تکلیف هواداران پادشاهی بسیار روشن است «سرنگونی جمهوری اسلامی تا برقراری پادشاهی در ایران»؛ اما برای رسیدن به این مهم میبایست بازنگری ژرفی در نیروهای پادشاهیخواه صورت گیرد که پیشگام نخست آن گذر از کسانیست که اتحاد بین هواداران پادشاهی را بر هم زدهاند تا در مرحله بعدی بتوان هماهنگی بین سازمانها و احزاب پادشاهیِ پراکندهشده را ایجاد کرد. وظیفه اصلی طرفداران پادشاهی هم فعالیت سازماندهی شده و پرهیز از کارهای انفرادی و بیهوده است.
زمان آن فرارسیده که برای دستیابی به آیندهای بهتر برای میهنمان تجددی ایران دوستانه در صفوف پادشاهی خواهان صورت گیرد چراکه موقعیت بهدستآمده آخرینمهلت برای انسجام ملی در جهت رهایی ایرانمان است که نمیبایست از دست برود! راه مشخص است، هدف نیز هم…
فرانسوا اولاند رئیسجمهور فرانسه به علت شکست سیاسی و عدمحمایت حزبش برای دوره بعدی کنارهگیری خواهد کرد. پذیرش شکست سیاسی، آموختنیست و نشاندهنده رواداری در سیاست و تعادل درونی شخصیست که بر اریکه قدرت تکیه زده. فیدل کاسترو بهعنوان رئیسجمهور مادامالعمر پنجاهودو سال در کوبا حکومت کرد و تنها اجازه فعالیت سیاسی را به حزب خودش (حزب کمونیست کوبا) اختصاص داد. جمهوری خواهان ایران که فیدل کاسترو را بهنوعی رهبر چریکی و سیاسی خود میدانند از درگذشت وی اشکها ریختند ولی یککلام از عدم وجود دستگاهی مردمی در کوبا صحبت نکردند. جمهوری (سلطنت) موروثی که کاسترو در کوبا بنیان نهاد همان جمهوری منتخبیست که بسیاری از جمهوری خواهان ایران هم به دنبالش هستند.
با ناکامی پروژه «شورای ملی» مابین نیروهای اپوزیسیون و نافرجامیِ خواست مدیران اجرایی آن شورا که برای از بین بردن سازمانها و احزاب طرفدار پادشاهی روزشماری و برنامهریزی میکردند و به قول خودشان «برایشان داریم» سر میدادند، این تجربه مهم حاصل شد که باوجود استقبال بیسابقه اکثریت نیروهای برانداز، وجود مدیران انتصابی بیهیچ سابقه سازمانی و مدیریتی همچنین بدون دانش کافی در عرصه سیاسی میتوانند سرنوشت یک سازمان و نهاد همبستگی مردم ایران را به کجا برساند!
درنهایت دو گزینه پیش روی کسانیست که مانعی هستند برای همبستگی بین اپوزیسیون برانداز رژیم اسلامی در ایران. حال، آنکه بهمانند فرانسو اولاند عمل کنند یا فیدل کاسترو؛ تصمیمیست که خودشان باید بگیرند وگرنه به جبر تاریخ محکومبه نابودیاند و منفور در نزد همگان.
بهطورکلی هواداران پادشاهی ایران بهرغم بیشمار بودنشان نقاط ضعفی هم دارند که مهمترینشان بهقرار زیر است:
الف) عدم انسجام کلی و همکاری بین سازمانها و احزاب سیاسی.
ب) عدم اعتماد به رهبری سیاسی یکدیگر.
پ) داشتن نگاه احساسی به مسائل سیاسی. (در طیف سلطنتطلب)
ت) نداشتن اندیشه و برنامه در راستای بازسازی فردای ایران. (تنها در طیف سلطنتطلب)
در حال حاضر جو حاکم، برخی از هواداران پادشاهی را آنچنان برآشفته که تنی چند از این طیف با عناوینی پوشالی در قالب کنشگر یا فعال سیاسی بیانیههایی علیه شاهزاده رضا پهلوی نوشته و منتشر کردهاند بیآنکه از خود بپرسند که خود تاکنون چه فعالیت مؤثری علیه جمهوری اسلامی انجام دادهاند که اینگونه شاهزاده را زیر فشار قرار میدهند! آیا آلترناتیو بهتری بهجز شاهزاده رضا پهلوی نهتنها برای طرفداران پادشاهی که برای ایران میشناسند؟ با نیمنگاهی گذرا بر لیست امضاکنندگان بیانیه اخیر علیه شاهزاده بهراحتی میتوان دریافت که اکثراً افرادی را شامل میشوند که خود تاکنون فعالیت سیاسی تأثیرگذاری در چهارچوب سازمان یا حزب خاصی نداشته و بهطورکلی سابقه سیاسی مشخصی ندارند. ناگفته نماند آنقدر تعداد کسانی که در این مقوله نمیگنجند اندکست که بتوان بر حضورشان چشم بست و این نقد را بهطورکلی مطرح کرد.
با تمام این تفاسیر، پتانسیلی که در هواداران پادشاهی وجود دارد آنچنان قابلتوجه است که اگر تمام سازمانها و احزاب چپ ایران را در کنار هم گرد آوریم یارای برابری با هواداران پادشاهی را نخواهند داشت چراکه این پتانسیلیست ریشهدار در تاریخ و فرهنگ هزاران ساله ایرانیان و از همین روست که جمهوری اسلامی بخصوص در سالهای اخیر تمرکز اصلی خود را متوجه این طیف سیاسی کرده تا از هرگونه یکی شدن و قدرت گیری آنان جلوگیری کند! بااینوجود پس از ناکامیهای پیدرپی این طیف، تجربه و درنهایت، موقعیت برای پیروزی نهایی بیشتر شده است.
تکلیف هواداران پادشاهی بسیار روشن است «سرنگونی جمهوری اسلامی تا برقراری پادشاهی در ایران»؛ اما برای رسیدن به این مهم میبایست بازنگری ژرفی در نیروهای پادشاهیخواه صورت گیرد که پیشگام نخست آن گذر از کسانیست که اتحاد بین هواداران پادشاهی را بر هم زدهاند تا در مرحله بعدی بتوان هماهنگی بین سازمانها و احزاب پادشاهیِ پراکندهشده را ایجاد کرد. وظیفه اصلی طرفداران پادشاهی هم فعالیت سازماندهی شده و پرهیز از کارهای انفرادی و بیهوده است.
زمان آن فرارسیده که برای دستیابی به آیندهای بهتر برای میهنمان تجددی ایران دوستانه در صفوف پادشاهی خواهان صورت گیرد چراکه موقعیت بهدستآمده آخرینمهلت برای انسجام ملی در جهت رهایی ایرانمان است که نمیبایست از دست برود! راه مشخص است، هدف نیز هم…