فضیلت از بد و بدتر به بدترین رسیدن

  والاترین موفقیت برای لابی‌گران جمهوری‌اسلامی در غرب را می‌توان تقدس بخشیدن به شورای نگهبان جمهوری‌اسلامی برشمرد. رسانه‌های جمهوری‌اسلامی با نمایش کاندیدهای که از پایین‌ترین لایه‌های اجتماعی و حتا لات‌های سرکوچه بودند به الزامی بودن موجودیت شورای نگهبان صحه گذاشتند و این موفقیت را هیچ‌گاه جمهوری‌اسلامی تصورش را هم نمی‌توانست بکند. حتا مبلقین انتخابات جمهوری‌اسلامی هیچ‌گونه اشاره‌ای به شورای نگهبان جمهوری‌اسلامی نمی‌کنند. همه چیز وفق مراد جمهوری‌اسلامی در غرب شده است. حتا تحریم‌های اقتصادی غرب بیشتر بر علیه اپوزیسیون جمهوری‌اسلامی به اجرا گذاشته می‌شود تا خود جمهوری‌اسلامی.

  در گفتگوی «انتخابات آزاد» چه در داخل کشور با تمامی اختناق و جو‌سازی‌های معمول آخوندی و چه در فضای تا دیروز آزاد و امروز آلوده شده به دلارهای اصلاح‌طلبان جمهوری‌اسلامی، تنها سخن از هر چه با شکوه‌تر کردن انتخابات در جمهوری‌اسلامی به گوش می‌رسد. نتیجه سرمایه‌گذاری‌های خودی‌ها و خودی‌های رانده شده از جناج اصول‌گرا (اصل در غارت و چپاول‌گریست) و اصلاح‌طلبان جمهوری‌اسلامی (رفرمیست‌های بدون برنامه برای رفورم)، نشست‌های پنهانی و نهان در پایتخت‌های مختلف اروپایی بود، تا انقلابیون رانده شده را برای بقای جمهوری‌اسلامی تجهیز کنند. نتیجه آن نشست‌های بحث‌انگیر و رنگارنگ همین است که امروز مشاهده می‌کنیم، زمان‌کشی برای ادامه حکومت آخوندی و بی‌آبرویی بیشتر برای اپوزیسیونی که امید به آینده خود و کشور را از دست داده و برای دوره بازنشستگی خود به عنوان سران سازمان‌های چریکی و خلقی کوچک و بزرگ یا اقلیت و اکثریت و حتا سلطنت‌طلب چشم‌داشتی به جیبِ اخلاص‌گران (دزدان) دیروز و رفرمیست‌های امروز پیدا کرده‌اند. این است سیاستِ سیاست‌مداران حزب باد و هر چه بادا باد.

آنچنان نویسندگان انقلابی قلم‌فرسایی در ستایش بدترین گزینه‌های انتخاباتی می‌کنند و آنچنان فضای سیاسی خارج از کشور را دچار تشنج کرده‌اند، که نمی‌توان دریافت، این همه‌ همهمه «انتخابات آزاد»برای چه می‌باشد و به چه آینده‌ای چشم دوخته‌اند؟ آنچه می‌توان از هم اکنون پیش‌‌بینی کرد آن فضای بعد از انتخابات در جمهوری‌اسلامی خواهد بود که باز هم همین قلم‌فرسایان امروز، نغمه سر خواهند داد: که بود چه بود من نبودم! مسئولیت‌پذیری در قبال عمل‌کرد‌های نادرست دیروز و امروز در کسی دیده نمی‌شود. برای همین لحظه زنده بودن و آینده را قربانی امروزشان کردن، پدیده‌ای جدیدی در طیف چپ‌گرا و جمهوری‌خواه ایران نیست، بلکه تکراریست دوباره و همیشگی، با این تفاوت که امروز تکراری هدفمند و از قبل برنامه‌ریزی شده را که اصلاح‌طلبان جمهوری‌اسلامی به آنان دیکته کرده‌اند، به مردم ارایه می‌دهند. پیش‌رفت در پس‌روی بهترین صفت توصیف‌کننده برای قلم‌فرسایان و انقلابیون رانده شده از ایران شده.

به گفته انگلیسی‌ها از ضرورت باید فضیلتی ساخت. ضرورت وجود لابی‌گرانی از جمهوری‌اسلامی در برلن، پاریس، لندن و واشینگتون را رهبران جمهوری‌اسلامی به خوبی درک کرده بودند ولی نمی‌توانستند هم با غرب دشمنی ظاهری داشته باشند و هم رسماٌ در غرب به لابی‌گری مشغول شوند. فرستادن تعدادی از کسانیکه به ظاهر در زندان‌های جمهوری‌اسلامی شکنجه شده بودند و بدین ترتیب نام و نشانی کسب کرده بودند هم بزودی برملا شد و رونق خود را از دست داد. همانگونه که در بحران‌های سیاسی موقعیت‌های سیاسی هم بوجود می‌آید، جمهوری‌اسلامی توانست از بحرانی که جُنبش سبز بوجود آورده بود به خوبی استفاده کرده و لابی‌گران خود را به نام اصلاح‌طلبان جمهوری‌اسلامی به میدان‌های سیاسی اروپا و امریکا اعزام کند. امروز بر کسی پنهان نیست که جمهوری‌اسلامی هم پیمانان خود در غرب را فراموش نکرده و اگر گه‌گاهی سران جمهوری‌اسلامی به سیاستمدارن غربی می‌تازند به گفته خاتمی در برلن به صدراعظم سابق آلمان: «این گفته‌ها کاربُرد درونی دارند و سیاستمدارن غربی نباید از این شعارهای انقلابی در جمهوری‌اسلامی ناراحتی به خود وارد کنند». در غرب هم از وجود جمهوری‌اسلامی بهترین استفاده‌های سیاسی و اقتصادی صورت می‌گیرد. مخارج هزاران سرباز، ناو و ناوچه را در خلیج فارس را غربی‌های متحمل نمی‌شوند، بلکه هزینه این ارتش غربی را شیخ‌نشینان حاشیه خلیج فارس پرداخت می‌کنند. زمانیکه در آلمان بحث فروش بیش از پانصد تانک به عربستان مطرح بود یکی از صاحب‌نظران آلمانی در پاسخ خبرنگاری که پرسیده بود با این معامله تعادل نظامی در خاورمیانه برهم خواهد خورد، گفته بود: «ما با روسیه صحبت کرده‌ایم که آنها هم پانصد تانک روسی به جمهوری‌اسلامی بفروشندکه تعادل برقرار بماند». لابی‌گری جمهوری‌اسلامی در غرب تازه شروع شده و پیوستن تنی چند از سران چپ‌گرایان و جمهوری‌خواهان ایران به آنان از اقدام‌های جانبی و پیش پا افتاده این لابی‌گران می‌باشد.

والاترین موفقیت برای لابی‌گران جمهوری‌اسلامی در غرب را می‌توان تقدس بخشیدن به شورای نگهبان جمهوری‌اسلامی برشمرد. رسانه‌های جمهوری‌اسلامی با نمایش کاندیدهای که از پایین‌ترین لایه‌های اجتماعی و حتا لات‌های سرکوچه بودند به الزامی بودن موجودیت شورای نگهبان صحه گذاشتند و این موفقیت را هیچ‌گاه جمهوری‌اسلامی تصورش را هم نمی‌توانست بکند. حتا مبلقین انتخابات جمهوری‌اسلامی هیچ‌گونه اشاره‌ای به شورای نگهبان جمهوری‌اسلامی نمی‌کنند. همه چیز وفق مراد جمهوری‌اسلامی در غرب شده است. حتا تحریم‌های اقتصادی غرب بیشتر بر علیه اپوزیسیون جمهوری‌اسلامی به اجرا گذاشته می‌شود تا خود جمهوری‌اسلامی.

در جناح راست و سلطنت‌طلب هم نگاه اصلی به انتخابات در جمهوری‌اسلامی متمرکز شده است. در اولین حرکت سیاسی اعضای شورای ملی، آنان نامه‌ای به خامنه‌ای در رابطه با انتخابات نوشته‌اند که بیشتر مصرف لابی‌گری در غرب و ابراز وجودکردن در آن دیده می‌شود تا نمایندگی کردن مردم ایران. زماینکه در جمهوری‌اسلامی مردم ما‌بین بد و بدتر مجبورند بدترین را انتخاب کنند، ما هم بهترین گزینه خود برای آینده کشور را در لرزش روزگار باید دوباره پیدا کنیم، سخت است از آینده گفتن و نوشتن زمانیکه امیدها برباد رفته‌اند، ولی تا شکست نخوریم قدر پیروزی و لذت آزادی فردای ایران را درک نخواهیم کرد. از ضرورت به فضیلتی رسیدن را آخوندها از انگلیسی‌ها بخوبی فرا گرفته‌اند!

آنچه از این همهمه سیاسی برای ما آشکار می‌شود همان سیاست چپاول سرمایه‌های ملی ایران است (توطئه‌ای در کار نیست و نظریه توطئه در این نوشته جایگاهی ندارد) که روحانیت شیعه متاسفانه از مغول‌ها و عرب‌ها بهتر انجامش داده‌اند. هیچ ارتشی در جهان نمی‌توانستد ایران را به اینگونه که روحانیت شیعه به زول کشیده‌، ویران کند و حمایت جهانی را برای خود داشته باشد. آیا شرق و غرب از این موهبت‌الهی (اسلامی) که جمهوری‌اسلامی برایشان بوجود آورده نباید خوشحال شوند!

پاراگراف دوم منشور حزب در همین لحظه‌هاست که راه‌گشای ما بوده و هست:

« به عقیده ما سرنگونی رژیم جمهوری‌اسلامی نخستین مرحله پیکار است. مرحله دوم که به همان اندازه اهمیت دارد ساختن یک جامعه نوین ایرانی است که تنها با مشارکت همه مردم و گرایش‌های گوناگون میسر خواهد بود. بدین منظور می‌کوشیم از همان نخستین گام در پی برداشتن موانع سیاسی و عاطفی که ایرانیان را از هم جدا کرده است باشیم. ایرانیان به عنوان وارثان تاریخ و فرهنگ مشترک و پر افتخار به هم نزدیک‌تر از آنند که با برچسب‌های ساختگی و بی‌اهمیت بتوان از هم جدایشان کرد. مـا همه گروه‌ها و گرایش‌ها را فرامی‌خوانیم که در فرو ریختن دیوارهای ترس و بدگمانی که یگانگی و بهروزی ملت ما را تهدید می‌کند همکاری کنند.»

نظرات نویسنده این نوشتار می‌تواند مطابق با دیدگاه‌های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نباشد.

دیدگاهتان را بنویسید