لیبرالیسم ایرانی پرقدرتترین اندیشه ایرانی هست که در طی عمر کوتاه صدساله خود از انقلاب مشروطه، بیست شهریور هزار و سیصد بیست، بیستوهشت مرداد هزار و سیصد سیودو، انقلاب شاه و ملت در سال هزار سیصد و چهل، انقلاب اسلامی هزار سیصد پنجاهوهفت تا جنبش سبز را تجربه کرده. لیبرالیسم ایرانی یا همان مشروطهخواهی هیچگاه خصومتی با چپگرایان، اسلامگرایان و ملیگرایان نداشته ولی از سوی آن سه اندیشه رادیکال همیشه ضربه خورده، زیرا لیبرالیسم ایرانی با دگراندیشان خود همیشه با احترام و اخلاق سیاسی متمدن برخورد کرده است. به همین دلیل برقراری «لیبرال دموکراسی» هدف اصلی این اندیشه گشته. لیبرال دموکراسی رقابت سیاسی احزاب مختلف را به روی برنامههای سیاسی متمرکز میکند که آیندهنگر باشند. اگر امروز چپگرایان، اسلامگرایان و ملیگرایان با لیبرال دموکراسی سر ستیز دارند بهاینعلت هست که هنوز به قدرت مردم نمیخواهند تکیهای داشته باشند و هنوز حس فرصتطلبی سیاسی در آنان فروکش نکرده. لیبرال دموکراسی ایرانی ولی تنها نجاتدهنده ایران نخواهد بود، بلکه همسایگان ایران را هم که هماکنون یا در جنگهای داخلی فرورفتهاند و یا ثابت سیاسی ندارند به آرامش سیاسی و امنیت در خاورمیانه دعوت میکند.
پایگاه اصلی لیبرالیسم ایرانی طبقه متوسط ایران هست که در سال پنجاهوهفت با نیرنگ اسلامگرایان، چپگرایان و ملیگرایان نادان آن زمان تن به جمهوری اسلامی داد ولی از این اشتباه خود درس فراوان فراگرفته، از همین روی طبقه متوسط ایران بدون برنامهای جامع و آیندهنگر هرگز تن به دگرگونی سیاسی در ایران نخواهد داد. وظیفه اپوزیسیون درگیرهای لفظی نیست، بلکه ایجاد تفاهم برای آینده سیاسی کشور است. تا این مهم را احزاب سیاسی به وجود نیاورند، مردم بهویژه طبقه متوسط ایران اقدامی در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی انجام نخواهند داد. جنبش سبز ناهماهنگی در آیندهنگری سیاستمدارن اپوزیسیون جمهوری اسلامی را بهخوبی برای مردم ایران نمایان کرد. امروز این اپوزیسیون جمهوری اسلامی هست که باید چالشی در خود پدید آورد وگرنه مردم زندگی کردن با رژیمی ضد ایرانی را بهخوبی فراگرفتهاند و تن به دگرگونی سیاسی نخواهند داد. البته اپوزیسیون جمهوری اسلامی در مرحله اول باید به خودباور داشته باشد و اعتمادسازی بنیادینی را مابین مردم پایهریزی کند.
بهمن زاهدی: خامنهای باز هذیانگویی کرده!
هیچ کشوری «ایران هراسی» ندارد، بلکه اکثر کشورهای جهان از تروریسم جمهوری اسلامی هراس دارند. هرزمانی که خامنهای رژیمش را درخطر میبیند از نام «ایران» سو استفاده میکند و هرگاه موقعیت پایداری به دست آورد «ایران» را به سخره میگیرد. در آخرین هذیانگویی خامنهای که علتش عدم همکاری بانکهای بزرگ دنیا با جمهوری اسلامی هست، میگوید: «آمریکاییهای غیرقابلاعتماد، با اصرار بر تحریمهای مختلف ایران تلاش میکنند با ایجاد ایران هراسی، عملاً درراه تعاملات اقتصادی کشور با خارج، مانعتراشی کنند.»
مشکل اول این گفته خامنهای در این است که کدام انسان در جهان امروزی خامنهای و رژیمش را قابلاعتماد میپندارد (البته بهغیراز مواجببگیران جمهوری اسلامی)؟ مشکل دوم، «اقتصاد مقاومتی» ساختهوپرداخته خامنهای هست که با گفته اخیر ایشان هماهنگی ندارد. ولیفقیه مسلمانان جهان روی چوپان دروغگو را هم سپید کرده! مشکل سوم این گفته در این است که خامنهای چرا برای تعاملات اقتصادی کشور به بانکهای بزرگ دنیا وابستگی پیداکرده، زمانی که کامیونهای پول نقد و طلا بهوسیله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سرتاسر خاورمیانه در حال رفتوآمد هستند. البته رفتوآمد کامیونهای پول و طلا به امریکا ازنظر جغرافیایی غیرقابل اجرا هست ولی معامله با دشمن هم ازنظر اخلاقی برای خامنهای گران تمام خواهد شد. کسی در جمهوری اسلامی نیست که به خامنهای بگوید «آقا مگر بانکهای بزرگ جهان دیوانه هستند که با رژیم تروریست پرور جمهوری اسلامی همکاری کنند و خود را بدنام کنند، هرچند که این بانکها بیشترین استفادهها را تاکنون از جمهوری اسلامی بردهاند.»
دانیال خندهرو: احمدینژاد هراسى یا مهندسى انتخابات
ترس از عواملى است که موجب زوال عقل گردیده و تصمیمگیری را با مشکل روبرو میسازد. بدون هیچ استثناء همه ما در مراحل مختلف زندگى دچار ترس و تصمیمگیری اشتباه ناشى از آن شدهایم؛ ترس از موجب سرزنش قرار گرفتن و امضاء کردن برگه امتحان توسط فرزند بهجای والدین، دمخور شودن باهم صحبت نامناسب از ترس تنهایى. ترس را میتوان در حالت معکوس به سود خود استفاده کرد. نمونه آن مهندسى انتخابات با سودجویى از ترس رأیدهنده. این نوع از ترس در میان شهروندان ایرانزمین بسیار شایع بوده و بهمانند قانون پایستگى انرژى؛ ترس هیچگاه از بین نرفته، بلکه از نسلى به نسل دیگر منتقلشده است. ترس از ریشهری یا ناطق نورى و رأى دادن به خاتمى. ترس از رفسنجانى و رأى دادن به احمدینژاد. ترس از جلیلى و رأى دادن به روحانى و نمونه آخر آن؛ ترس از مثلث جیم و رأى دادن به مثلث مختلفالاضلاع رفسنجانى. شاهدیم که یاران اصلاحات با هماهنگى و به طرز وسیعى قصد ترساندن مردم از بازگشت احمدینژاد به قدرت را دارند. مگر میان عروسک گابى و دیوى چه فرقى است؟ هردو عروسکى هستند با نقش متفاوت اما هدفى مشترک.
بهمن زاهدی: لیبرالیسم ایرانی پرقدرتترین اندیشه ایرانی هست که در طی عمر کوتاه صدساله خود از انقلاب مشروطه، بیست شهریور هزار و سیصد بیست، بیستوهشت مرداد هزار و سیصد سیودو، انقلاب شاه و ملت در سال هزار سیصد و چهل، انقلاب اسلامی هزار سیصد پنجاهوهفت تا جنبش سبز را تجربه کرده. لیبرالیسم ایرانی یا همان مشروطهخواهی هیچگاه خصومتی با چپگرایان، اسلامگرایان و ملیگرایان نداشته ولی از سوی آن سه اندیشه رادیکال همیشه ضربه خورده، زیرا لیبرالیسم ایرانی با دگراندیشان خود همیشه با احترام و اخلاق سیاسی متمدن برخورد کرده است. به همین دلیل برقراری «لیبرال دموکراسی» هدف اصلی این اندیشه گشته. لیبرال دموکراسی رقابت سیاسی احزاب مختلف را به روی برنامههای سیاسی متمرکز میکند که آیندهنگر باشند. اگر امروز چپگرایان، اسلامگرایان و ملیگرایان با لیبرال دموکراسی سر ستیز دارند بهاینعلت هست که هنوز به قدرت مردم نمیخواهند تکیهای داشته باشند و هنوز حس فرصتطلبی سیاسی در آنان فروکش نکرده. لیبرال دموکراسی ایرانی ولی تنها نجاتدهنده ایران نخواهد بود، بلکه همسایگان ایران را هم که هماکنون یا در جنگهای داخلی فرورفتهاند و یا ثابت سیاسی ندارند به آرامش سیاسی و امنیت در خاورمیانه دعوت میکند.
پایگاه اصلی لیبرالیسم ایرانی طبقه متوسط ایران هست که در سال پنجاهوهفت با نیرنگ اسلامگرایان، چپگرایان و ملیگرایان نادان آن زمان تن به جمهوری اسلامی داد ولی از این اشتباه خود درس فراوان فراگرفته، از همین روی طبقه متوسط ایران بدون برنامهای جامع و آیندهنگر هرگز تن به دگرگونی سیاسی در ایران نخواهد داد. وظیفه اپوزیسیون درگیرهای لفظی نیست، بلکه ایجاد تفاهم برای آینده سیاسی کشور است. تا این مهم را احزاب سیاسی به وجود نیاورند، مردم بهویژه طبقه متوسط ایران اقدامی در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی انجام نخواهند داد. جنبش سبز ناهماهنگی در آیندهنگری سیاستمدارن اپوزیسیون جمهوری اسلامی را بهخوبی برای مردم ایران نمایان کرد. امروز این اپوزیسیون جمهوری اسلامی هست که باید چالشی در خود پدید آورد وگرنه مردم زندگی کردن با رژیمی ضد ایرانی را بهخوبی فراگرفتهاند و تن به دگرگونی سیاسی نخواهند داد. البته اپوزیسیون جمهوری اسلامی در مرحله اول باید به خودباور داشته باشد و اعتمادسازی بنیادینی را مابین مردم پایهریزی کند.
دانیال خندهرو: سفر رییس مجلس سناى بلژیک به ایران و دیدار از شهر اصفهان در رسانههای داخل کشور با آبوتاب بسیار مورد پوشش قرار گرفت. نکته اول اینکه اصفهان و آثار باستانى آن برجایمانده از دوران پادشاهى در ایران است، چه جاذبهای از دوران حکومت جمهورى اسلامى براى نشان دادن به مقامات سیاسى دیگر کشورها موجود است؟ نکته دوم اینکه مجلس سنا در بلژیک داراى قدرت سیاسى فراوانى نیست، میتوان گفت یک شهردار پایین رتبه از نماینده مجلس سنا قدرت بیشترى دارد. نکته سوم اینکه قرار بود در تاریخ سیام ماه مارس حسن روحانى سفرى به بلژیک براى دیدار با نخستوزیر و عقد قرارداد تجارى داشته باشد که به دلیل بروز حمله تروریستى در فرودگاه بروکسل (زاونتم) این سفر لغو گردید. سفر رییس مجلس سنا به جمهورى اسلامى تنها حاوى این پیام بود که جیب بلژیک هنوز آماده پذیرش دلارهاى نفتى ایران است. تابهحال از سفرهاى حسن روحانى یک سنت هم نصیب مردم نگشته و گره اقتصادى کماکان به سود دیگر کشورها بازشده است. به بیانى بهتر دولت بلژیک آبدارچى خود را به ایران فرستاد.
بهمن زاهدی: بازداشت هشت تن از خواهران زینب جمهوری اسلامی که در پوشش روسپیگری از مقامات ترکیه جاسوسی میکردند هیچ سروصدای به همراه نیاورد! انگاری روسپیگری در اسلام خامنهای وظیفهای الهی بشمار میآید. این روسپی گران بازداشتشده در ترکیه گفتهاند که پس از برقراری ارتباط عاطفی با مأموران برجسته پلیس، ارتش و دیگر مناصب حساس و پس از کسب اطلاعات و اسناد لازم، آن را به سرویس امنیتی جمهوری اسلامی میفرستادند. در بازرسی از خانه این جاسوسان تصاویر برهنهای از مقاماتی که با آنها در ارتباط بودند بهدستآمده است. این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی از خواهران زینب خود برای روسپیگری و جاسوسی استفاده میکند و مقامات عالی ترکیه برای چندین بار موردحمله خواهران زیبت جمهوری اسلامی قرارگرفتهاند. روسپیگری در جمهوری اسلامی زیر نظر علی خامنهای به یکی از منابع درآمد حوضه علمیه قم تبدیل گشته. باید به مقام خامنهای ازاینپس به اینگونه احترام گذاشت: آیتاللهالعظمی بسترساز اعظم عالم علی خامنهای
دانیال خندهرو: پس از گذشت یک ماه از عملیات تروریستى در فرودگاه بروکسل (Zaventem) امروز یکشنبه بخشى از ترمینال پروازهاى خروجى مورد بازگشایى دوباره قرار میگیرد و بخش دیگر بهاحتمالزیاد در ماههای آینده. اما چرا یک بخش امروز و بخش دیگر در ماههای آینده؟ تابهحال در هیچیک از رسانههای فارسیزبان به دلایل این موضوع پرداخته نشده است و امروز قصد دارم حقایقى را در مورد این حادثه براى شما بیان کنم. حمله به فرودگاه با پنج بمب توسط داعش برنامهریزیشده بود که به دلیل کوچک بودن تاکسى و نبودن جاى کافى، تروریستها دو چمدان حاوى بمب را در خانه گذاشته و با سه بمب به فرودگاه آمدند. بمب اول در ردیف ٣ و ۴ در نزدیکى شرکت هوایى بلژیک (Brussels Airlines ) منفجر شد. بمب دوم در ردیف ١٢ و در محدوده شرکت هوایى دلتا آمریکا (Delta). این بخش از ترمینال هنوز غیرقابل استفاده است زیرا برخى از کارشناسان بر این باورند که ساختمان صدمه جدى دیده است و امکان ریزش آن وجود دارد. اما بمب سوم که بنا به دلایلى منفجر نشد در محدوده شرکت هوایى اسراییل بود. چند روز پیش با مدیر یکى از شرکتهای مسئول پذیرش مسافر و چمدان در صحبت بودم از او پرسیدم که چرا پس از بازگشایى بخشى از ترمینال، شرکت فرودگاه بروکسل -فرودگاه یک شرکت دولتى خصوصى است- هنوز اصرار به استفاده از چادرهای موقت براى پذیرش مسافر و چمدان دارد، باوجود پلیس و ارتش حمله تروریستى به این سالن بسیار سادهتر از ترمینال اصلى است. این مدیر جواب داد که نکته مثبت در استفاده از چادرهاى موقت این است که اگر بازهم حادثهای مشابه در فرودگاه اتفاق بیفتد، صدمهای به تأسیسات فرودگاه نخواهد رسید! گویا فرودگاه و شرکتهای خدماتى آن تنها به پول میاندیشند و جان مسافرین یا کارمندان پشیزى براى آنان ارزش ندارد.