بیش از یک سالی میباشد که جمعی در تلاشند که از جناع چپ و راست عدهای را به دور هم جمع کنند تا یک «شورای ملی» بسازند. مجلس در غربت را کسان دیگری بدنبالش بودند. شوراهای زیادی مطرح بودند که همه شور و ذوق اولیه را به همراه داشتند. اپوزیسون جمهوریاسلامی میخواست از خود حرکتی نشان بدهد و شاید پوستاندازی کند.
بیش از یک سالی میباشد که جمعی در تلاشند که از جناع چپ و راست عدهای را به دور هم جمع کنند تا یک «شورای ملی» بسازند. مجلس در غربت را کسان دیگری بدنبالش بودند. شوراهای زیادی مطرح بودند که همه شور و ذوق اولیه را به همراه داشتند. اپوزیسون جمهوریاسلامی میخواست از خود حرکتی نشان بدهد و شاید پوستاندازی کند.
هر چه هست بدون حمایت مردمی به جایی نخواهد رسید. مردم برای حمایت از اپوزیسیون جمهوریاسلامی اطلاعات خود را از رسانهها میگیرند. در ایران رسانهای وجود ندارد که تحت نظارت حکومتاسلامی نباشد و بتواند برای مردم روشنگری کند. اطلاعرسانی در جمهوریاسلامی مانند شوروی سابق ابزاریست در دست حاکمان برای گمراه کردن جامعه. در این میان تنها رسانههای بینالمللی که به زبان فارسی برنامه دارند و کمی رادیو تلوزیونهای ایرانی، توانستهاند لایههای از شهرنشینان ایران را به خود جلب کنند. در این رسانهها تغییراتی انجام شده است و تغییرات دیگری هم در پیشرو میباشند. جابجای مجریان و مدیران برنامهها شاید بتواند روند جدیدی را در رسانههای ایرانی بوجود آورد. رسانههای بینالمللی بدنبال منافع ملی، کشور مطبوع خود، از حامیان جمهوریاسلامی در برنامههای خود استفاده میکنند و در کنار آن تبلیغ گسترده در رابطه با تجزیه ایران را در ذهنهای بینندگان خود جا میاندازند. رسانههای ایرانی اگر توانایی مالی برای ادمه کارشان را داشته باشند، هنوز نتوانستهاند به آیندهنگری برای ایران مشغول شوند. تنها سیستم اینترنت و تارنماهای فارسی زبان هستند که توانستهاند آگاهیرسانی را در حد و حدود تواناییهایشان به مردم ارایه دهند. دگر راههای آگاهیرسانی را روحانیت شیعه برای همگان بسته.
در طیف سلطنتطلبان تا دیروز خاموش، با فراخوان «منشور ملی» جُنب و خوشی به وجود آمده و شاهزاده توانست عدهای از این گروه را سازماندهی و جلسهای با حضور آنان در پاریس برگذار کند (دگراندیشانی هم از طیف جمهوریخواه شرکت کرده بودند). باید خوشحال باشیم، این سازماندهیها لازمه رسیدن به جامعه مدنی ایران میباشند. در «لیبرال دموکراسی ایرانی» هر چه این سازماندهیها بیشتر شوند بهتر است. رقابت سالم سیاسی زمینههای بوجود آمدن یک سیستم حکومتی لیبرال را نوید میدهد، که میتواند با پایبندی به اصل عدم خشونت و رعایت حقوق شهروندی، جمهوریاسلامی را عریانتر از گذشته به نمایش جهانی بگذارد. اعضای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) خود را موظف به امضای «منشور شورای ملی» نمیدانستید و نمیدانند، چون تعهد ما به شاهزاده در اصل سوم منشورمان از سالیان قبل امضا شده بود و ایشان این امضا را در جیبشان داشتهاند و دارند. با تمام کاستیها در برگذاری «کُنگره شورای ملی» باید به شخص شاهزاده تبریک گفت و از منظرگاه دیگری به ایشان متذکر شد که پادشاه مشروطه حق دخالت در سیاست را نخواهد داشت. ولی شاهزاده تا زمان سرنگونی جمهوریاسلامی رسالت سخنگو بودن طیف مشروطهخواه را در مقابل دول اروپائی و امریکای را بر عهده خود خواهند داشت.
در جمهوریاسلامی هم نورافکنها از روی احمدینژاد رئیس جمهور منتخب خامنهای و شورای نگهبانش برداشته خواهد شد و به شخص دیگری که منتخب خودیهایشان باشد، متمرکز خواهد شد. چه کسی خانشین احمدینژاد خواهند شد را باید از بیت رهبری جمهوریاسلامی پرسید. آنچه برای خامنهای و شورای نگهبانش مهم جلوه میکند، این میباشد که نمایشنامه انتخابات به خوبی برگذار شود. با اینکه این نمایشنامه برای مردم ایران دیگر تازگی نخواهد داشت، ولی برای اروپائیان و امریکا که از برکت وجود جمهوریاسلامی در منطقه خاورمیانه بهترین استفادههای اقتصادی و سیاسی را بردهاند و میبرند حایض اهمیت زیادی میباشد.
در طیف چپ ایران تغییری به آنصورت که مورد توجه قرار گیرد بوجود نیامده است و سازمانهای سیاسی چپ بیشتر با اصلاحطلبان جمهوریاسلامی که به کشورهای غربی پناهنده شدهاند همکاری میکنند و تا زمانیکه منابع مالی اصلاحطلبان به آنان اجازه دهد از جمهوریاسلامی و شیوه حکومتی آن حمایت خواهند کرد. بُنمایه ایجاد احزاب سیاسی بطور کل در برنامههای سیاسی چپ ایران و یا جمهوریخواهان ایران دیده نمیشود. در حالی که پتانسیل آن فراهم و موجود است.
دوره رهبرهای کاریزماتیک و ناجیان خود نامیده هم که بعد از جُبنش سبز رایج شده بود کمکم به پایان رسیده و زمانِ به میدان آمدن احزاب و اندیشه کردن برای آینده ایران شروع شده. گفتگوی «انتخابات آزاد» هم که ابزاری برای سیاستبازان و فرصتطلبان شده بود به سر خواهید رسید و آنچه باقی میماند، کشوریست که در راه تجدد بخشیدن به خود به بیراههای فراوانی رفته و سرمایههای فراوانی را از دست داده، ولی هنوز زنده است و به شوق آینده با تمام کاستیهایش تاریخ را ورق خواهد زد. مشکل اساسی اپوزیسون جمهوریاسلامی نداشتن هدف مشخص و شفافیت برای آینده کشور میباشد.
هدف را باید بالاتر برد. تنها به «تمامیتارضی» و «یگانگی ملی» اندیشیدن کافی نیست، اینها لازمه موجودیت ایران میباشند، که با وجود جمهوریاسلامی به خطر افتادهاند. هدف باید همگانی و قابل لمس شود. به قدرت رسیدن بدون هدف همگانی، همان جابجائی دیکتاتورهاست که باید از آن دوری جُست. نه تنها باید بررسی کرد که مردم چه خواستههای دارند بلکه میبایستی راهکارهای را هم برای رسیدن به آن خواستها به مردم ارایه کرد. سکولاریسم و یا نظامهای پارلمانی (جمهوری و پادشاهی) و دموکراتیک به تنهایی پاسخگوی نیازهای مردم نیستند. آنچه را در مرحله اولیه باید به مردم ارایه کرد، راه رسیدن به امنیت و رفاه اجتماعی میباشد. اگر جمهوریاسلامی توانسته بود امنیت و رفاه اجتماعی را به مردم بدهد امروز هیچ اپوزیسیونی در خارج از کشور وجود نداشت. هدف ما باید فراتر از سرنگونی جمهوریاسلامی برود تا بتوانیم در فردای ایران، در جامعه جهانی جایگاهی شایستهای برای کشورمان بدست آوریم. بیشترین رفاه برای بیشترین ایرانیان در کنار امنیت فردی و اجتماعی هدفیست که باید به آن پرداخت.
حال باید در انتظار این باشیم که جابجایی نورافکنها و چراغ قوههای مانند سامانه حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) چه تاثیری در روند مبارزه با دیکتاتوری جمهوریاسلامی بوجود خواهند آورد. با تمامی کاستیها و ندانمکاریها باید امیدوتر باشیم که این تغییرات این بار به نفع مردم تمام شوند. دیگر محلتی نمانده و اگر جمهوریاسلامی به بلند پروازیهای خود در صدور انقلابش و طمع داشتن «بمب اتمی» پایان ندهد، پایانی را جهانیان به جمهوریاسلامی خواهند بخشید که به ویرانی و تجزیه ایران خواهد انجامیت. این پایان را نباید بپذیریم، حتا اگر گروههای در آرزویش به انتظار نشستهاند و صف کشیدهاند.
نظرات نویسنده این نوشتار میتواند مطابق با دیدگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نباشد.