیت از بین خواهد رفت! بهجای میلیاردها دلار برای صنایع اتمی دستدوم خرج کردن ما ایرانیان میتوانیم صنایع آب شیرین سازی و تولید انرژی از باد و آفتاب را گسترش دهیم. با برنامهریزی علمی و ملی میتوانیم میزان مصرف آب را کمتر کرده و با پاکسازی آبهای فاضلابها که به هدر میروند به کشاورزی ایران رونقی دوباره دهیم. ما میتوانیم طبیعت بیجان ایران را دوباره جان دیگری ببخشیم و ایران را همانگونه که آباد و آزاد میبود، دوباره از پایه دوبارهسازی کنیم. ما میتوانیم، اگر یک جابجای کامل مابین ایرانیان مهاجر و آیتاللهها در جهان به ثمر برسانیم. زمانی که غرب میخواهد اسلام را در خود پرورش دهد، بهتر است آیتاللهها به غرب پناهنده شوند و ایرانیان مهاجر و ایراندوست به کشور خود بازگردد. اینها آرزو نیست و شدنی هستند. اگر همه ایرانیان این را بخواهند که آخوندها حق زندگی در ایران را بهطور کلی از دست بدهند و به دامن اروپائیان و آمریکائیان اسلامپرور پناهنده شوند، میتوانیم ایرانمان را آزاد کنیم! خانوادههای آخوندها قبلاً بهترین جاها را در لندن و لسآنجلس برای آن روز موعد خریداری کردهاند و جمهوری اسلامی فقط منتظر تصمیمگیری ایرانیان در انتظار سفر آخرت خود نشسته!