گفتگوهای هفتگی (هفته چهارم دی‌ماه)

پرسیده شده که تفاوت سلطنت و مشروطه پادشاهی در چیست؟ تفاوت در دو نگاه به شکل نظام آینده ایران هست. در نظام مشروطه پادشاهی، پادشاه به‌عنوان «نماد همبستگی» و «ملی» شناخته می‌شود و مقامی تشریفاتی و عاری از قدرت اجرایی و سیاسی داراست. سلطنت برعکس به پادشاه قدرت اجرایی و سیاسی می‌دهد و به همین جهت شیوه حکومتی نظام دموکراتیک نخواهد ماند.
سلطنت‌طلب قدرت تصمیم‌گیری خود را به پادشاه می‌دهد و خود را از هرگونه مسئولیت اجتماعی و سیاسی بیگانه احساس می‌کند. سلطنت‌طلب به‌مانند دلواپسان و یا بسیجیان جمهوری اسلامی که فقط به ولایت اعتقاددارند، رفتار می‌کند و هرگونه سرپیچی از فرمان ولایت را خیانت به‌نظام و رهبر خود برمی‌شمارند. برعکس یک مشروطه‌خواه با داشتن قدرت تصمیم‌گیری فردی، خود را در مقابل جامعه مسئول احساس کرده و در مداخله در سیاست از خود واهمه‌ای نشان نمی‌دهد و دارای اندیشه‌ای سازنده و مردمی برای ساخت آینده ایران هست.
برای احیای دوباره سلطنت در ایران، سلطنت‌طلب تنها منتظر دستور از بالا و چراغ سبز بیگانگان نشسته و خود را در متن مبارزه دخالت نمی‌دهد، درحالی‌که یک مشروطه‌خواه خود را برای آینده‌ای روشن و هدفی مشخص، همیشه در حال مبارزه می‌بیند.

بهمن زاهدی: پرسیده شده که تفاوت سلطنت و مشروطه پادشاهی در چیست؟ تفاوت در دو نگاه به شکل نظام آینده ایران هست. در نظام مشروطه پادشاهی، پادشاه به‌عنوان «نماد همبستگی» و «ملی» شناخته می‌شود و مقامی تشریفاتی و عاری از قدرت اجرایی و سیاسی داراست. سلطنت برعکس به پادشاه قدرت اجرایی و سیاسی می‌دهد و به همین جهت شیوه حکومتی نظام دموکراتیک نخواهد ماند.
سلطنت‌طلب قدرت تصمیم‌گیری خود را به پادشاه می‌دهد و خود را از هرگونه مسئولیت اجتماعی و سیاسی بیگانه احساس می‌کند. سلطنت‌طلب به‌مانند دلواپسان و یا بسیجیان جمهوری اسلامی که فقط به ولایت اعتقاددارند، رفتار می‌کند و هرگونه سرپیچی از فرمان ولایت را خیانت به‌نظام و رهبر خود برمی‌شمارند. برعکس یک مشروطه‌خواه با داشتن قدرت تصمیم‌گیری فردی، خود را در مقابل جامعه مسئول احساس کرده و در مداخله در سیاست از خود واهمه‌ای نشان نمی‌دهد و دارای اندیشه‌ای سازنده و مردمی برای ساخت آینده ایران هست.
برای احیای دوباره سلطنت در ایران، سلطنت‌طلب تنها منتظر دستور از بالا و چراغ سبز بیگانگان نشسته و خود را در متن مبارزه دخالت نمی‌دهد، درحالی‌که یک مشروطه‌خواه خود را برای آینده‌ای روشن و هدفی مشخص، همیشه در حال مبارزه می‌بیند.
با این توضیح کوتاه، فکر می‌کنم حداقل دلایل شخصی من برای ادامه مبارزه با جمهوری اسلامی به‌عنوان یک مشروطه‌خواه (لیبرال دموکرات) و نه یک سلطنت‌طلب بیشتر روشن‌شده باشد.

دانیال خنده‌رو: نه‌تنها وظیفه یک مشروطه‌خواه است که در زمان کاستى، از باور و شیوه عمل بزرگان مکتب خود خرده بگیرد، بلکه احزاب بزرگ اروپا هم می‌باید اشتباهات یک رهبر بزرگ به‌مانند ریاست جمهورى آمریکا را به چالش کشیده و نقد کنند. قبول اینکه سیستم حمایت اجتماعى (ObamaCare) و به رسمیت شناختن ازدواج هم‌جنس‌گرایان در آمریکا نکات درخشانى در کارنامه دوران زمامدارى اوست اما سیاست خارجى و به‌ویژه بهار عربى، حکومت جمهورى اسلامى و داعش از شکست‌هایی است که دنیا در آینده‌ای نه‌چندان دور آن‌ها را فراموش نخواهد کرد. سخنرانى سالیانه در کنگره در ذهن طرفداران زبان به کام گرفته اوباما، پیروزى بود و براى منتقدان وى «بازهم رییس‌جمهور بلا بلا بلا (bla bla bla)».

بهمن زاهدی: جنگ اقتصادی مابین عربستان سعودی، امریکا و جمهوری اسلامی باعث شده است که قیمت نفت ظرف یک سال از یک‌صد دلار به کمتر از سی دلار برسد. عربستان هم برای تضعیف کمپانی‌های نفتی آمریکایی رقیب که از روش استخراج «فراکینگ» استفاده می‌کنند وهم برای تضعیف هر چه بیشتر اقتصادی جمهوری اسلامی، بیش‌ازحد معمول نفت استخراج کرده و بازار جهانی نفت را اشباح کرده.
«استراتژی بازارشکنی» عربستان در درازمدت به خود سعودی‌ها ضربه خواهد زد ولی وحشت عربستان از جمهوری اسلامی در سوریه بی‌مورد هم نیست. درزمانی که جمهوری اسلامی کمرش زیر تحریم‌های اقتصادی خم‌شده بود، توانست به اسد در سوریه کمک شایانی بکند و یمن را به جنگ داخلی بکشاند. حال اگر جمهوری اسلامی به دلارهای نفتی ایرانیان دستیابی دوباره‌ای پیدا کند خصلت خونریزی و ایجاد تشنج در خاورمیانه ملایان حاکم بر ایران ابعاد گسترده‌تری پیدا خواهد کرد.
امریکا با رئیس‌جمهور ضعیفی به‌مانند اوباما که نه از سیاست جهانی چیزی فهمیده و نه به‌مانند همیشه دوست و دشمن خود را می‌تواند تشخیص دهد، عربستان سعودی را به وحشت انداخته و عکس‌العمل سعودی‌ها در مقابل سیاست «بهار عربی» حزب دموکرات امریکا بی‌مورد نیست! امریکا، خواهان خاورمیانه‌ای اسلامی هست ولی این حمایت از اسلام‌گرایان هم‌اکنون هم سیل پناه‌جویان را به اروپا دامن زده و هم تروریست‌های اسلامی به‌سوی اروپا و امریکا راهی کرده. گویی، امریکا این بار آگاهانه می‌خواهد یازده سپتامبر دیگری برپا کند!

دانیال خنده‌رو: هفته گذشته مقاله ارزشمندى را خواندم با عنوان «به چالش کشیدن اسلام، نژادپرستى نیست.» قسمتى از آن مقاله را برایتان بازگو می‌کنم؛ «در نشست گروه بیست در آنتالیا سؤالى از رییس‌جمهور باراک اوباما پیرامون ارتباط اسلام و تروریسم پرسیده شد که وى در جواب گفت: من فکر می‌کنم کودکان مسلمان باید به این دوگانگى در ذهن خودپاسخ دهند که چگونه می‌توان یک انسان بی‌گناه را درراه خدا کشت؟» نویسنده آن مقاله بر این عقیده بود که در برخى موارد -اسلام- سکوت گواه نیست و می‌بایست چالش گر بود. در میان طرفداران وجود پادشاه به‌عنوان شخص اول کشور -سمبولیک- چالش گرا بودن از نیازهاى اساسى است که از گرویدن به دیکتاتورى جلوگیرى خواهد کرد. چگونه می‌توان صحبت از دموکراسى کرد و پادشاه را جانشین خدا در زمین دید؟ به رأى شهروندان ارزش نهاد اما نظر شخصى پادشاه را ختم کلام دانست؟ این‌گونه دوگانگی‌های ذهنى نیازمند یک ذهن چالش گرا است؛ با ممنوع کردن گفتگو، ذهن پویا را نمی‌توان در قفس زندانى کرد.

دیدگاهتان را بنویسید