بااینکه جمهوری اسلامی کمکم به پایان عمر خود رسیده هنوز در اپوزیسیون انسجام بخصوصی دیده نمیشود. هر گروهی میخواهد رهبری مطلق را به خود اختصاص دهد. همراهی و همفکری در پایهگذاری آیندهای مشترک برای تمامی ایرانیان سرابی بیش نیست! هیچ گروهی نمیخواهد بهعنوان حزبی برای اکنون و آینده کشور مسئولیتپذیری از خود نشان دهد. سکولار دموکراتها بااینکه توان تشکیل یک حزب سیاسی را دارا میباشند، نمیتوانند از بت خودساخته خود گذر کنند. «احزاب سیاسی» پایههای اساسی جامعه مدنی آینده ایران را خواهند ساخت ولی این مهم هنوز برای رهبران خود نامیده واژهای ناآشناست!
دگر گروههای سیاسی یا چشمداشت به سازمانهای جاسوسی کشورهای غربی دارند و یا در گروههای چندنفری در انتظار معجزهای نشستهاند و با کاغذ سیاه کردن میخواهند موجودیت خود را به همگان ابلاغ کنند. دوران رهبرهای تکنفری دیرزمانی است که گذشته ولی این باور که همه ایرانیان یکدست هستند هنوز در افکار رهبران خود نامیده اپوزیسیون ریشهکن نشده.
به همین دلایل اصلاحطلبان جمهوری اسلامی در برلین، لندن و واشینگتن برای غرب تنها گزینهای هستند که میشود به روی آنها حساب باز کرد. با کنار رانده شدن سازمانیافته شاهزاده رضا پهلوی بهوسیله اطرافیان و کارمندان دفتر ایشان و درگیرهای رسانهای بیمنطق «شورای ملی» تنها امید برای انسجام ایرانیان در حال از بین رفتن است. خوشحالی سران جمهوری اسلامی و اصلاحطلبان صادراتی آنان به غرب بیمورد نیست! تا زمانی که اپوزیسیون جمهوری اسلامی منسجم نشوند مردم ایران جمهوری اسلامی را تحمل خواهند کرد و تا زمانی که رهبران خود نامیده اپوزیسیون از خر شیطان پیاده نشوند و قبول بکنند که ایران برای تمامی ایرانیان مهمتر از هر چیز دیگری هست، ایران آزاد نخواهد شد!
آیندگان چگونه از رهبران خود نامیده امروز ایران یاد خواهند کرد به گمانم از میزان درک رهبران اپوزیسیون فعلی جمهوری اسلامی خارج است!
دانیال خندهرو: بحران پناهندگى در اروپا شکل جدیدى به خود گرفته است، علاوه بر درگیرى میان سیاستمداران اروپایى بر سر چگونگى مقابله با آن، پای اختلافات ملیتی و مهمتر از آن نژادپرستان را نیز به این بحران بازکرده است. مجارستان به دستور نخستوزیر خود، اقدام به ساخت دیوارى حائل کرده است تا از ورود پناهجویانی که پیاده قصد ورود به خاک آن کشور را دارند جلوگیرى به عمل آورد. عدهای از نژادپرستان در یونان به قایقهای پناهندگان حمله کرده و اقدام به ضرب و شتم آنان و غرق نمودن قایق کردهاند. در هفته گذشته شبکه خبرى یورونیوز اقدام به پخش فیلمى نمود که در آن پناهجویان کشورهاى پاکستان، افغانستان و ایران با مشت و لگد مشغول به درآمدن از خجالت یکدیگر بودند. در بندر کاله (تونل مانش) پلیس هرروز اقدام به بازداشت تعداد زیادى از پناهجویانی میکند که قصد عبور از تونل و ورود به خاک انگلستان را دارند. آمار روزافزون آوارگان سورى و عراقى که به امید امنیت، راهى قاره سبز میشوند همراه با نکات مثبت و منفى بسیارى است که با در نظر گرفتن فشار مالى به مالیاتدهندگان در کشورهای اروپایی باعث گشته تا نکات منفی بر مثبت آن بچربد. کمبود محل اسکان، کمبود مدرسه، فشار مالى بر سیستم تأمین اجتماعى و خدمات رفاهى، تضاد فرهنگى ازجمله مواردى است که منجر به وقوع دو فرض خواهد شد:
١. رشد گروههای نژادپرست بهمانند پگیدا.
٢. قوى شدن انگیزه خروج از پیمان اتحادیه اروپا در میان کشورهای اروپای شرقی.
٣. گسترش کنترلهای مرزى و بسته شدن راههای ورود به اروپا بر روى پناهندگان.
بهمن زاهدی: سیاست عدم دخالت در جنگهای داخلی عراق، سوریه و لیبی که بهوسیله آمریکا و به نام «بهار عربی» معروف شدهاند در درازمدت سیل پناهجویان را بهسوی اروپا کشانیده. عراق و لیبی با دخالت نظامی آمریکا و اروپا و حمایت از افراطیون اسلامی وادار به جنگ داخلی شدند. اروپاییان در وهله اول میخواستند که تنها تحصیلکردههای سوریه و عراق را به اروپا راه دهنده و مابقی که کشاورزان و کارگران ساده سوری و عراقی هستند در ترکیه ماندگار بمانند. البته ثروتمندان سوری و عراقی قبلاً به امریکا مهاجرت دادهشده بودند.
جذب مغزها فراری دادهشده که با روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران به جهانیان کمک فراوان کرد، امروز سیاست روز اروپاییان شده! اروپاییان نتوانستهاند که میزان تحصیلکردههای خود را افزایش دهند و به همین علت به تحصیلکردههای کشورهای دیگر احتیاج مبرم دارند. بعد از جذب مغزها فراری دادهشده از ایران، حال تحصیلکردههای عراق و سوریه برای اروپاییان برکتی بادآورده هستند.
برکت الهی به نام «جنگ» را اروپاییان و آمریکاییان از خمینی یاد گرفتهاند. در عراق و سوریه و لیبی دیگر تحصیلکردهای وجود ندارد که برای امور دولتی و جامعه مدنی آن کشورها کارساز باشند. با کشتارهای داعش و جمهوری اسلامی در خاورمیانه میزان درآمدهای اروپا، امریکا، چین و روسیه در صنایع نظامی گسترش پیداکرده است. در آینده هرزمانی که اروپا و امریکا به کمبود تحصیلکرده برخورد کنند در منطقهای جنگ خانگی به راه خواهند انداخت که هم ثروتهای آن منطقه را جذب کنند و هم تحصیلکردههای آن منطقه را بهعنوان پناهجو به اروپا و امریکا انتقال دهند. شکل جدیدی از کاپیتالیسم در حال شکل گرفتن هست و هیچکسی همتوان مقابله با این سیاست خانمانسوز را ندارد.
یونان با باز کردن مرزهای خود بهسوی اروپا برای پناهجویان سوری و عراقی باعث شد که سیل پناهجویانی که اروپاییان نمیخواستند، بهطرف مرکز اروپا سرعت بیشتری بگیرد. انتقام سرد یونان از اروپا هنوز ابعاد خود را آنچنانکه باید نشان نداده. اروپاییان تازه به فکر این افتادهاند که چه باید با پناهجویان تحصیلنکرده بکنند!
افشار مختاری: داستان ستمدیدگی و بیگناهی در میان آخوندها آنچنان روزمره شده که دوری از این شیوه رندگی برای دورهدیدهای حوزههای علمیه مانند کنار گذاشتن مخدر از سوی یک گرفتار به آن است. حسن روحانی هم با گفتن ما هلال شیعه نداریم خواسته تا شیعه آخوندی را پاکیزه از هر ویرانسازی و کشتار در هر سرزمینی که هلال شیعه را در برمیگیرد، بداند. میلیاردها دلار کمکهای پولی و نظامی از داراییهایی ایرانیان برای ماندن بشار اسد و حکومت بر کشور و شهرهای ویران سندی است تا خرابیها و پیکرهای بیجان و آسیبدیده چگونه بهانهای است تا ستم دیدگی علویان در سوریه، چرایی گلولههای جمهوری اسلامی باشد که آینده و جان سنیهای سوریه را میستاند.
مگر میشود فقه شیعه را در حوزههای علمیه آخوندی آموخت اما رویای ۱۴۰۰ رسیدن به حکومت اسلامی و پیروی امت اسلامی را از وارثان شیعه کنار گذاشت و آرزو نکرد. گسترش سرزمینی و شمار همکیشان ستونهایی است که هزاران طلبه را برای منبرها و خواندن مرثیههای ستمدیدگی مذهب حوزه علمیه و بر حق بودنش، پرورش داده.
دبستانها و آموزشگاهای فرسوده، کارگاههای بستهشده و میلیون بیکار نشان میدهد میتوان در برابر کنار گذاشتن میلیونها هممیهن ایرانی و قربانی نمودن آنها بر پای هممذهبیهای سوری دروغ بزرگی مانند ما هلال شیعی نداریم را گفت. بدر اسلامی که چندهفتهای پیش نمازخانه هممیهنان سنی را خراب نمود، بیگمان یکی از نمونههاست تا سخنهای فریبکارانه زندگی آخوندی، نیازی است برای ماندنشان. چرایی بودن دستار بندها برپایی حکومتی با یکدستی در دین و مذهب است که هلال شیعی گام نخست است.
دانیال خندهرو: هفته گذشته توسط امیر هادى انورى، کمپینى در فیسبوک به راه افتاد به نام “ساخت-ایران”. این کمپین با استقبال قابلتوجهی از سوى هموطنان مواجه گشت که دلایل مختلفى را میتوان براى آن نام برد؛
١. پس از تقلب انتصابى در سال ٨٨، عده قابلتوجهی از روزنامهنگاران و روزنامهنگار نمایان از کشور خارج شدند. برخى احزاب و شبکههای خبرى تلویزیونى رادیویى در استخدام این افراد و بالا بردن کیفیت تولید خبر موفق عمل کردند و برخى دیگر به دلیل ناتوانى در بودجه مالى (احزابى که کمک مالى از هیچ سازمانى دریافت نمیکنند) نه آنچنان موفق اما با تلاش براى بهبود کیفیت تولیدى خبر سعیهایی کردند. نکته قابلتوجه در آن است که باوجود شروع به کار روزنامهنگاران خارجشده از کشور در شبکهها و احزاب خارج از کشور (برانداز یا اصلاحطلب), همچنان این افراد همبستگى داخلى خود را حفظ کرده و با تبلیغ کمپینهای به راه انداختهشده توسط دوستان روزنامهنگار خود، دستکم بر بالا بردن میزان خوانده شدن خبر در سایتها (کلیک بر روى مطلب) افزودهاند. ٢. عدهای نیز تنها با تکیهبر حس ایراندوستی و تقویت تولید داخلى به حمایت از این کمپین اقدام کردند.
نکتهای که ایکاش از سوى این عزیزان روزنامهنگار نادیده گرفته نمیشد، نقش اقتصاد آزاد در تولید داخلى به معناى عدم وابستگى به دولت یا قبضه کارخانههای تولیدى توسط آقازادگان است. ایکاش… .
افشار مختاری: پاداش همه آنها که در سال ۸۸ با هر چه در توان داشتند در برابر جنبش سبز ایستادند در جمهوری اسلامی بیپاسخ نمیماند اگرچه قربانی نمودنها با زدن اتهامها بخشی از روندی است که رژیم اسلامی با مزدورانش دارد اما فراموششان نمینماید تا روزی دیگر درزمانی دیگر از آنها ابزاری نو بسازد تا در برابر مردم ایران تمامقد بایستند.دادستان پیشین خامنهای که جوانیاش پرسش همیشگی و خوشخدمتی راز شتاب درگرفتن پستهایش بوده،سعید مرتضوی را یکی از بهترینها در سرسپردگی به رژیم میتوان شمرد. ماشین پروندهسازی یاری فراوان به این مزدور داده بود تا گرهگشای بنبستهای سیاسی در پرونده تلاش گران سیاسی بوده باشد. رفتن او از قوه قضاییه به زیردستی احمدینژاد نشان از بیخردی او در تغییر کاربریش از یک ناظر بر قانون به یک مجری قانون بود.
پاک خواندن سعید مرتضوی از اتهام در پرونده کشتهشدگان در کهریزک بازهم نمایانگر آن است که رژیم برای فراموششدن آنچه در سال ۸۸ و جنبش سبز پیش آمد هر پشتیبانی را که مزدبگیرانش درخواست نکرده، نیازمندش باشند با دادگاه پشت درهای بسته برآورده خواهد نمود. گرچه دیدگاههای علی خامنهای به احمدینژاد نزدیکتر بود اما دادستان مزدور، بهتر بود با بردباری در کناری دور از احمدینژاد گوشبهفرمان میماند تا خامنهای برای جنایتی دیگر او را فرامیخواند. و حسن روحانی هم مانند همیشه خویش کاریاش را که بی کنشی است با ویژگی که این پرونده داشته، انجام دهد تا روزی تنها سخنی از روی گله بر زبان آورد که مهارت او در پاسداری از حقوق شهروندی است چون پایداری نظام از واجبات است.
بهمن زاهدی: بااینکه جمهوری اسلامی کمکم به پایان عمر خود رسیده هنوز در اپوزیسیون انسجام بخصوصی دیده نمیشود. هر گروهی میخواهد رهبری مطلق را به خود اختصاص دهد. همراهی و همفکری در پایهگذاری آیندهای مشترک برای تمامی ایرانیان سرابی بیش نیست! هیچ گروهی نمیخواهد بهعنوان حزبی برای اکنون و آینده کشور مسئولیتپذیری از خود نشان دهد. سکولار دموکراتها بااینکه توان تشکیل یک حزب سیاسی را دارا میباشند، نمیتوانند از بت خودساخته خود گذر کنند. «احزاب سیاسی» پایههای اساسی جامعه مدنی آینده ایران را خواهند ساخت ولی این مهم هنوز برای رهبران خود نامیده واژهای ناآشناست!
دگر گروههای سیاسی یا چشمداشت به سازمانهای جاسوسی کشورهای غربی دارند و یا در گروههای چندنفری در انتظار معجزهای نشستهاند و با کاغذ سیاه کردن میخواهند موجودیت خود را به همگان ابلاغ کنند. دوران رهبرهای تکنفری دیرزمانی است که گذشته ولی این باور که همه ایرانیان یکدست هستند هنوز در افکار رهبران خود نامیده اپوزیسیون ریشهکن نشده.
به همین دلایل اصلاحطلبان جمهوری اسلامی در برلین، لندن و واشینگتن برای غرب تنها گزینهای هستند که میشود به روی آنها حساب باز کرد. با کنار رانده شدن سازمانیافته شاهزاده رضا پهلوی بهوسیله اطرافیان و کارمندان دفتر ایشان و درگیرهای رسانهای بیمنطق «شورای ملی» تنها امید برای انسجام ایرانیان در حال از بین رفتن است. خوشحالی سران جمهوری اسلامی و اصلاحطلبان صادراتی آنان به غرب بیمورد نیست! تا زمانی که اپوزیسیون جمهوری اسلامی منسجم نشوند مردم ایران جمهوری اسلامی را تحمل خواهند کرد و تا زمانی که رهبران خود نامیده اپوزیسیون از خر شیطان پیاده نشوند و قبول بکنند که ایران برای تمامی ایرانیان مهمتر از هر چیز دیگری هست، ایران آزاد نخواهد شد!
آیندگان چگونه از رهبران خود نامیده امروز ایران یاد خواهند کرد به گمانم از میزان درک رهبران اپوزیسیون فعلی جمهوری اسلامی خارج است!