نیروهای که از داخل جمهوریاسلامی به خارج از کشور پناهنده شدهاند، از روز اول برای متحد شدن با کسی به خارج از کشور نیامده بودند. آنان آمده بودند که شبکه لابیگری جمهوریاسلامی در خارج از کشور را پایهگذاری و گسترش دهند و سیسیتم و شیوه دیپلماسی جمهوریاسلامی که در جهان دیگر اعتباری نداشت را جایگزین کنند. هدف آنان معرفی دیپلماسی را از نوع اسلامی آن به جهانیان میباشد. سفارتخانهها و دیپلماتهای جمهوریاسلامی دیگر نمیتوانستند مابین سیاستمداران جهان عددی به حساب آیند. جایگزینی لابیگری به جای دیپلماسی محاسن بیشتر و مسئولیتهای کمتری دارد. لابیگری در مقابل دیپلماسی کلاسیک هزینههای فراوانی دارد که از طریق درآمد نفت اسلامی شده در ایران تامین میشوند. محاسن لابیگری بر دیپلماسی برای جمهوریاسلامی آنچنان زیاد است که در اینجا تنها به گوشهای از آن پرداخته میشود. جمهوریاسلامی نمیخواهد با امریکا روابط دیپلماتیک داشته باشد ولی از سوی دیگر نمیخواهد بدون گفتگو با امریکا در سیاستهای داخلی خود تغییری بوجود آورد. مانند انتخاب روحانی به عنوان رئیس جمهور فعلی کشور که با گفتگوهای لابیگران جمهوریاسلامی در امریکا و برنامهریزیهای از پیش تعیین شده، انجام شد.
پرسش روزانه و همیشگی مردم از اپوزیسیون خارج از کشور این میباشد که چرا برای رهایی ایران از چنگ انترناسیونالیسم اسلامگرا که اکثریت نیروی چپگرا را هم بسوی خود جذب کرده، نیرویهای مردمی و ملیگرای ایران نمیتوانند با هم متحد شوند؟ چه موانعی باعث این پراکندگی بیش از حد مابین ایرانیان شده و راهحل برای رسیدن به یک اتحاد فراگیر چه میباشد؟ برای پاسخگویی به این سوالات باید دو طرف معادله را مورد بررسی تازهای کرد. یک طرف نیروی حاکم بر جامعه و در سوی دیگر مخالفانی که نوع دیگری میخواهند بر جامعه ایران حکومت کنند.
جمهوریاسلامی از روز اول پیدایش خود نگاهی تک حزبی، همانند نیروی چپ ایران برای حکومت کردن بر ایران در نظر داشت. دیکتاتوری پرتوریا چپگرایان یا جمهوریهای خلقی از نوع چینی و کُره شمالی و یا نوع دموکراتتر و امروزی آن مانند جمهوری کوبا سرمشق اسلامگرایان بعد از انقلاباسلامی شده بود. چپگرایان ایران نمیتوانند از جمهوریاسلامی گذر کنند، برای آنان تنها تغییر ایدولوژی اسلامی به نوع سیوسیالیستی آن کافیست، ترکیب مارکسیستهای اسلامی که قسمت اسلامی آن پر رنگتر از قسمت مارکسیسیتی آن میباشد، معرف سیستم حکومتی فعلی ایران میباشد. ساختار حکومتی برای چپگرایان ایران همان است که از قبل انقلاباسلامی در نظر داشتهاند، نظامی تک حزبی، غربستیز، قهرآمیز و جامعهای که تنها از دو طبقه کارگر و حاکم به جای اُمت و مراجع تقلید فعلی تشکیل شده باشد. به زبانی سادهتر قبلهگاه اسلامگرایان و چپگرایان ایران در همین سیستم غیر مردمی جمهوریاسلامی خلاصه میشود. به همین دلایل ساده تاکنون اپوزیسیون جمهوریاسلامی نتوانسته است نیرویهای چپ ایران را بسوی خود جلب کند، چون نیروهای چپ ایران هنوز هم خود را متحد با اسلامگرایان حاکم میدانند و به طور کلی خود را اپوزیسون جمهوریاسلامی بر نمیشمارند.
اصلاحطلبان جمهوریاسلامی
نیروهای که از داخل جمهوریاسلامی به خارج از کشور پناهنده شدهاند، از روز اول برای متحد شدن با کسی به خارج از کشور نیامده بودند. آنان آمده بودند که شبکه لابیگری جمهوریاسلامی در خارج از کشور را پایهگذاری و گسترش دهند و سیسیتم و شیوه دیپلماسی جمهوریاسلامی که در جهان دیگر اعتباری نداشت را جایگزین کنند. هدف آنان معرفی دیپلماسی را از نوع اسلامی آن به جهانیان میباشد. سفارتخانهها و دیپلماتهای جمهوریاسلامی دیگر نمیتوانستند مابین سیاستمداران جهان عددی به حساب آیند. جایگزینی لابیگری به جای دیپلماسی محاسن بیشتر و مسئولیتهای کمتری دارد. لابیگری در مقابل دیپلماسی کلاسیک هزینههای فراوانی دارد که از طریق درآمد نفت اسلامی شده در ایران تامین میشوند. محاسن لابیگری بر دیپلماسی برای جمهوریاسلامی آنچنان زیاد است که در اینجا تنها به گوشهای از آن پرداخته میشود. جمهوریاسلامی نمیخواهد با امریکا روابط دیپلماتیک داشته باشد ولی از سوی دیگر نمیخواهد بدون گفتگو با امریکا در سیاستهای داخلی خود تغییری بوجود آورد. مانند انتخاب روحانی به عنوان رئیس جمهور فعلی کشور که با گفتگوهای لابیگران جمهوریاسلامی در امریکا و برنامهریزیهای از پیش تعیین شده، انجام شد.
نیروهای مخالف جمهوریاسلامی خود به دو قسمت کاملاً متفاوت تقسیم میشوند.
قسمت اول که بیشتر خود را آلترناتیوی برای جمهوریاسلامی معرفی میکنند، تنها بر پایه کمکهای دولتهای بیگانه میخواهند جمهوریاسلامی را سرنگون کنند. برای آنان مردم در ایران تعیین کننده اصلی نیستند، بلکه وزارتخانههای کشورهای اروپائی و امریکا تصیمیمگیرنده برای آینده ایران خواهند بود. هدف این گروهها لابیگری در غرب میباشد که بعلت کمبود منابع مالی توانائی چندانی در لابیگری در آنان دیده نمیشود و در پایان جاده صافکن نیروهای نظامی بیگانه و در ستیز با جمهوریاسلامی خواهند شد. اینگونه نیروهای اپوزیسیون مانع اصلی تمامی اتحادها هستند و به گونهای رفتار میکنند که تنها آنان هستند که میتوانند ایران را از شر جمهوریاسلامی خلاص کنند. تازهترین این تشکیلات حتی توانسته است خود را «شورای ملی» نامگذاری کند و یکی از سران این شورا در معرفی خود اینگونه مینویسد: « من اعتقاد دارم، شورای ملی ایران، بعنوان یک بستر دمکراتیک سکولار، بهترین گزینه فراجناحی خواهد بود که حمایت جامعه بین الملل را جلب خود خواهد نمود.» برای این شخص حمایت مردمی ارزشی ندارد و مردم ایران را همانند سران جمهوری اسلامی «صغیر» میداند. اینگونه تشکیلات خود را فراحزبی مینامند و از دادن هرگونه پاسخ به مردم و قبول مسئولیت خود را معاف میدانند. مانع اصلی اتحاد ایرانیان بیشتر همین تشکلات غیر مردمی و فرمایشی و غیر حزبی هستند.
قسمت دوم مخالفان جمهوریاسلامی گروههای هستند که تنها برای سرنگونی جمهوریاسلامی فعالیت نمیکنند، بلکه میخواهند بعد از سرنگونی جمهوریاسلامی با آیندهنگرهای امروزی خود کشور و جامعه ایرانی را به «لیبرال دموکراسی» و یا همان تمدن امروزی برسانند. این گروه مخالف جمهوریاسلامی زیر شدیدترین فشارهای سیاسی و مالی فعالیت میکنند، ولی توانستهاند اندیشهای را برای آینده ایران در خود و مابین ایرانیان پرورش دهند. هدف این گروه در محدوده زندگی رهبران سیاسی خود به تعریف کشیده نمیشود، بلکه آنان اندیشه خود را برای سرفرازی مردم امروز و فردای ایران پایهگذاری کردهاند. این گروه هنوز برای رسیدن به قدرت سیاسی با کسی و گروهی در ستیز نیست و تنها بسترسازی برای آیندهای بهتر را هدف امروز خود برمیشمارند. اتحاد تنها مابین این قسمت در اپوزیسیون معنا پیدا میکند که وجود هم دارد ولی زیر سایه سنگین رسانهها دولتی بیگانه توان رساندن سخن خود را به مردم از دست داده است ولی پشتکارش مورد توجه جوانان امروز کشور قرار گرفته.
کسانیکه از مردم میپرسند که چرا قیام نمیکنند و میخواهند که مردم را به خیابان ها بکشانند و هر روزه در رسانههای مختلف داد و فریاد براه میاندازند، کافیست در وحله اول به مردم ایران این پاسخ کوچک را بدهند که برنامه آنان برای بعد از جمهوریاسلامی و آیندهنگری آنان برای بازسازی جامعه از هم گسیخته و اقتصاد ورشکسته ایران چه میباشد؟ اگر این پاسخ را دادند مردم هم جمهوریاسلامی را یک شبه به فرمان آنان سرنگون خواهند کرد.
اتحاد ما بین مردم و نه گروههای سیاسی مختلف زمانی بوجود میآید که تمامی مردم بدانند که هدف برای آینده چیست و راه رسیدن به آن هدف را آشکارا بهمراه گروههای سیاسی مختلف بتوانند بپیمایند. هدف از متحد شدن چیست را هنوز کسی پاسخ نداده و تا زمانی که هدف مشخص نشود مردم حق دارند جمهوریاسلامی را تحمل کنند و به کسی اعتماد خود را چشم بسته هدیه ندهند. به این میگویند: «خرد جمعی» که مردم در ایران به آن رسیدهاند ولی گروههای تازه از راه رسیده و تشنه قدرت و ثروت هنوز درکی از آن در خود نیافتهاند.