تحریم‌های اقتصادی و اثرات آن بر سیاست گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی

  آیا کسانی که امروز برای رفع تحریم‌های اقتصادی در تلاش هستند این مسئولیت را قبول خواهند کرد که با لغو تحریم‌های اقتصادی، ایران در خطر حمله نظامی قرار خواهد گرفت و یا اینکه دوباره این افراد تلاش خواهند کرد تا اشتباهات خود را به گونه دیگری برای مردم توجیه کنند! راه‌حل برای گریز از جنگ، گذر کردن کامل از صنایع اتمی در ایران هست که نه سودی به ساکنان امروزی ایران خواهد رسانید و نه آیندگان خواهند توانست از آن استفاده‌ای ببرند. حق مسلم ایرانیان، آزادی، برابری حقوقی و رفاه اجتماعی هست که تاکنون هیچ گروهی در جمهوری اسلامی و یا گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی به آن نپرداخته‌اند.
سکوت حاکم بر جو سیاسی داخل و خارج از کشور از روی ناامیدی به آینده نیست، بلکه سکوتی است که به‌طورکلی منتظر پوست‌اندازی سیاست در ایران هست. حقیقت‌گرایی و انسان‌گرایی می‌بایست که جانشین سیاست امروزی دولت و مخالفان آن بشود. تا آن زمان سکوت بهترین فریاد ایرانیان بر سر جمهوری اسلامی و گروه‌های مخالف جمهوری خواهد بود.

قبل از برقراری تحریم‌های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی تأکید بر این بود که تحریم اقتصادی بهترین گزینه موجود برای غرب در رابطه با برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی خواهد بود. در آن هنگام تنها گزینه‌ای که غرب و مخصوصاً اسرائیل در برابر برنامه ساختن بمب اتمی جمهوری اسلامی ‌داشتند، حمله نظامی به ایران بود. در ماه نوامبر سال دو هزار و هشت میلادی به همراه تنی چند از هموندان حزبی و غیر حزبی گفتگویی با آقای دِیْو رایکِرد نماینده ایالت واشنگتن در مجلس نمایندگان امریکا داشتیم. در آن گفتگو تنها کلامی که از طرف من بیان شد این بود که «آخوند همانند دیگر کاهنان، فقط خداپرست نیست، بلکه پول‌پرست نیز هست و تحریم اقتصادی علیه جمهوری اسلامی، آخوندها را به زانو درخواهد آورد. ما نمی‌توانیم در تصمیم‌های اشتباهی که شما آمریکایی‌ها در سیاست خارجی خود می‌گیرید دخالتی بکنیم، ولی امیدوارم یک‌بار هم که شده اشتباهی به نفع مردم ایران بکنید و آن‌هم تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی هست.» با برقراری تحریم‌های اقتصادی مختلف از سوی اروپائیان و امریکا و همچنین شورای امنیت سازمان ملل که روسیه و چین حامی جمهوری اسلامی از حق وتوی خود ‌به نفع جمهوری اسلامی استفاده‌ای نکردند، سایه جنگ و ویرانی از روی ایران به کناری رفت.

کاغذ پاره‌های غرب عاقبت شریان اصلی پایدار ماندن جمهوری اسلامی را به حدی فشرد که تمامی مافیای جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در خارج از کشور را دوباره باهم متحد کرد. از آن زمان به بعد تنها صدایی که شنیده می‌شود، «اقتصاد مقاومتی» و «مذاکره با امریکاست»!
اقتصاد مقاومتی شعاری بیش نیست و بیشتر مصرف داخلی دارد. رژیمی که بیش از سه دهه تنها دزدی، دروغ‌گویی و چاپلوسی را در سطح جامعه گسترش داده و هیچ کارخانه و تولیدی بازمانده از گذشته را از برکت مصادره انقلابی و ورشکستی در امان نگذاشته، چگونه خواهد توانست، ندانم‌کاری‌های تمامی عمر نکبت‌بار خود را که تنها با درآمد نفت ایران به سرکرده جبران کند؟ «اقتصاد مال‌ خر است» روایتی شیعه و غیرقابل انکار تا ابدیت هست، زیرا هیچ‌گاه آخوند به‌اشتباه خود اعتراف نخواهد کرد! اگر آخوندی به‌اشتباه خود اعتراف کند، این باور را می‌پروراند که اشتباهات دیگری هم کرده و خواهد کرد!
مذاکره با امریکا با اینکه جمهوری اسلامی و امریکا روابط دیپلماتیک باهم ندارد، همیشه در جریان بوده. چه از طریق مستقیم و چه از طریق لابی‌گران جمهوری اسلامی در غرب. آنچه باعث شد که خامنه‌ای مجبور شود تن به مذاکره از طریق یکی از وزیران رئیس‌جمهور منتخبش بدهد، تنها ادامه تأمین مالی دستگاه سرکوبش هست. در سالروز انقلاب اسلامی حتی خامنه‌ای نتوانست ساندیس‌خورها را به دور خود جمع کند. بدون پشتوانه مالی از درآمد نفت ایران، جمهوری اسلامی نخواهد توانست دستگاه‌های اطلاعاتی، امنیتی و سرکوبگر خود را مجبور به ادامه کار کند. بدون پول خامنه‌ای رهبری پوشالی برای اهل اختلاس، تجاوز جنسی و پول‌های کثیف خواهد بود که خودش هم به رهبری‌اش اعتقادی نخواهد داشت.

موقعیت به‌دست‌آمده و پیامدهای جانبی آن توانست چهره گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی را از پس پرده به بیرون آورد. تنها کافیست عملکردها را به زیر ذره‌بین خرد فردی برد.

از زمان شروع تحریم‌های اقتصادی به دو علت گوناگون ندایی از طیف جدایی‌طلب، هویت‌ساز و یا فدرال‌چی‌ها به گوش نمی‌رسد. آنان به‌یک‌باره جوهر قلم‌هایشان خشک شده، زبانشان لال و چهره‌هایشان بی‌هویت‌تر از آنچه بود، گشته. چه رابطه‌ای مابین تحریم‌های اقتصادی و عملکرد فدرال‌چی‌ها وجود دارد؟ هم از سوی جمهوری اسلامی و هم از سوی غرب بخصوص اسرائیل دو نیروی موازی و گاه مختلط باهم فدرال‌چی‌ها را تأمین مالی می‌کردند. جمهوری اسلامی برای ترساندن مردم از تجزیه ایران بعد از سرنگونی‌اش و غربیان برای تضعیف جمهوری اسلامی فدرال‌چی‌ها را تغذیه رایگان می‌کردند! شناختن مأموران غربی زیاد سخت نبود، زیرا آن‌ها از سوی رسانه‌های دولتی غرب می‌توانستند دیدگاه‌های خود را به‌راحتی به مردم القا کنند و شناسایی‌شان سهل و آسان بود. شناختن مأموران جمهوری اسلامی که خود را فدرال‌چی معرفی می‌کردند و به درون کشور رفت‌وآمد داشتند کمی سخت‌تر بود، زیرا کمتر از مأموران غربی چهره‌شان برای مردم آشکار شده بود. با شروع مذاکرات هسته‌ای سروصدای مأموران دو طرف خوابید. مأموران جمهوری اسلامی دیگر منبع تغذیه مالی نداشتند و مأموران غربی به دستور اربابانشان برای رسیدن به یک توافق هسته‌ای به گوشه‌ای رانده شدند و به قولی در آب‌نمک دوران استراحت رسانه‌ای خود را می‌گذرانند تا نتیجه مذاکرات هسته‌ای معلوم شود.

گروه‌های انقلابی چپ‌گرا و یا همان مبارزان جنگ‌های چریکی سابق، قبل از برقراری تحریم‌های اقتصادی هم‌زبان با اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی پناهنده شده به غرب بودند. آن‌ها برای از بین بردن گروه‌های سرنگونی خواه جمهوری اسلامی و ترور شخصیت که در اتحاد جماهیر شوروی سابق آموخته بودند از هیچ فرصتی نگذشتند و تا برقرار شدن تحریم‌ها تنها به توجیه اشتباهات تاکتیکی خود درگذشته سرگرم بودند. برای آن‌ها سازمان‌دهی چپ نوین ایران در یک حزب سیاسی چپ‌گرا و جمهوری‌خواه هدف اصلی‌شان شده بود، اما بعد از شروع تحریم‌های اقتصادی پشتوانه مالی‌شان برای ساختن یک حزب سیاسی به مانند سرابی زودگذر از بین رفت و نتوانستند پیوندی استوار و گسترده مابین خودشان به وجود آورند. اشتباه فاحش گروه‌های انقلابی چپ‌گرا در این است که یک حزب سیاسی نیاز به اندیشه و آینده‌نگری دارد و نه منابع مالی! سران چپ انقلابی ولی توانستند با کمک لابی‌گران یا همان اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی اجلاس‌های اقتصادی متعددی را با حضور کمپانی‌های نفتی و تولیدی که فروشندگان همیشگی به جمهوری اسلامی بودند، ترتیب دهند. در این اجلاس‌ها سعی شد که از طریق این کمپانی‌ها به سیاستمداران غرب فشار کاذبی برای رفع تحریم‌های اقتصادی وارد نمایند. با طولانی شدن مذاکرات و کش‌دار شدن آن، از نظر مالی دیگر توانی در چپ‌گرایان برای ادامه این اجلاس‌ها باقی نماند. آنان از کشتار‌های دهه شصت جمهوری اسلامی به‌راحتی گذر کردند ولی هنوز برای دو سه نفر از هم‌کیشان خود که در زمان محمدرضا شاه اعدام‌شده‌اند، سالگرد می‌گیرند و کاغذ سیاه می‌کنند و بدین‌صورت جنایات جمهوری اسلامی را با وضوی لنینی از روی خود می‌شویند و فراموش می‌کنند. چپ ایران دیگر طرفدار زیادی ندارد و نسل آن‌ها نتوانسته حداقل برای آینده خود زیربنای مستحکمی بسازد.

موج‌سواران سیاسی که خود را سکولار دموکرات (سکولارهای سبز سابق) می‌نامند بعد از جنبش سبز به وجود آمدند و می‌خواستند که رهبری مردم خسته شده از بی‌خردی آخوندی را به دست خود بگیرند، سکولار دموکرات‌ها در رابطه با تحریم‌های اقتصادی هیچ دیدگاهی تاکنون از خود ارائه نداده‌اند و علت این عدم علاقه به اقتصاد را با ناآگاهی خود از علم اقتصاد توجیه می‌کنند. آنان تنها به واژه‌سازی روی آورده‌اند و سردرگم در خواست‌های مردم برای کشوری داری مدرن و امروزی و آینده‌نگری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به تحلیل موقعیت خویش مشغول‌اند. گاه مشروطه‌خواه می‌شوند و گاه مصدقی و گاه فدرال‌چی دوآتشه و گاه در بادهای رسانه‌ای قایق به‌گل‌نشسته خود را بادبانی می‌کنند تا از یادها نروند. با طولانی‌تر شدن مبارزه، ولی صیقل زمانه آنان را هم با «لحظه حقیقت» خود رودررو خواهد کرد.

طرفداران پادشاهی به دو دلیل، تنها حامیان برقراری تحریم‌های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی بوده و هستند، زیرا زمانی ما ایرانیان باید بدون درآمدهای نفتی بتوانیم اقتصاد نوین و آزاد خود را بنا کنیم. برای ما مشروطه خواهان تحریم اقتصادی بهتر از حمله نظامی و تجزیه ایران به دست غربیان هست. تجربه عراق به ما نشان داد که غرب تنها برای دریافت نفت ارزان و دفاع از منافع ملی خود از هر نوع انسان کشی هراسی ندارد و زیربناهای لجستیکی و صنعتی کشور را با بمباران‌های مداوم خود در جنگی نابرابر از بین خواهد برد تا به منابع زیرزمینی ایران دستیابی پیدا کند.
ایران قبل از هر چیزی به یک اقتصاد آزاد در داخل و یک بانک مرکزی مستقل از سیاست برای ثبات دائمی در ارزش «ارز ملی» در سطح جهان احتیاج دارد که باوجود جمهوری اسلامی رسیدن به آن غیرممکن خواهد بود. درآمدهای دولت می‌بایستی آشکار باشند و همچنین مخارج دولت قابل‌کنترل. تاکنون کسی نتوانسته است از جمهوری اسلامی حساب کشی کند (هیچ دزدی در جهان تاکنون حسابی به کسی پس نداده) که درآمدها و مخارج کشور چگونه تقسیم‌بندی می‌شوند! گفتاروند روس‌ها که می‌گوید «اعتماد خوب هست ولی کنترل بهتر است» باید سرمشقی شود برای اداره کشور در آینده، چه جمهوری اسلامی بماند و چه نماند، دخل‌وخرج دولت باید برای تمامی ایرانیان روشن و بدون روزنه آشکار باشد.

جنجال حاکم بر رسانه‌ها برای برداشتن تحریم‌های اقتصادی علیه مافیای جمهوری اسلامی به صورتی می‌خواهد نشان دهد که فشار بر مردم استوارشده درحالی‌که قبل از تحریم‌های اقتصادی همه این نابسامانی‌های اقتصادی وجود داشته و تغییری در روند بی‌لیاقتی و تقسیم ثروت‌های کشور مابین خودی‌ها در جمهوری اسلامی به وجود نیامده است. تا زمانی که سیاست در ایران، زمینی و واقعیت‌گرا نشود، هیچ‌گونه بهبودی در تقسیم ثروت در ایران حاصل نخواهد شد. واقعیت خطرناک را نمی‌توان کتمان کرد، به جمهوری اسلامی هیچ اعتمادی نمی‌توان داشت. بعد از رفع تحریم‌های اقتصادی سران جمهوری اسلامی می‌خواهند هر چه زودتر به سلاح اتمی دستیابی پیدا کنند. در آن هنگام جنگ ویرانگر تنها گزینه‌ای خواهد بود که غرب علیه جمهوری اسلامی به کار خواهد برد. تا زمانی که تحریم‌ها پایدار هستند خطر حمله نظامی ایران را تهدید نخواهد کرد و همچنین دزدی‌های آیت‌الله‌ها از بیت‌المال هر روز بیشتر برای مردم هویدا می‌شوند.
آیا کسانی که امروز برای رفع تحریم‌های اقتصادی در تلاش هستند این مسئولیت را قبول خواهند کرد که با لغو تحریم‌های اقتصادی، ایران در خطر حمله نظامی قرار خواهد گرفت و یا اینکه دوباره این افراد تلاش خواهند کرد تا اشتباهات خود را به گونه دیگری برای مردم توجیه کنند! راه‌حل برای گریز از جنگ، گذر کردن کامل از صنایع اتمی در ایران هست که نه سودی به ساکنان امروزی ایران خواهد رسانید و نه آیندگان خواهند توانست از آن استفاده‌ای ببرند. حق مسلم ایرانیان، آزادی، برابری حقوقی و رفاه اجتماعی هست که تاکنون هیچ گروهی در جمهوری اسلامی و یا گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی به آن نپرداخته‌اند.

سکوت حاکم بر جو سیاسی داخل و خارج از کشور از روی ناامیدی به آینده نیست، بلکه سکوتی است که به‌طورکلی منتظر پوست‌اندازی سیاست در ایران هست. حقیقت‌گرایی و انسان‌گرایی می‌بایست که جانشین سیاست امروزی دولت و مخالفان آن بشود. تا آن زمان سکوت بهترین فریاد ایرانیان بر سر جمهوری اسلامی و گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید