برنده و بازنده می‌تواند پادشاهی باشد، جمهوری‌خواهان ولی بازندگان اصلی باقی خواهد ماند

در مسابقات فوتبال جام اروپا دو کشور پادشاهی هلند و اسپانیا بازنده و برنده اصلی بودند. هلند با اینکه بهترین بازیگران فوتبال در سطح جهانی را به خود اختصاص داده بود با سه باخت پی در پی در همان بازی‌های مقدماتی حذف شد. …

در مسابقات فوتبال جام اروپا دو کشور پادشاهی هلند و اسپانیا بازنده و برنده اصلی بودند. هلند با اینکه بهترین بازیگران فوتبال در سطح جهانی را به خود اختصاص داده بود با سه باخت پی در پی در همان بازی‌های مقدماتی حذف شد. اسپانیا ولی توانست با هماهنگی که ما بین بازیگران خود بوجود آورده بود جام ملت‌های اروپائی را نصیب خود کند. در هلند کسی بازیگران و مربی فوتبال را مقصر اصلی به شمار نمی‌آورد بلکه ملکه (پادشاه) بازنده اصلی می‌باشد، عرفی که هلندی‌ها برای تسکین دادن به خود ساخته‌اند. اسپانیا ولی با بکار‌گیری تکنیک و نظمی هماهنگ تمامی موانع سر راه خود را یکی بعد ار دیگری به کناری گذاشت و جام ملت‌های اروپا را درکنار جام جهانی فوتبال بخود اختصاص داد.

در سیاست هم به همین صورت می‌باشد. شما می‌توانید با بهترین بازیگران سیاسی در عرصه سیاست بازنده شوید، چون هماهنگی ما بین استعدادهای فردی را نتوانسته‌اید بوجود آورید و فقط به این دلیل که تیمی از بهترین سیاستمدارن و نامداران سیاسی را دور هم جمع کرده‌اید نخواهید توانست به هدفتان برسید (مانند اصلاح‌طلبان جمهوری‌اسلامی). هماهنگی و نظم برای رسیدن به هدف بهترین تاکتیک سیاسی می‌باشد. در ماه گذشته شاهزاده رضا پهلوی با تیمی که بیشتر جوانان در آن شرکت داشتند در آلمان و هلند با سیاستمداران و رسانه‌های مختلفی نشست و گفتگو داشت که در بسیاری از رسانه‌های آزادمنش منعکس شد. طرح شکایت از خامنه‌ای را ایشان به صورت گسترده‌ای مطرح کرد و خواست اکثر ایرانیان که رسیدن به نظامی دموکرات با موازین حقوق بشری و جهانی می‌باشد را به گوش سیاستمداران آن دو کشور رسانید.

هیچ کسی از جناح جمهوری‌خواه ایران طی سی و سال گذشته نتوانسته است که قدمی که ایشان فقط در این سفرش برای مردم ایران برداشته است را به انجام رساند. بجای اینکه از ایشان برای حمایت بی‌دریغش از جوانان جنبش سبز، تشکری شود و یا اینکه در این اندیشه باشند که خودشان (جمهوری‌خواهان) هم چنین عمل‌های را انجام دهند، ایشان را زیر بیشترین تهاجمات بی‌دریغ قرار داده‌اند تا یا خود را مطرح کنند و یا فعالیت‌های ایشان را بر علیه منافع ملی کشور قلمداد کنند. می‌خواهند شاهزاده را نقد کند! می‌خواهند که شاهزاده با هیچ گروه سیاسی که دگراندیش ایشان هستند گفتگویی انجام دهد! می‌خواهند او را از صحنه سیاست کشور محو کنند! می‌گویند که می‌خواهند که از تمامیت‌ارضی کشور و یگانگی‌ملی ایران دفاع کنند! و به همین دلایل می‌خواهند که او (شاهزاده) را خانه‌نشین کنند! اما خودشان نه ارزشی برای ایران قائل هستند و نه از بلند پروازی‌های جمهوری‌اسلامی که موجب به خطر افتادن تمامیت ارضی و یگانگی‌ملی ایران شده است صحبتی می‌کنند. جمهوری‌اسلامی را نقد نمی‌کنند چون می‌خواهند اصلاحش کنند!؟

سیاست این افراد و گروه‌ها فقط در این است که شاهزاده دیگر شاهزاده نباشد. دیگر کسی نباشد که شخص ولایت‌وفقه را زیر سوال ببرد و یا کسی از دموکراسی‌لیبرال صحبت کند و یا اینکه ایرانیان بهر‌صورتی که شده با همدیگر بر علیه جمهوری‌اسلامی متحد شوند. سیاستی که شاید فقط ماموران و همکاران درجه یک خامنه‌ای به دنبال آن هستند ولی این افراد ژرف‌نگر در خارج از کشور منتظر نشسته‌اند تا شاهزاده حرکتی را انجام دهد تا آنان از لانه‌هایشان سراسیمه بدر آیند و در سایت‌های اینترنتی خود ایشان را زیر اتهامات واهی و از خود ساخته ببرند، تا این اتهامات بر دست‌آورد‌های ایشان سایه افکند. تیمی که این اعمال را انجام می‌دهند کم‌کم برای همگان شناخته شده هستند و احتیاجی نیست نامی از آنان برده شود، کافیست نوشتارهای آنان و سایت‌های اینترنتی آنان را مشاهد کرد. بیشترشان هم مامورند و هم معذور!

تیم همراه شاهزاده اما همانگونه که گفتم تیمی جوان و کم‌تجربه‌ای در سیاست بود ولی آنچه را که در کوله‌بار خود به همراه داشت صداقت بود. صداقتی که کمتر در سیاست امروز ایران به چشم می‌خورد ولی همین صداقت توانست پشتوانه‌ای برای شاهزاده شود.

صحبت در اینجا نه از پادشاهی می‌باشد و نه از جمهوری. صحبت از این است که هدف را نمایان‌تر کنیم. آیا شاهزاده می‌خواهد که در ایران دیکتاتوری جدیدی را پیاده کند و یا می‌خواهد که ایران به دموکراسی برسد؟ پاسخ را می‌توان در عمل‌کردهای ایشان در سی و سه سال گذشته مورد بررسی قرار داد. آنان که می‌خواهند شاهزاده را نقد کنند، آیا تاکنون شخص دیگری را بغییر از شاهزاده را نقد کرده‌اند؟ آیا جنایات خامنه‌ای را نقد کرده‌اند؟ آیا اصلاح‌طلبان جمهوری‌اسلامی را نقد کرده‌اند و آیا تاکنون قدرت این را داشته‌اند که خود را نقد کنند؟ یا اینکه بعلت داشتن کینه‌های قدیمی و پهلوی‌ستیزی موزمن خود فقط می‌خواهند که پادشاهی به ایران برنگردد و هر بلایی بر سر کشور ایران آمد برای این نقادان مهم نیست اصل اولیه برایشان این است که پادشاهی نباشد.

با اینکه افرادی توانسته‌اند با جو‌سازی بر عیله شاهزاده به روی دست‌آوردهای سفر اخیر ایشان برای مدت کوتاهی سایه افکنند ولی فراموش کرده‌اندکه نور حقیقت بر صورتشان آنچنان تابیده که آن چهره زشتشان را نمایان برای همگان کرده است. دست مریزاد به این سیاست تکرار مکررات که دامن‌گیر نقادان شاهزاده شده است.

در اینجاست که می‌توان گفت برنده و بازنده می‌تواند پادشاهی باشد، جمهوری‌خواهان ولی بازندگان اصلی باقی خواهد ماند.

دیدگاهتان را بنویسید