پوزیسیون و اپوزیسیون در جمهوری اسلامی مشخصشده هستند. خامنهای پوزیسیون هست و رئیس دولت اپوزیسیون! در دموکراسیهای جهان اپوزیسیون به مخالفان دولت یا اقلیتی که در هیئت دولت حضور ندارد ابلاغ میشود. در دموکراسی دینی خود درآوردی جمهوری اسلامی این معادله برعکس شده است. رئیس دولت که همان رئیسجمهور نام دارد اپوزیسیون را تشکیل میدهد و خامنهای رهبر جمهوری اسلامی پوزیسیون را هدایت میکند! هر چه را که خامنهای بیان میکند روحانی برعکس آن را میگوید و هر چه روحانی میخواهد انجام دهد خامنهای با آن مخالفت میکند.
این نمایش سیاسی از پیش برنامهریزیشده، میخواهد به مردم این را نشان دهد که در جمهوری اسلامی مخالف و موافق از حقوق برابر برخوردار هستند و بهنوعی مردم را سرگرم به مسائلی بکنند که چندان مهم نیستند، ولی توانایی این را دارند که مشکلات واقعی کشور را از ذهن مردم بهدور نگاهدارند. تاکنون بیش از یازده مورد اختلافنظر مابین خامنهای و رئیسجمهورش را میتوان برشمرد: «دین دولتی و دولت دینی، اشتغال زنان، حکومت و بهشت، علوم انسانی، شورای نگهبان و رد صلاحیتها، مذاکره با آمریکا، نفوذ امریکا، لیست انگلیسی، انقلابی ماندن، برجام ۲ و زبان انگلیسی» هیچکدام از این موارد به مشکلات روزمره مردم نمیپردازد. زمانبندی در گفتار و مخالفت آنچنان کوتاه است که کسی نتواند به متن گفتار بپردازد، بلکه بیشتر اختلاف روحانی و خامنهای بر سر هیچ و پوچ واضحتر نمایان شود! تا زمانی که خامنهای و روحانی بدین گونه رفتار میکنند، اپوزیسیون جمهوری اسلامی سخنی برای گفتن پیدا نمیکنند و مشکلات اساسی کشور به زیر فرش جارو میشوند.
بهمن زاهدی: پوزیسیون و اپوزیسیون در جمهوری اسلامی مشخصشده هستند. خامنهای پوزیسیون هست و رئیس دولت اپوزیسیون! در دموکراسیهای جهان اپوزیسیون به مخالفان دولت یا اقلیتی که در هیئت دولت حضور ندارد ابلاغ میشود. در دموکراسی دینی خود درآوردی جمهوری اسلامی این معادله برعکس شده است. رئیس دولت که همان رئیسجمهور نام دارد اپوزیسیون را تشکیل میدهد و خامنهای رهبر جمهوری اسلامی پوزیسیون را هدایت میکند! هر چه را که خامنهای بیان میکند روحانی برعکس آن را میگوید و هر چه روحانی میخواهد انجام دهد خامنهای با آن مخالفت میکند.
این نمایش سیاسی از پیش برنامهریزیشده، میخواهد به مردم این را نشان دهد که در جمهوری اسلامی مخالف و موافق از حقوق برابر برخوردار هستند و بهنوعی مردم را سرگرم به مسائلی بکنند که چندان مهم نیستند، ولی توانایی این را دارند که مشکلات واقعی کشور را از ذهن مردم بهدور نگاهدارند. تاکنون بیش از یازده مورد اختلافنظر مابین خامنهای و رئیسجمهورش را میتوان برشمرد: «دین دولتی و دولت دینی، اشتغال زنان، حکومت و بهشت، علوم انسانی، شورای نگهبان و رد صلاحیتها، مذاکره با آمریکا، نفوذ امریکا، لیست انگلیسی، انقلابی ماندن، برجام ۲ و زبان انگلیسی» هیچکدام از این موارد به مشکلات روزمره مردم نمیپردازد. زمانبندی در گفتار و مخالفت آنچنان کوتاه است که کسی نتواند به متن گفتار بپردازد، بلکه بیشتر اختلاف روحانی و خامنهای بر سر هیچ و پوچ واضحتر نمایان شود! تا زمانی که خامنهای و روحانی بدین گونه رفتار میکنند، اپوزیسیون جمهوری اسلامی سخنی برای گفتن پیدا نمیکنند و مشکلات اساسی کشور به زیر فرش جارو میشوند.
دانیال خندهرو: بهزودی و نزدیک به دو ماه سفر شهروندان ترکیه بدون دریافت ویزا به اروپا امکانپذیر میشود. در صورت توافق نهایى میبایست به اردوغان بابت بهزانو درآوردن سیاستمداران اروپایى شادباش گفت. به یاد دارم در جلسهای در پارلمان، یکى از دوستان فرانسوى گفت که زندگى در اروپا بههیچوجه قابلمقایسه با آمریکا نیست. در اینجا ما استانداردهایى داریم (آزادى مطبوعات، دموکراسى، جدایى دین از سیاست) که آمریکاییها تا صدسال به آن نخواهند رسید. یادم باشد در دیدار بعدى به او بگویم نیازى نیست دالتونها به استانداردهای شما برسند، با قبول ترکیه و چشمپوشی بر زیر پا گذاشتن این آزادیها توسط اردوغان، شما از حرکت روبهجلو بازخواهید ایستاد و با سرعت به عقب برمیگردید. بهزودی شما آمریکا را خواهید گرفت.
بهمن زاهدی: دیکتاتور جدیدی به دیگر دیکتاتورهای جهان اضافهشده. داود اوغلو رئیس دولت ترکیه که توانسته بود جلوی هجوم پناهجویان سوری را بهسوی اروپا بگیرد، پاداشی منحصربهفرد از اروپا دریافت کرد. اروپا به ترکیه شش میلیارد دلار بهاضافه برداشتن ویزا برای شهروندان ترکیه و همچنین ادامه مذاکرات برای ورود ترکیه به اتحادیه اروپا را تضمینشده، اعلام کرده بود. این موفقیت داود اوغلو برای اردوغان رئیسجمهوری ترکیه که خود را سلطان عثمانی جدیدی برمیشمارد، گران تمام شد. همچنین اردوغان میخواهد قانون جدایی دین از دولت (سکولاریسم) را که کمال آتاتورک به قانون اساسی ترکیه وارد کرده بود، بردارد که با مقاومت داود اوغلو مواجه شد. برکناری داود اوغلو به اردوغان این امکان را میدهد که قدرت سیاسی خود را تداوم بخشیده و ترکیه را بهسوی یک جمهوری اسلامی دیگر بکشاند. آمریکائیان با اردوغان مخالفتی ندارند زیرا وی سیاست گسترش اسلامگرایی یا همان «بهار عربی (ترکی)» را در خاورمیانه پوشش میدهند. در آینده نزدیک میتواند تاجگذاری اردوغان را در یک جمهوری نمایشی دیگری شاهد بود؛ زیرا جمهوری خواهان خاورمیانهای تنها برای رسیدن به تاجوتخت خود را جمهوریخواه مینامند. ما در ایران هم روزگارمان ازاینگونه جمهوری خواهان زیاد تجربه کردهایم که هنوز هم خود را جمهوریخواه اعلام میکنند ولی در واقع دیکتاتورهای هستند که بهتر است هیچگاه در ایران به قدرت سیاسی دست نیابند.
دانیال خندهرو: گویا مشاوران جمهورى اسلامى و ترکیه یک فرد یا یک ارگان میباشند. ترکیه نتوانست در ٧٩ ماده موردنیاز براى اتحادیه اروپا قبولى کسب کند اما آلمان به دلیل برخى پیشرفتهای ناچیز، سفر بدون اخذ ویزا به کشورهاى اروپاى متحد را به ترکیه پیشکش کرد و خود را از هجوم پناهندگان سورى رها ساخت. در ایران نیز آمار تعداد نمایندگان زن در این دوره از مجلس شوراى اسلامى براى اروپا بهمانند پیشرفتهای ناچیز اما روبهجلو شمرده خواهد شد و دست روحانى و خامنهای را براى سرکوب بیشتر بازخواهد گذاشت. با وارد شدن ترکیه به مرز آزاد اروپا، ایران دروازه قاره سبز میگردد. تا چه حد جمهورى اسلامى از این برگ استفاده خواهد کرد، باید منتظر ماند اما چیزى که عیان است، نگونبخت کردن بخش بزرگى از شهروندان به دست بخش دیگر که با شرکت در انتخابات ساختگى به صلاحیت نظام در جوامع بینالمللی کمک کردند.
بهمن زاهدی: بالاخره احمدینژاد امریکا هم وارد صحنه سیاسی شد. حزب جمهوریخواه امریکا کاندیدی به غیر دونالد ترامپ ندارد. ترامپ بهمانند احمدینژاد به زیادهگویی معرف شده! برای امریکا دونالد ترامپ بهترین رئیسجمهور خواهد بود، زیرا در امریکا لابیگران و سرمایهداران بزرگ هستند که با کمکهای مالی خود رئیسجمهور آن کشور را برمیگزینند، این در حالی است که دونالد ترامپ چون خود میلیارد هست و به کمک لابیگران و سرمایهداران آمریکایی محتاج نیست! در مقابل خانم کلینتون از هماکنون میخواهد سیاست باراک اوباما را ادامه دهد و به اسلامگرایی در خاورمیانه میدان عمل و کشتار بیشتری را بدهد (در حال حاضر از برکت وجود اسلامگرایان در حکومتهای خاورمیانهای قیمت نفت آنچنان ارزان شده که هیچگاه غرب تصور آن را هم نمیتوانست بکند). خانم کلینتون برعکس دونالد ترامپ از آزادی فردی در بیان خود برخوردار نیست و از هماکنون باید به ساز افرادی برقصد که بودجه تبلیغاتی در اختیارش قرار میدهند.
دونالد ترامپ که خود را یک ملیگرایی آمریکایی معرفی میکند معلوم نیست اگر به ریاست جمهوری برسد چگونه سیاستمداری خواهد بود. این ناآگاهی جذابیت وی را برای رأیدهندگان آمریکایی بیشتر کرده. آنچه از هماکنون مشخص هست سیاست دونالد ترامپ بهمانند اوباما (حکومت کن ولی عملی انجام نده) نیست و درست همین خصلت وی شانس او را بیشتر از حد معمول کرده.
برای ما ایرانیان دیگر فرقی ندارد که کدام حزب در امریکا به قدرت برسد، زیرا امریکا دیگری ابرقدرتی در جهان نیست. مبارزه ما با اسلامگرایانی هست که با کمک امریکا (سابق) سرزمینمان را اشغال کردهاند و سرمایههای کشورمان را به نفع غرب در منطقه تاراج میکنند. از بین رفتن جمهوری اسلامی ارمغانی برای مردمان در خاورمیانه به همراه خواهد داشت و آنهم چیزی نیست بهغیراز صلح و آزادی شهروندی در منطقه خاورمیانه.
دانیال خندهرو: فرهنگ اسطورهسازی در اروپا جاى خود را به شایستهسالاری داده است، دیگر اودیسه و هومر یا آشیل، زنده یا مرده، به قهرمان تبدیل نخواهند شد. آرامگاه ژنرال دوگل هرسال میزبان عزاداران نخواهد بود؛ اما چرا هاشمى رفسنجانى را زنده میخواهند؟ به گمان من صحبت از زندهبودن یا نبودن -گرچه زنده و مرده او تومنى دو زار هم تفاوت ندارد- براى نظام بیارزش نیست. هاشمى دوران مفید خود را در سیاست به سر رسانده و اکنون تنها از کاریزما برخوردار است. نمیتوان چندین بار او را کاندید انتخابات و رد صلاحیت کرد تا شاید جمعى از ترس شغال به سگ زرد پناه ببرند. نوبتى هم که باشد نوبت تغییر شیوه بازى است؛ مرگ آیتالله خامنهای بهاندازه مرگ رفسنجانى نظام را بیمه نخواهد کرد. جنبش سبز و بنفش نیازمند یک اسطوره مرده است که بهطور یقین مرگ مهندس موسوى و شیخ کروبى و عدم واکنش به خاموشى این دو بدون محاکمه در حصر، مردم را از نظام بیشتر جدا خواهد کرد. تنها مرگ رفسنجانى و اسطورهسازی از شخصیت پیر و فرسوده او است که نظام و خانواده رفسنجانى را به ساحل امن خواهد رساند.