گفتگوهای هفتگی (هفته سوم مرداد)

« آن نظام سیاسی که ما آن را مشروطه ترجمه می‌کنیم بر پایه ایده تقسیم قدرت قرار دارد. تقسیم قدرت هنگامی صورت گرفته است که چند حامل قدرت و یا چند ارگان دولتی در اعمال قدرت سیاسی و تبیین اراده دولتی مستقل از یکدیگر سهیم و شریک باشند. لذا وظایف و عملکردهای این حاملین قدرت تحت مراقبت و کنترل متقابل قرار دارد، زیرا هنگامی‌که قدرت سیاسی تقسیم‌شده باشد، ناگزیر اعمال آن نیز بین ارگان‌های متفاوت تحت کنترل قرار دارد. این‌یک حقیقت انکارناپذیر و تقریباً بدیهی است که وقتی دو نفر در یک تصمیم‌گیری شریک باشند، یکی نمی‌تواند عقیده خود را به‌تنهایی به کرسی بنشاند و با تقسیم و کنترل قدرت سیاسی است که ارزش مرکزی و بنیادی در نظام سیاسی مشروطه یعنی آزادی جلوه می‌کند و توانایی عرض‌اندام را می‌یابد و اِلا در چهارچوب یک جامعه دولتی که تمام قدرت سیاسی در یکدست متمرکز بوده و نتیجتاً، اعمال آن بدون مراقبت متقابل باشد، محلی برای بروز واقعی آزادی باقی و بجا نمی‌ماند.» (مشروطه نوین)

بهمن زاهدی: واژه «آیت‌الله» پس از تشکیل حوزه علمیه قم در سال ۱۳۰۱ توسط شیخ عبدالکریم حائری معمول شده و پیش از آن تاریخ چنین لقبی را به کسی نمی‌دادند و روحانیون شیعه بیشتر با واژه «خواجه» خود را معرفی می‌کردند. هیچ اندیشه‌ای را روحانیان شیعه از روی عقل و خرد بررسی نمی‌کنند، بلکه تنها برای منافع شخصی خود و ترویج اسلام خود درآوردی شیعه باهم به رقابت می‌پردازند. هر فردی که از حوزه علمیه قم بتواند رعیت (مقلدین) بیشتری را به دور خود جمع کند به‌عنوان مرجع تقلید شناخته می‌شود. البته بعد از انقلاب اسلامی این روایت هم به کناری گذاشته‌شده و هرکسی که بیشتر بتواند دزدی، اختلاس، کلاه‌برداری، تجاوز جنسی و اعمال غیرانسانی مرتکب شود واژه «خبرگان» را با خود یدک می‌کشد. رهبر این افراد که بتواند این جنایت‌کاران را به دور خود جمع کند «ولی فقه» نامیده می‌شود. فعلاً خواجه خامنه‌ای توانسته به رهبری بسترسازان حوزه علمیه قم برسد که مقامی والا در اسلام شیعه اثناعشری افسانه‌ای به شمار می‌آید. ازآنجایی‌که شتر در اسلام به‌عنوان واحد پولی شناخته‌شده، ازاین‌پس می‌توان لقب شتر‌الله را به مراجع تقلید اسلام دروغین پیشکش کرد، برای مثال: «خواجه شتر‌الله علی خامنه‌ای رهبر مافیای جمهوری اسلامی».

یکى به نعل یکى به میخ!
دانیال خنده‌رو: سخنرانى باراک اوباما در دانشگاه واشنگتن را نه می‌توان دفاع از توافق هسته‌ای نامید و نه مخالفت. از ریاست جمهورى آمریکا و برنده نوبل صلح بیشتر از یکى به نعل کوبیدن و یکى به میخ انتظار می‌رفت. گفته‌های رییس‌جمهور اوباما نه خریدارى میان دلواپسان و اعتدال‌گرایان داشت و نه باعث تغییر نظر جمهورى خواهان آمریکا گشت؛ سناتور دموکرات چاک شومر نیز پس از سخنرانى دانشگاه واشنگتن به جمع مخالفان توافق هسته‌ای اضافه و کار را براى وتو از سوى اوباما دشوارتر کرد. اگر ایالات‌متحده آگاه به حامى تروریسم بودن جمهورى اسلامى و افزایش توانایى رژیم اسلامى در تقویت حزب‌الله و حماس پس از آزاد کردن پول‌های بلوکه‌شده است، پس چه توافقى! اگر حرف‌های بنیامین نتانیاهو حرف‌های جدیدى نیست و اسراییل این آزادى را خواهد داشت تا در هرلحظه چه از راه دور و چه از نزدیک از خود در مقابل آیت‌الله‌ها دفاع و به ایران حمله نظامى کند پس چه جلوگیرى از یک جنگ در خاورمیانه! درگیرى اسراییل با ایران به معناى وارد شدن بدون قید و شرط آمریکا به جنگ است. سخنان گفته‌شده در دانشگاه واشنگتن، مهر تائید بر اشتباه تاریخى خواندن توافق از سوى اسراییل است. اگر با یک مخفی‌کاری از سوى رژیم تهران چاره‌ای جز حمله نظامى نیست، پس چه توافقى چه کشکى، چه دوغى! سرنوشت توافق هسته‌ای به انتخابات ریاست جمهورى آمریکا گره‌خورده است; پیروزى هیلارى کلینتون خشنودى اروپا و رژیم ملایان را در پى خواهد داشت اما پیروزى دونالد ترامپ (احمدی‌نژاد آمریکا) و اظهارات ضد خارجی و ضد زن او به نفع هیچ‌کس نیست. با وتوى کنگره توافق به‌مانند توپى خواهد شد که به زیر آن زده می‌شود و تا پایان دوران ریاست جمهورى باراک اوباما این توپ به زمین نخواهد آمد.

بهمن زاهدی: بعد از توافق هسته‌ای مابین جمهوری اسلامی و کشورهای پنج به‌اضافه یک، نوبت به توافق داخلی مابین مافیای جمهوری اسلامی رسیده است. رئیس بانک مرکزی جمهوری اسلامی از دو نوع پول قابل‌دسترس و پول غیرقابل‌دسترس صحبت می‌کند، زیرا در زمان احمدی‌نژاد مقدار زیادی از پول‌های که تحریم شده بودند از بانک مرکزی وصول‌شده و وارد بازار گردیده و بانک مرکزی اول باید آن پول‌های خرج شده را جایگزین کند. قسمت دوم پول‌ها که قابل‌دسترس هستند اول باید مابین سپاه، بیت رهبری، حزب‌الله لبنان، دولت سوریه و غیره تقسیم شوند تا مابقی اگر چیزی ماند به سیستم اقتصاد مقاومتی دولت روحانی تزریق شود. به همین دلیل حسن روحانی نمی‌تواند رقمی را که بعد از رفع تحریم‌های اقتصادی به دولت وی می‌رسد از هم‌اکنون به مردم ارائه دهد. کلاه‌شرعی تحریم‌های اقتصادی آن‌چنان گشاد است که برای پر کردن آن الله هم درمانده شده و استعفای خود از خدایی مسلمانان را شخصاً به خامنه‌ای تقدیم کرده و خود را از هرگونه مسئولیتی مبرا اعلام کرده! الله را هم خامنه‌ای به معرض فروش خواهد گذاشت، زیرا «الله» در اسلام ابزاری برای فریب مردم بیش نبوده و نیست.

افشار مختاری: نمی‌تواند در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کند، اما نامزد انتخابات مجلس خبرگان خواهد شد. ابن چنین خواستی از سوی رفسنجانی مانند همیشه نشان می‌دهد که باور به پایداری نظامش او را از هیچ تلاشی و در هرزمانی بازنخواهد داشت. برگزاری و شرکت در انتخاباتی که چهارچوب آن با فرایند آزاد در کشورهای پیشرفته همخوانی ندارد و تنها کاربردش برای بیرون از مرزهای کشور ایران، گرفتن ژست مردم‌سالاری است از گزینه‌های همیشگی این کارپرداز وفادار به رژیم غارتگر است. رفسنجانی گفته بسیار مهم و جزوه مهم‌ترین انتخابات است کلیشه‌ای برای همیشه از سوی همه سود بردگان از نظام اسلامی که بر پایه کاربردشان، سمت‌های گوناگون را در میان خود دست‌به‌دست نموده‌اند.
گویی تنها کرسی که برای او مانده تا با گدایی رأی از مردمی که باز بد و بدتر را در پیشرو دارند، خبرگان است. مجلس را اصلاح‌طلبان از او گرفتند، رئیس‌جمهوری را سپاه و وزارت کشور محمد خاتمی در یک دوره و شورای نگهبان نظام در دوری دیگر و خبرگان کنونی هم نیمه‌راه را برگزید تا یک ریاست برایش بماند. بازگشت به ریاست و گرفتن رأی از پای صندوق آمدگان او را در چه جایگاهی می‌گذارد که هم‌اکنون از آن سود نمی‌برد. کدام چالش را در پیش پای ولی‌فقیه، خبرگانی که او سرآمدش بوده قرار داده که می‌خواهد با دوباره گرفتن کرسی‌اش و چالشی نو، رهبر‌ش را پاسخ‌گو نماید. گمان می‌رود مرگ خامنه‌ای تنها راهی است تا ماندش در مجلس دستار بندان را به امید رفسنجانی تبدیل کرده البته اگر بار دیگر شکستش در برآمدن از سوی خامنه‌ای مانند سال ۸۴، رئیس تشخیص مصلحت نظام را دوباره به درگاه خداوندی که بارها ناامیدش کرده نکشاند.
رفسنجانی با پیگیری‌اش برای نگهداری این نظام هر بار بر بن‌بست‌ها در پیش روی مردم افزوده و هرروز از زندگی با خوشبختی دورشان نموده. او نمی‌خواهد و نه می‌تواند قوانین در جمهوری اسلامی را به سود حقوق شهروندی دگرگون نماید به همین سبب هر نوید گشایشی در این راستا مانند آنچه حسن روحانی گفته بود دغل‌بازی است و فرو کاستن از این خواسته‌ها که هر ایرانی سزاوار آن است، هموار نمودن راه برای جنایت‌کاران و غارت گران و ماندن جمهوری اسلامی است. آرزوی که هر سیاست‌بازی در این رژیم برای آقازاده خود، می‌خواهد.

بهمن زاهدی: اندیشه مشروطه‌خواهی به گروه خاصی تعلق ندارد، بلکه این اندیشه در بطن جامعه سیال است. ازاین‌روی پیروزی مشروطیت پیروزی مردم و شکست مشروطیت شکست همگان است.

« آن نظام سیاسی که ما آن را مشروطه ترجمه می‌کنیم بر پایه ایده تقسیم قدرت قرار دارد. تقسیم قدرت هنگامی صورت گرفته است که چند حامل قدرت و یا چند ارگان دولتی در اعمال قدرت سیاسی و تبیین اراده دولتی مستقل از یکدیگر سهیم و شریک باشند. لذا وظایف و عملکردهای این حاملین قدرت تحت مراقبت و کنترل متقابل قرار دارد، زیرا هنگامی‌که قدرت سیاسی تقسیم‌شده باشد، ناگزیر اعمال آن نیز بین ارگان‌های متفاوت تحت کنترل قرار دارد. این‌یک حقیقت انکارناپذیر و تقریباً بدیهی است که وقتی دو نفر در یک تصمیم‌گیری شریک باشند، یکی نمی‌تواند عقیده خود را به‌تنهایی به کرسی بنشاند و با تقسیم و کنترل قدرت سیاسی است که ارزش مرکزی و بنیادی در نظام سیاسی مشروطه یعنی آزادی جلوه می‌کند و توانایی عرض‌اندام را می‌یابد و اِلا در چهارچوب یک جامعه دولتی که تمام قدرت سیاسی در یکدست متمرکز بوده و نتیجتاً، اعمال آن بدون مراقبت متقابل باشد، محلی برای بروز واقعی آزادی باقی و بجا نمی‌ماند.» (مشروطه نوین)

هر فرد و یا گروه و هر حزبی که به رواداری در مقابل دگراندیشان خودباور داشته باشد و برای رسیدن به یک جامعه باز و امروزی در تلاش باشد چه بخواهد و چه نخواهد اندیشه مشروطه‌خواهی را در خود پرورانده است. لیبرال دموکراسی یا دموکراسی لیبرال هدف اصلی مشروطه خواهان شده. اگر در صدر مشروطیت آگاهی‌های فردی و گروهی به سطح امروزی خود شکوفا نشده بود، به‌این‌علت بوده که صیقل زمانه هنوز نتوانسته بوده، گوهر مشروطه‌خواهی را که در انسان‌گرایی، حقیقت‌گرایی و قانون‌گرایی خلاصه می‌شوند به‌مانند امروز زیر نور خردگرایی و تجربه عملی و علمی نمایان گرداند.
عامل اصلی تکامل در اندیشه مشروطه‌خواهی تجددطلبی و یا نوین‌بینی به همراه آگاهی طلبی مداوم خلاصه می‌شود. مشروطه‌خواهی در تمامی سطوح جامعه ایرانی نهادینه‌شده، چه آن‌هایی که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند و چه آنانی که سرنگونی‌خواه جمهوری اسلامی خود را نام نهاده‌اند و برای جامعه‌ای نوین و امروزی در تلاش‌اند «مشروطه‌خواه» هستند. این راز اندیشه مشروطه‌خواهیست!

دیدگاهتان را بنویسید