ای پادشه خوبان

  برای من، محمدرضا شاه پهلوی بود که با دشمنان ‏ایران و ایرانی درنبردی همیشگی زندگی می‌کرد. ‏تروریست‌های اسلامی، آدمکشان مارکسیست، ‏چریک‌های فدایی قدرت، حزب توده وابسته به ‏شوروی سابق و روشنفکرانی که سعادت جهانیان را ‏می‌خواستند و بدبختی ایرانیان را! ملی مذهبی‌های ‏که نه ملی‌گرایی را شناختند و اسلام‌گرایی را. ‏خلقی‌‌های که انسان را ابزاری برای رسیدن به هدف ‏کرده بودند و امروز در زیر حمایت امریکا به بقای ننگین ‏خود افتخار می‌کنند. روحانیانی که از خشم آزادی ‏زنان عبای خود پاره کرد‌ند و سینما رکس آبادان را هم ‏به آتش کشیدند، همان آیت‌الله‌های پول‌پرستی ‏هستند که از حقوق‌بگیران سازمان امنیت کشور ‏بودند. مصدقی‌های که هنوز دکتر محمد مصدق را ‏نشناخته‌اند ولی از ‏نام او تا آنجائی که در توان دارند ‏برای رسیدن به ‏اهداف خود سوءاستفاده می‌کنند و از ‏خود اندیشه‌ای برای ارائه کردن ندارند.‏ کوچک مردانی ‏مانند آل احمد خردستیز و یا احمد شاملو ایران ستیز ‏و یا حتی شریعتی که اسلام را ایدئولوژیکی کرد. ‏تمامی این افراد بااستعدادهای که داشتند رسوای ‏زمانه شده‌اند. این‌ها گوشه‌ای از نفرت‌آفرین‌های ‏بودند که تاریخ معاصر ایران نامشان و کردارشان را ‏فراموش نکرده و نخواهد کرد. از دستمان به دستان ‏اسلامی مانند سروش و گنجی که امروز در دامن ‏امریکا برای بقای جمهوری اسلامی می‌کوشند همان ‏بهتر که هیچ نگویم!‏

پنجم مردادماه امسال مصادف است با سی و ‏چهارمین سال درگذشت محمد‌رضا شاه پهلوی، هر ‏شخصی می‌تواند برای خود گذری کوتاه به ژرف‌های ‏ایران‌دوستی او بکند. محمد‌رضا شاه پهلوی کسی ‏بود که ایرانِ با خاک یکسان شده را بعد از اتمام جنگ ‏جهانی دوم به‌سوی تمدن امروزی هدایت می‌کرد. ‏

‏ برای من، محمدرضا شاه پهلوی بود که با دشمنان ‏ایران و ایرانی درنبردی همیشگی زندگی می‌کرد. ‏تروریست‌های اسلامی، آدمکشان مارکسیست، ‏چریک‌های فدایی قدرت، حزب توده وابسته به ‏شوروی سابق و روشنفکرانی که سعادت جهانیان را ‏می‌خواستند و بدبختی ایرانیان را! ملی مذهبی‌های ‏که نه ملی‌گرایی را شناختند و اسلام‌گرایی را. ‏خلقی‌‌های که انسان را ابزاری برای رسیدن به هدف ‏کرده بودند و امروز در زیر حمایت امریکا به بقای ننگین ‏خود افتخار می‌کنند. روحانیانی که از خشم آزادی ‏زنان عبای خود پاره کرد‌ند و سینما رکس آبادان را هم ‏به آتش کشیدند، همان آیت‌الله‌های پول‌پرستی ‏هستند که از حقوق‌بگیران سازمان امنیت کشور ‏بودند. مصدقی‌های که هنوز دکتر محمد مصدق را ‏نشناخته‌اند ولی از ‏نام او تا آنجائی که در توان دارند ‏برای رسیدن به ‏اهداف خود سوءاستفاده می‌کنند و از ‏خود اندیشه‌ای برای ارائه کردن ندارند.‏ کوچک مردانی ‏مانند آل احمد خردستیز و یا احمد شاملو ایران ستیز ‏و یا حتی شریعتی که اسلام را ایدئولوژیکی کرد. ‏تمامی این افراد بااستعدادهای که داشتند رسوای ‏زمانه شده‌اند. این‌ها گوشه‌ای از نفرت‌آفرین‌های ‏بودند که تاریخ معاصر ایران نامشان و کردارشان را ‏فراموش نکرده و نخواهد کرد. از دستمان به دستان ‏اسلامی مانند سروش و گنجی که امروز در دامن ‏امریکا برای بقای جمهوری اسلامی می‌کوشند همان ‏بهتر که هیچ نگویم!‏

در خارج از کشور در دنیایی که دولتمردان هر کشوری ‏به پشتوانه ملی‌گرایی، برای منافع ملی خودشان در ‏ستیزی روزانه به سر می‌بردند، از ملی‌گرایی برای ‏ایران سخن گفتن کفر است! آلمانی که از نقض ‏حقوق بشر در دوران محمدرضا شاه پهلوی هنوز هم ‏گفتنی‌های زیادی دارد ولی جنایت‌های جمهوری ‏اسلامی را لازمه فرهنگ اسلامی برمی‌شمارد و ‏سالیان سال بهترین هوادار جمهوری اسلامی برای ‏فروش کالاهای خود بوده و هست و در سرکوب ‏جنبش سبز از هیچ خوش‌رقصی برای سران جمهوری ‏اسلامی واهمه‌ای به خود راه نداد و امروز در ‏سیاست «گفتگوی انتقادی» از هرگونه انتقادی به ‏جمهوری اسلامی پرهیز می‌کند، چه می‌توان گفت!‏

انگلستان‏ و آمریکایی که برای کمربند سبزشان به دور ‏اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان شروع کردند و ‏ایران را دودستی به‌وسیله مأمورانشان در ایران و ‏رادیوهایشان تحویل اسلام‌گرایان دادند و حتی اجازه ‏ندادند که محمدرضا شاه برای معالجه به امریکا سفر ‏کند تا مبادا جوجه‌های اسلامی‌شان در ایران نگران ‏و پریشان‌خاطر شوند، تا اسلام آمریکایی (پاییز ‏عربی) که در شمال افریقا برای سعادت هر چه ‏بیشتر اروپائیان و امریکا به کرسی قدرت نشانده ‏شده‌اند و امروز آتش جنگ اسلام‌گرایان از افغانستان ‏تا افریقای میانه کشیده است و امنیتی در منطقه ‏خلیج‌فارس به خواست دولتمردان امریکا و انگلستان ‏وجود ندارد، چه می‌توان گفت!‏

محمدرضا شاه می‌دانست که بعد از او امنیت و رفاه ‏اجتماعی از ایران رخت خواهد بست. او بود که ‏می‌دانست کسانی هستند که هویت ایرانی را خود ‏را منکر خواهند شد و ایران را ایران‌ستان خواهند ‏نامید. مگر نیستند افرادی که از مجازی (انتزاعی) ‏بودن «هویت ایرانی» قلم‌فرسایی کرده و خود را رهبر ‏سکولارهای ایران‌ستان نام نهاده‌اند تا شاید سنای ‏امریکا لقمه نانی به سویشان پرتاب کند و صدای ‏امریکا از آن‌ها دعوت کند که غلام حلقه‌به‌گوش ‏بودنشان را بپذیرد و در فردای حمله نظامی به ایران ‏رهبر شدنشان را جشن بگیرند!‏

محمدرضا شاه همه این‌ها را می‌دانست ولی حاضر ‏نشد که آدمکشان و افرادی که هویت ایرانی خود را ‏به بیگانگان فروخته‌ بودند از بین ببرد. اشک محمدرضا ‏شاه در زمان خروج از کشورش هنوز نشان از ‏انسانیت و ایرانیت نهفته در او می‌دهد که بعد از او ‏دیگر در ایران کیمیا شده. هیچ‌کسی نمی‌تواند منکر ‏این شود که پادشاهی او و پدر بزرگوارش ایران را از ‏دوران عصر هجر آخوندیسم به‌سوی تمدن‌های ‏امروزی کشانید. امروز هنوز هر چه هست و ‏باقی‌مانده از آن دوران طلائی ایران ساز است.‏

جمهوری اسلامی می‌تواند فرزند محمدرضا شاه را ‏خانه‌نشین کند و با برنامه‌های از پیش تعیین‌شده از ‏محبوبیت ایشان بکاهد، جمهوری اسلامی می‌تواند با ‏ثروت ایران، ایرانی را با فقر آشنا سازد. جمهوری ‏اسلامی می‌تواند و توانسته است ایران را ویران کند. ‏ولی جمهوری اسلامی این توان را ندارد که ملت ایران ‏را به زیر سلطه خود نگه دارد، چون در سران جمهوری ‏اسلامی نه انسانیتی وجود داشته و نه ایرانیتی!‏

‏ افرادی که هنوز به انقلاب شکوهمند خود باورمند ‏‏هستند، آیا توانایی قبول مسئولیت را در خود ‏پیداکرده‌اند؟ دیگر چهره هیچ سازمان و گروه و فردی ‏را ‏نمی‌توان در زیر نقاب‌های گوناگون ایدئولوژیکی ‏پنهان کرد، همه ‏ چهره خود را برای ملت ایران آشکار ‏کرده‌اند. تنها ‏نتیجه‌ای که انقلاب اسلامی داشت، ‏همین بوده، فاش ‏شدن افکار و اندیشه‌های که با ‏ایران در تضاد قرار ‏داشته‌اند و هنوز هم دارند. ‏

محمدرضا شاه را باید دوباره شناخت، کسان ‏می‌توانند کتاب‌ها به نام او بنویسند و درباره او ‏نظر‌پراکنی‌های فراوانی انجام بدهند، همچنان که ‏می‌کنند (همان افرادی که زمانی دشمن خونی ‏محمدرضا شاه و امریکا بوده‌اند و امروز در امریکا ‏زندگی می‌کنند و استاد دانشگاه هم شده‌اند) ولی ‏آنان هیچ‌گاه نخواهند توانست «ایران‌دوستی» ‏محمدرضا شاه را به قلم بکشانند، چون ایران‌دوستی ‏را هنوز در خود تجربه نکرده‌اند!‏

 ایران در آستانه آزادی است، هیچ کشوری را ‏نمی‌تواند یافت که بخواهد به مردم ایران کمکی در ‏این راه بکند. برعکس از ژاپن و چین گرفته تا امریکا و ‏ونزوئلا تمامی خواستار ماندگاری ایران ستیزان حاکم ‏بر ایران هستند! بااینکه ملت ایران تنهاترین ملت ‏جهان شده است ولی این سعادت را دارد که خود را ‏دوباره بشناسد و بر پا خیزد. ایران و ایرانی را هنوز ‏جهانیان نشناخته‌اند.‏

به یاد محمدرضا شاه و به همراه آرمان‌های ایران ‏دوستانه او می‌توانیم ایران را آزاد و آباد کنیم. در این ‏راه به کسانی که هویت ایرانی خود را باور ندارند، ‏نباید اعتنا و اعتمادی کرد. این مهم را مردم در ایران ‏بهتر از من دورافتاده از ایران بیشتر و بهتر لمس ‏کرده‌اند.‏ ‏ ‏

‏«جاوید محمدرضا شاه» است چه بخواهند و چه ‏نخواهند، چون تاریخ قضاوت خود را بی‌پرده انجام داده ‏و می‌دهد. خوشبختانه تاریخ تنها درباره محمدرضا ‏شاه قضاوت نمی‌کند بلکه همه ما زیر قضاوت تاریخ ‏خواهیم رفت چه خوب و چه بد!‏

یادش گرامی و روحش شاد.‏

دیدگاهتان را بنویسید