تنها خیری که از خمینی به مردم ایران رسیده «ایام ارتحال امام راحل»، «ارتحال پارتی» یا «ارتحال هالیدی» خوانده میشوند. امسال با برخورد این تعطیلات به آخر هفته مردم، مرگ خمینی را خشن گرفتهاند. در شمال ایران جایی دیگر در مسافرخانهها و هتلها پیدا نمیشود. دارندگان ویلا در شمال میهمانهای فراوانی را باید پذیرائی کنند. مرگ خمینی تبدیل به یک جشن ملی شده! گرچه مقبره خمینی از تاجمحل در هندوستان بزرگتر و باشکوهتر ساختهشده ولی بازدیدکنندگان چندانی را به خود جلب نکرده و تبدیل به استراحتگاهی برای مراجعهکنندگان به گورستان تهران شده است. بااینکه اطرافیان خمینی میخواهند او را انسانی بزرگوار و عاری از خشونت نشان دهند ولی توانایی ایجاد روایت و حدیث را دیگر از دستدادهاند، زیرا در دوران رسانههای اینترنتی دیگرکسی دروغهای آیتاللهها و حجتالاسلامها را درباره خمینی باور نخواهند کرد. آن زمانی که تاریخنگاری در دست آخوندها بود و هر چه دروغ برای کلاه گذشتن بر سر مردم به هم میبافتند سپریشده و حداقل از بعد از جنگ جهانی دوم، جهان دارای تاریخنگارانی شده که با منطق و حقیقت سروکار دارند و نه با حدیث و روایت برهم بافته.
دانیال خندهرو: مشغول خواندن سر تیتر روزنامههای صبح ایران در سایت خبری امروز نما بودم که عکسی توجه من را به خود جلب کرد. مأموران سیاهپوش شهرداری و برخورد خشن و غیرفرهنگی آنان با دستفروشان خیابانی. قصدم این نیست که بگویم این مأموران از قشر پایین یا تحصیلنکرده کشورند زیرا که در صورت وجود کد اخلاقی، آموزش و درخواست اجرای آن، دیگر تحصیلات معیار سنجش رفتار اجتماعی نیست. شهردار و بالاتر از آن، دولت است که خط دهنده چگونگی رفتارهای اجتماعی مأموران خود است. دلیل برخورد شهرداری با دستفروشان میتواند حمایت از مغازهداران (قشر حامی دولت زیرا تورم و گرانی آنان را ثروتمندتر میکند) یا عدم پرداخت مالیات بر درآمد از سوی خردهفروشان خیابانی باشد، دلیلی که کمتر موجه است زیرا مالیات در ایران تعریفنشده است. اندکی پسازآن در سایت روزنامه استاندارد بلژیک مشغول خواندن اخبار کشور محل سکونت خود بودم که طرح پیشنهادی حزب لیبرالهای هلندیزبان بلژیک نظرم را جلب کرد. معافیت از پرداخت مالیات برای افرادی که قصد دارند کمی درآمد بیشتر داشته باشند. بسیاری از دانشجویان یا بازنشستگان در این کشور، عصرها به پرستاری از بچه یا پخت شام برای همسایگان (خانوادههایی که به دلیل شاغل بودن زن و مرد فرصتی برای آشپزی ندارند) میپردازند. طبق طرح پیشنهادی هر شهروند جدا از حقوق دریافتی (درآمد حاصل از کار اول یا دوم، حقوق بیکاری یا بازنشستگی) در صورت اعلام کردن فعالیت خود به دولت تا سقف پانصد یورو در ماه از پرداخت مالیات معاف است. در حکومتی بهمانند جمهوری اسلامی که خود مسبب بیکاری شهروندان است، بهجای اشتغالزایی یا کاهش فشار هزینهها با کمک راهکارهای مختلف از قبیل دستفروشی که بهتنهایی جوابگوی هزینههای یک خانوار نیست، مأموران خود را بهمانند موجی کوبنده بر سر آنان خراب میکند. حکومتی دیگر زمینه اشتغال را فراهم میکند و یا در صورت ناتوانی راهکارهای کسب درآمد را بر شهروندان خود نمیبندد.
بهمن زاهدی: تنها خیری که از خمینی به مردم ایران رسیده «ایام ارتحال امام راحل»، «ارتحال پارتی» یا «ارتحال هالیدی» خوانده میشوند. امسال با برخورد این تعطیلات به آخر هفته مردم، مرگ خمینی را جشن گرفتهاند. در شمال ایران جایی دیگر در مسافرخانهها و هتلها پیدا نمیشود. دارندگان ویلا در شمال میهمانهای فراوانی را باید پذیرائی کنند. مرگ خمینی تبدیل به یک جشن ملی شده! گرچه مقبره خمینی از تاجمحل در هندوستان بزرگتر و باشکوهتر ساختهشده ولی بازدیدکنندگان چندانی را به خود جلب نکرده و تبدیل به استراحتگاهی برای مراجعهکنندگان به گورستان تهران شده است. بااینکه اطرافیان خمینی میخواهند او را انسانی بزرگوار و عاری از خشونت نشان دهند ولی توانایی ایجاد روایت و حدیث را دیگر از دستدادهاند، زیرا در دوران رسانههای اینترنتی دیگرکسی دروغهای آیتاللهها و حجتالاسلامها را درباره خمینی باور نخواهند کرد. آن زمانی که تاریخنگاری در دست آخوندها بود و هر چه دروغ برای کلاه گذشتن بر سر مردم به هم میبافتند سپریشده و حداقل از بعد از جنگ جهانی دوم، جهان دارای تاریخنگارانی شده که با منطق و حقیقت سروکار دارند و نه با حدیث و روایت برهم بافته.
دانیال خندهرو: نبراسکا، نوزدهمین ایالت آمریکایی است که حکم اعدام را از قوانین جزایی خود حذف کرد. خبری که فعالان و سازمانهای حقوق بشری را خوشحال و امیدوار به حذف این مجازات از قوانین تمامی کشورها کرد. ایالاتمتحده و سیستم فدرال این کشور، این صلاحیت را به دولتهای محلی داده است که تعیینکننده برخی قوانین جزایی در محدوده ایالتی خود باشند. فدرالیسم در کنار برخی نکات مثبت بسیاری نکات منفی نیز دارا است که نمونه ذکرشده -حکم اعدام ایالتی- یکی از موارد آن است. این نکته را نیز باید در نظر داشت که موفقیت فدرالیسم در برخی از کشورها ضمانتی برای موفقیت آن در ایران نیست.
بهمن زاهدی: «لنین هم در مبارزه علیه روسیه تزاری کمک آلمان را که هدفش ایجاد بیثباتی در روسیه بود پذیرفت. جمهوری اسلامی هم هدفش بیثباتی رقبای غربیاش است و ما هم از این فرصت که تهران در اختیار چپهای اروپا گذارده است استفاده میکنیم.» گوینده این جملهها در پاسخ روزنامهنگاری که از او پرسید: آیا میدانید دست جمهوری اسلامی به خون همنظران چپگرای شما آغشته است گفته: «سیاست اینچنین است و پر از تضاد.»
آنچه را که خوانید کوتاه شده مقالهای در کیهان لندن هست. چپگرایان اروپا هم از جمهوری اسلامی یارانه میگیرند؟! تمامی دنیا باج خود را از جمهوری اسلامی میستانند و تنها این ملت ایران است که باید برای موجودیت نامیمون جمهوری اسلامی به آخوندهای حکومت باج بدهند. زمانی میگفتند که جیب آخوندها ته ندارد و هر چه به آنها پول بدهید جیب آنها پر نخواهد شد ولی اکنون جیبهای آخوندها آنچنان پرشده که لابیگران کشورهای اروپایی، مجلس اروپا، مجلس نمایندگان و مجلس سنای امریکا بدون کمک مالی جمهوری اسلامی بیکار خواهند شد.
چپگرایانی که هنوز به خاطر نفرت ایدئولوژیکی خود به پادشاه فقید ایران با جمهوری اسلامی همکاری میکنند، شاید بهمانند همین چپگرای اسپانیایی میاندیشند و برایشان پول مهمتر از سوسیالیسم شده و دریافتهاند که تا کاپیتال وجود نداشته باشد، سوسیالیسم کاغذ پارهای پیش نیست! چپگرایان ایران (نه همگی آنان) در زمان محمدرضا شاه یا پول از اتحاد جماهیر شوروی دریافت میکردند و یا صدام حسین به آنان اسلحه میداد. شاید برای چپگرایان ایران نوکری کردن بیگانگان تنها هدف مبارزهشان بوده و هست!
افشار مختاری: انتخابات غیرآزاد معنی ندارد و انتخابات نیست، اگر انتخابات شد یعنی آزاد است، اگر انتخابات به معنی واقعی کلمه بود یعنی در آن رقابت است. این گفتههای حسن روحانی در بین فرمانداران در جمهوری اسلامی است که بیگمان برای آخوندی که سرباز ولیفقیه است و برای فرماندارانی که بالا کشیده شده با رانت دولتی و ولایت هستند تنها همین چشمداشت را میتوان دید که نوآوری در سخن هست اما خالی از اندیشهای که حقوق شهروند بالاترین جای را در آن خواهد داشت. تعریف تازه از انتخابات از سوی حسن روحانی تنها بخش شرکت در یک گزینش را در برمیگیرد که همه آزادند بر پایه سن در آن رأی به صندوق بریزند نه یک فرایند انتخاباتی که برگزیده شدن و برگزیدن از حقوق شهروندی است.
سرشت جمهوری اسلامی و همه روزیخورانش به سبب کجاندیشی در جنگ با آزادی بوده و خواهند بود. واژهای که میدان را برای اندیشه دینی که نه پرس اما باور کن را از مریدانش میخواهد تنگ نموده. دور ماندن از دنیای آزاد و توخالی بودن قوانین در رژیم آخوندی تنها یک چاره برای ژست سیاسی میگذارد، خوانش بر پایه نیاز برای ماندن در قدرت هرچند دور از اندیشه ورزی در جهان آزاد باشد.
اگر انتخابات شد یعنی آزاد برای بخشی است که نامزد انتخابات هستند، چون میتوانی هر چه میخواهی به رأیدهندگان نوید دهی اما اگر از برآورد شدن آنها ناتوان بودی جای نگرانی نیست چون کافی است نماینده شایسته ولایت باشی تا نیازی به پاسخگوی نداشته باشی. این خوانشهای تازه از انتخابات و آزادی در آن برای دادن مشروعیت به هر آنچه این رژیم به نام انتخابات برگزار نموده از جنس خیانتهای خاتمی به رأیدهندگانش هست. حسن روحانی مانند احمدینژاد برای برپانمودن یک جریان سیاسی به هر شیوهای که از آن برآید دست میزد، بدون نگاه به اینکه جریان سیاسی، بستر از پیش به وجود آمده در میان مردم را نیاز دارد که با سخنان بیپایه و قوانین دورمانده از اندیشه آزاد، نمیتوان به آن رسید.
در بخش دیگری از گفتههای روحانی از انتخابات واقعی و رقابت در آن میگوید که باید پرسید رقابتی که در آن شورای نگهبان سد نامزدی شهروندان میشود و رانت قدرت و پول بر سرنوشت صندوق رأی اثر میگذارد از یکسانی فرصت و ابزار برای همه و نبرد برابر در میان هم آوردن یک شوخی رنجآور است که همه حکومتها در جمهوری اسلامی با بیشرمی در پایان نمایش انتخابات به انجام و شیوه برگزاری آن، بر خود بالیدهاند. نخستین گام برای انتخابات آزاد نبود جمهوری اسلامی است که برای رسیدن به آن گسترش گفتمان لیبرال دمکراسی در میان مبارزان خواهان کنار زدن این رژیم است.
بهمن زاهدی: پانزده خرداد ۱۳۴۲ مجموعه وقایعی است که در پی بازداشت روحالله خمینی در انتقاد به لایحهٔ انجمنهای ایالتی و ولایتی منجر به تظاهرات در تهران و قم علیه دولت اسدالله علم شد. نهضت آزادی به ریاست مهدی بازرگان به پشتیبانی از خمینی و از تظاهرات برخاست و علیه اصلاحات انقلاب شاه و مردم، بهویژه اصل اول یعنی اصلاحات ارضی و اصل پنجم آن یعنی اصلاح قانون انتخابات ایران (حق رأی زنان) اعتراض و شورش کرد. اصل پنجم انقلاب سفید، اصلی بود که برای دادن آزادی به زنان و در دادن حق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان در انتخاب کردن و انتخاب شدن در انجمنهای استان و شهرستان، دو مجلس شورای ملی و مجلس سنا و انتخابات در هر سطح انتخاباتی دیگر در کشور نوشتهشده بود. در تکمیل قوانین برای حمایت و آزادی زنان، قانون حمایت خانواده نیز به تصویب رسید که خمینی آن را نیز خلاف قوانین اسلام خواند. ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را خمینی و هوادارانش بهعنوان نقطه عطف در آغاز انقلاب اسلامی میشمارند و در ایران امروز یکی از تعطیلات رسمی به شمار میآید. (دانشنامهٔ آزاد)
انقلابی که پایههای اصلی آن در نابرابری حقوق زنان و مردان قرارگرفته هیچگاه نخواهند توانست به برابری حقوقی زنان و مردان ایران برسد. انقلاب اسلامی به پایان خود نزدیک میشود ولی به علت طولانی شدن این مبارزه خیلی از افراد یا در میان ما نیستند و یا از نفس افتادهاند. نگاه ما میبایستی بهسوی جوانانی باشد که تلخیهای مبارزات فرسایشی و بی ثمره چندین نسل گذشته را تجربه نکردهاند و خوشبختانه تجربه هم نخواهند کرد، زیرا ناکامیهای نسلهای گذشته در عدم آیندهنگریهای مردمی و ایران دوستانه خلاصهشده بود که به همراه جمهوری اسلامی آن تلخکامیها به تاریخ خواهند پیوست. چه زمانی جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت را جوانان ایران تعیین خواهند کرد. در این میانه رهبران خود نامیده و سیاست پیشگان خودباخته نمیتوانند مانند «جنبش سبز» مردم را گمراه کنند، زیرا اعتمادی که مردم به آنان داشتهاند از بین رفته. تنها مشکل مردم دو رسانه «صدای امریکا» و «بیبیسی» خواهند بود که از طرفداری کردن از دستنشاندگان دولتهای خود در ایران دستبردار نیستند.