خاطرههایی که در ذهنِ ما از داریوش همایون به یادگار مانده، انسانی را به ما نشان میدهد که همراه جوانان امروز کشور، با آیندهگان میزیسته، اندیشه و روحش تا مدتهای زیادی زنده خواهند ماند، تا ما و آیندهگان به آن کمال …
خاطرههایی که در ذهنِ ما از داریوش همایون به یادگار مانده، انسانی را به ما نشان میدهد که همراه جوانان امروز کشور، با آیندهگان میزیسته، اندیشه و روحش تا مدتهای زیادی زنده خواهند ماند، تا ما و آیندهگان به آن کمال شوق پروازش، در آینده ایران برسیم. امروز ما در گوشهای از همان آینده که او به تصویر میکشید قرار گرفتهایم. در زمان حیاتش بارها از او پرسیده بودم: که در «جنگ قدرت» بعد از او در این حزب چه باید بکنم؟ لبخند او و گفتارهایش را هیچگاه نمیتوانم فراموش کنم. در آخرین گفتگوی که با هم داشتم (دو ساعتی با او در شهر برلین بعد از کُنگره هشتم حزب باهم به تنهایی میگشتیم و گفتگو میکردیم) باز سوالم را از او تکرار کردم، با لبخند همیشگی خود پاسخ داد که: “در این بازی قدرت شما هم مانند هر عضو دیگر حزب سهمی دارید، از سهم خود گذر نکنید.”
بحث ما ادامه پیدا کرد و بدان جا رسید که ما نباید مبارزه را کوچک بنگریم، همچنین که نباید مبارزه سیاسی را با دشمنی شخصی به اشتباه بگیریم. مبارزه همیشه وجود دارد. انسان در هر زمانی انگیزهای برای مبارزه دارد. امروز مبارزه ما برای سرنگونی هر چه زودتر جمهوریاسلامی میباشد. فردا مبارزه برای نوشتن بهترین قوانین مدنی دنیا خواهد بود، بعد از آن هم مبارزه برای رسیدن به شکل نظام مطلوب خود و در نهایت بدست آوردن قدرت سیاسی در کشور برای مدتی محدود خواهد بود. تا گردش قدرت ما بین احزاب بتواند چالشگری خود را برای مستحکم کردن لیبرال دموکراسی در ایران به انجام رساند. آنچه را که نباید در این میان فراموش کرد، پدیدههای اجتماعی میباشند که در هر زمانی با اشکال متفاوتی در جامعه هویدا میشوند. از آنها نباید هراسید، چون دلایلی برای بوجود آمدنشان وجود دارد، که یا شناخته شده هستند و یا ما شناخت جدیدی از آنها پیدا خواهیم کرد. پدیدههای اجتماعی را باید در مرحله اول درک کرد و در مراحل بعدی دید، که چگونه آنان را میتوانیم بصورت مطلوبی برای جامعه تغییر دهیم. اگر توانایی آن را نداشته باشیم که در پدیدههای اجتماعی تغییر بوجود آوریم، آن پدیدهها در ما تغییری بوجود خواهند آورد. جُنبش سبز هم یکی از همان پدیدههای اجتماعی بود که تغییرات فراوانی در دیدگاههای سیاسی بوجود آورد. همانهای که نمیخواستند جُنبش را در تمامیتش قبول کنند، پس از گذشت زمانی کوتاه مجبور شدند زوایه دید خود را نسبت به جُنبش سبز تغییر دهند. جُنبش سبز ادامه تحولات ۱۵۰ ساله تاریخ معاصر ایران است و نشان از آن دارد که مردم ایران هنوز راه تکاملی خود را با تمامی موانعی (داخلی و خارجی) که در سر راهشان گذاشتهاند، میپیمایند و سرانجام به آنچه که میخواهند، خواهند رسید. مردم ایران آمادگی پذیرش «لیبرال دموکراسی» را دارند که مانند لیبرالدموکرات بودن مشروطهخواهان باید اول کشف عمومی بشود.
بار سنگین آن دو ساعت گفتگو دوستانه را که آخرین دیدار من با داریوش همایون هم میبود، هنوز بر شانههایم حس میکنم.
در کُنگره داریوش همایون تنها میتوان از آینده صحبت کرد. هر بیشتر به آینده ایران بپردازیم بهتر است، زمان انتخاب «بد و بدتر» گذشته و به زمان انتخاب «بهتر و بهترینها» نزدیکتر میشویم. «انتخابات آزاد» که امروزه همگان از آن صحبت میکنند پاسخ به همین خواست مردمی میباشد که در آینده نزدیکی مردم بتوانند بهترینها را برای بدست گرفتن امور کشور برگزینند.
حقیقت این است که: رژیمی که نتواند سعادت و خوشبختی مردمانش را فراهم کند ماندگار نیست. جمهوریاسلامی مانند جنازهای میماند که کسی نمیخواهد آن را دفن کند، چون کسی مسئولیت نجاست و تعفن این جنازه را نمیخواهد قبول کند! ما میتوانیم و بایستی، شفافیت و صداقت را (دو واژهای که با سیاست ایران هنوز بیگانه هستند) در مرکزیت گفتمان سیاسی کشور بگذاریم. مردم ایران میخواهند (آمارش را خودتان پیدا کنید، چون شما هم حق رای دارید) زندگی خود را در نعمت و رفاه اجتماعی، در طبیعتی که لزومات موجودیت انسان در آن آفریده شده، تجربه کنند تا بتوانند خود را به کمال آزادیهای فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقانیت زندگی خود برساند. آرزوهای انسان میتوانند تا بینهایتها دامنه داشته باشند، چون نه خریدنی هستند و نه فروختنی. برای برآوردن آرزوهای همگانی باید اعتمادسازی کرد و حمایت مردم را به سوی خود جلب کنیم. برای رسیدن به آن آرزوها زمینههای رویش را باید آفرینید. چون «انسان» از نظر داریوش همایون تنها «آفریننده» اولیه، حقیقی و قابل لمس میباشد.
آغار دیگری
کمبودی که در حزب با آن مواجعه شده بودیم، ولی هیچگاه نتوانسیم آن کمبود را پُر کنیم، تنظیم و بررسی برنامه اقتصادی سالم و پویا برای آینده کشورمان بود. البته همیشه ما نظرات و اندیشههای پرفسور شاهین فاطمی را دنبال میکردیم ولی اکنون خوشحالم که شوراری مرکزی حزب بعنوان آخرین کار، حرکت و عمل سیاسی خود، در دورهای که در روز اول کُنگره (چهارم شهریور ماه) به پایان خواهد رسید، دکتر شاهین فاطمی را به رایزنی حزب دعوت کرده و ایشان بعنوان رایزن جدید حزب در کُنگره حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات) شرکت خواهد کرد.
آقای فاطمی تبریکات صمیمانه مرا بپذیرید. شما اندیشههای جدیدی را به این حزب میآورید که مرحم کمبودهای فلسفههای بلند مدت اقتصادی حزب برای ایران خواهد بود. آقای فاطمی، جایگاه شما در حزب، این امیدواری را به دوستان لیبرال دموکرات، بیرون از حزب میدهد، که اقتصادی که ما برای آینده کشور در نظر داریم، تعادلی در جامعه بوجود میآورد که هر شهروندی بتواند در آرامش و امنیت از نتیجه فعالیتهای خود بهره ببرد و سهم خود را بصورت مالیات و عوارض برای بوجود آوردن «عدالت اجتماعی» بصورت شفاف و قانونی پرداخت کند. تا سازمانهای خدمات اجتماعی بتوانند برای خانوادههایی که «قدرت خرید» کمتری دارند امکانات لازم را تهیه کرده و در اختیار آنان قرار دهند، تا آنان هم در جامعه از حقوق شهروندی خود بهرهمند شوند.
سلسلهای که در تاریخچه رایزنان حزب بوجود آمده، نویدیست برای اعضای حزب، ما توانستهایم از فردپرستی عبور کنیم. یک لیبرالدموکرات فردپرست نیست، همانگونه که خودپرست هم نمیتواند باشد. یک لیبرال دموکرات انسانیست آزاده، همراه با مسئولیتهای شهروندی، که قبول کرده تا حقوق شهروندیش را با انجام آن مسئولیتهای فردی خود تضمین کند. صد سالی طول کشید تا مشروطهخواهان بتوانند هویت لیبرالدموکرات خود را کشف کنند. ولی از اکنون به بعد با رایزان جدید حزب، سیر تحولات نظری و عملی حزب سرعت بیشتری بخود خواهد گرفت. حزبی که برای اکنون و آینده ایران تشکیل شده، هدف خود را بخوبی تشخیص داده و با اندیشههای مُدرن و انسانی که نامش را «مشروطه نوین» گذاشتهایم، بسوی آینده و آزادی و سرفرازی ایران و ایرانیان پیش میرود. آینده ایران بدست ایرانیان رقم خواهد خورد. لحظه واقعیت ما در پیش روی ماست.
در پایان برای اعضای کنگره، شرکتکنندگان و میهمانان کنگره حزب دو روز پر بار را آرزومندم.
ارادتمند
بهمن زاهدی